«ولایت» عرفا همان «امارت و حاکمیت سیاسی» است که ترسیمکننده اصل حکومت - قطع نظر از نوع و مقبولیت آن- است، که میتواند والی عدل یا والی جور باشد. طبق این تفسیر عرفی از «ولایت»، ترکیب «حکومت ولایی» به نظر میرسد از نظر ادبی نادرست و از قبیل اضافه و نسبت یک چیز به خودش باشد.چون حکومت همان ولایت است و مثل آن است که گفته شود «ولایت ولایی».
بارها و بارها پاسخگو بودن مسؤولان و فرمانداران در مقابل خداوند بزرگ و مردم مورد تأکید امیرمؤمنان(ع) قرار گرفته است، ایشان مسؤولان را به عمل از روی تقوا و در جهت حفظ مصالح عمومی سفارش فرمودهاند...
«بار خدایا! تو مى دانیکه آنچه از ما سر زد، رقابت در سلطنت (و حکومت و آرزوى زیادىِ مال دنیا نبود؛ بلکه ] بدان جهت بود[ تا نشانه هاى دینت را بازگردانیم و اصلاح را در شهرهایتْ آشکار سازیم تا در سایه آن، بندگان ستمدیده ات امنیت پیدا کنند و حدودِ معطّل مانده، اقامه گردد.»
گاهی در برخی از گزارش های روایی در منابع، احادیثی یافت می شود که در برخی وارد دستمایه سوء استفاده های مختلف در محافل غیر علمی می گردد. این نوع احادیث با استفاده از روش های متقن علمی، قابلیت حل تعارض و اشکال را دارد.
اندیشه منجی گرایی مخصوص شیعه نیست بلکه فراگیر و جهانی است و ریشه در فطرت انسانها و نیازمندی آنان به رفع مشکلات و دشواریهایشان به دست یک انسان برتر دارد، اما آن چنان که این اعتقاد در میان شیعه این قدر عمیق و دقیق است که تمام جزئیات و اهداف ظهور مشخص شده است در ادیان دیگر نیست.
لزوم تشکیل حکومت از نگاه هیچ اندیشمندی پوشیده نیست. رشد و آگاهی و حضور همیشگی مردم را نمی توان در به وجود آمدن هر انقلابی نادیده گرفت. اصلی که در حکومت جهانی حضرت نیز محقق است.
ائمه معصومین علیهم السلام به نوبه خود تلاش کردند تا با بهره گیری از شرایط مختلف سیاسی حاکم بر دوره حیات خویش، اصول اساسی و سیره سیاسی خویش را نمایان سازند.
بخش عظیمى از مردمِ شرکت کننده در خیزش علیه عثمان (بویژه شمارى از نقش آفرینان آن حرکت، مانند طلحه و زبیر)، در پى باز گرداندن جامعه به سیره و سنّت نبوى نبودند. آنان، براى حاکمیت یافتن ارزش هاى اصیل اسلامى، شمشیر نمى زدند.
در براهین توحید دو برهان عقلی مطرح شد، برهان صرف الوجود و برهان وحدت و هماهنگی در عالم. یک برهان قرآنی و یک برهان فلسفی دقیق نیز با استفاده از آیه قرآن بیان شد که برهان تمانع بود . یک برهان دیگر که برهان علوی است هم مناسب است مطرح شود، چرا که اصل برهان از امیرالمومنین (علیه السلام) گرفته شده است.
موضوعی که قرآن بیشتر به آن عنایت دارد اثبات توحید یا اثبات خدا است. قرآن وجود خداوند متعال را مفروغ عنه گرفته، گویی کسی در وجود خداوند متعال حرفی ندارد. أفی الله شک، آیا در باره خدا شکی هست؟ چنان مطرح می کند و پاسخ می دهد که راه هر شکی را می بندد . لذا قرآن ، بیشتر به توحید و نفی شرک پرداخته تا اثبات خدا.