یکی از مباحثی که در موضوع خاتمیت می توان آن را مطرح نمود و مورد توجه و دقت قرار داد، دین و شریعتی است که خداوند بی همتا آنرا توسط رسول گرامی خود حضرت محمد مصطفی(صلی الله علیه وآله) به مردم رساند واز مردم خواست که نسبت به پذیرش آن با جان و دل اقدام نمایند. دینی که از همان آغاز به دین اسلام نامگذاری شد و نام و آوازه اش به عنوان آخرین دین الهی به گوش جهانیان رسید.
احادیث قدسى، روایاتى است که به وسیله جبرئیل از سوى خدا بر پیامبر صلى الله علیه و آله فرود آمده است. فرق آنها با قرآن این است که:
در میان متفکران سه گروه به وجود آمدند. گروه نخست عرفا هستند که نظریة معروف وحدت وجود از آنان است. آنان معتقدند که در جهان هستی یک موجود بیشتر حضور و تحقق ندارد و آن هم ذات پروردگار عالم است و بقیة موجودات همگی ظهورات و تجلیات همان حقیقت یگانه و واحد هستند ولی حقیقتا بهرهای از وجود ندارند. این سخن عرفا در ابتدا از دیدگاه فلسفی قابل پذیرش نیست ولی در نهایت در مباحث علت و معلول فیلسوف نیز به همین سخن عارف میرسد.
در نگاه اسلام و قرآن کریم، انسان در همه جنبه های زندگی موظف است براساس تحقیق و پژوهش مسیر را طی کند و از هرگونه تقلید بی جا و بی مورد و کورکورانه خودداری کند: «وَ لاتَقْفُ ما لیس لَکَ بِه عِلمٌ إنَّ السَّمعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُوادَ کلٌ اولئکَ کانَ عَنهُ مَسْئولاً» «و چیزى را که بدان علم ندارى دنبال مکن؛ زیرا گوش و چشم و قلب، همه مورد پرسش واقع خواهند شد.» ( آیه 36 سوره مبارکه اسراء)
با توجه به این که خداوند بی نیاز مطلق است، آیا نیازمند به این خلقت بود یا خیر ؟
به این پرسش از چند جهت می شود پاسخ داد. یکی از جهت هدف فاعل و خالق، یکی از جهت هدف فاعل و مخلوق و از زاویه دیگر که معمولاً حکما از این زاویه به سوال نگاه می کنند اینکه ما خود ذات باریتعالی و صفاتش را ملاحظه بکنیم آن وقت سوال پاسخ دقیق تری پیدا می کند.