جهان هستی مانند کتابی است کـه کـلیه ی سـطور و فصول آن با هم ارتباط اساسی دارند، این ارتباط دامنه دار و هم آهنگی کامل از حقایق بسیار مهمی است کـه عقل بشری به آن پی برده، و به هر نسبت که تحقیق و کنجکاوی در اسرار و قوانین طبیعت بـسط و وسعت یافته، این حـقیقت روشـن تر گردیده است.
از امور متشابه در قرآن برخى آیاتى است که به ظاهر دلالت بر وجود اعضاى براى خداوند دارد و به صفات خبریه معروف است. در خصوص آیاتی که صفات خداوند در آن یاد شده و در ظاهر مخالف عقل قطعى است، چند نظریه بین علما و متکلمان اسلامی (شیعه و سنی) وجود دارد؟
خداوند متعال برای تبیین حقایق غیبی و آشنایی و تعریف اذهان بشر با این امور، بر وی منت نهاده و این حقایق را در لباس تمثیلات و تشبیهات و در لباس محسوسات و ملموساتی که دسترسی به آن ها و فهم و درک شان برای عقول بشری امکان پذیر است، ارائه می دهد.
انسان با طمعورزی، ارزش و منزلت انسانی خود را از دست داده و خود را اسیر متاع بیارزش دنیا کرده و عزّت خود را در مقابل آن میفروشد و آبروی خود را از کف میدهد.
در ارتباط با راههای خداشناسی با راه عقل، حس و وحی آشنا شدیم و رسیدیم به راه دل یا همان راه فطرت که عشق آفرین ، پیوندساز و معرفت ساز است. در بحث راهای فطرت ، عقل فطری و دل فطری را شناختیم سپس نظر اسلام در مورد فطرت در قالب آیاتی دار مقالات پیشین مطرح شد.
حضرت مسیح(ع) نزد مسلمانان مورد تکریم بوده و جزو پیامبرانی هستند که شریعت جدید و کتاب جدیدی آوردند. البته کتابی که امروزه در دست ما هست همان مطالبی که به حضرت عیسی(ع) وحی می شد نیست. بلکه این کتاب بعد از ایشان نوشته شد. از ویژگی های حضرت مسیح(ع) اینست که بدون اینکه پدری داشته باشند متولد شدند.
دلایل فراوانی می توان بر اختیار ارائه کرد. عمده دلایل مختار بودن انسان به سه دسته تقسیم می شود دلایل عقلی، دلایل فطری و وجدانی و دلایل نقلی. بهترین راه برای روشن شدن بحث بررسی آیات قرآن یا همان دلایل نقلی است. دسته ای از آیات انسان را به خاطر کفر توبیخ و مورد مواخذه قرار می دهد که این حود دلیل محکمی بر عدم جبر و وجود اختیار است.
ندیده ای صندوق های سنگین را وقتی نمی تواند جابجا کنند مقداری از روی آن برمی دارند و آن را سرخالی کرده و آنگاه راحت جابجا می کنند، انسان نیز همین گونه است، یعنی هرگز نمی شود او را از فطرت خود جدا ساخت مگر آنکه عقل و خرد او را بگیرند، و اینجاست که به راحتی می توان چنین آدمی را به هر راه و سمت و سویی کشانید.
در نظر مولای متقیان، آدمی دوگونه بینایی دارد: یکی چشم سر که با آن امور مادی و محسوس عالم را مشاهده می کند، عبرت می گیرد و لذت می برد و دیگری چشم دل که با تفکر بینا می شود.
انسان باید ولی امر داشته باشد، کسی که فرستاده خداست و بتواند او را حاکم خود قرار دهد. نجات و سعادت انسان در پرتو حاکمیت حق امکان پذیر است و سرّ این مطلب آن است که انسان موجودی است که باید متوجه یک مبدأ و تکلیف باشد.