ابوجعفر محمدن بن حبیب – رحمت خدا بر او باد – در کتاب موسوم به «امالی» می نویسد: ابوطالب (علیه السلام) هر گاه رسول خدا (صلوات الله علیه و آله) را می دید، به گریه می افتاد می گفت: «وقتی او را می بینم، خاطره ی برادرم برایم زنده می شود» و عبدالله – پدر پیامبر – برادر پدری و مادری ابوطالب (علیه السلام) بود و ابوطالب (علیه السلام) و نیز عبدالمطلب شدیداً نسبت به او علاقه مند و دلسوز بودند. ابوطالب (علیه السلام) به شدت از این که خوابگاه پیامبر شناسائی شود و بر ابوطالب (علیه السلام) شبیخون آرند، می هراسید. از این رو، شبها علی (علیه السلام) را به جای او در بستر می خواباند. یکشب علی (علیه السلام) گفت: «ای پدر ممکن است من کشته شوم.» ابوطالب (علیه السلام) به او گفت: فرزندم، صبر کن که صبر شایسته تر است و هر زنده ای به سوی مرگ بازخواهد گشت همانا که ترا بذل این راه نمودیم و بلا و آزمایش بسیار سخت است آزمایش در راه دست و فرزندش – عبدالله و پیامبر – هر زنده ای اگرچه از زیادی عمر خسته شود سرانجام طعم مرگ را خواهد چشید علی (علیه السلام) در پاسخ پدر گفت: آیا مرا به صبر و پایداری در یاری احمد (صلوات الله علیه و آله) – پیامبر – فرمان می دهی؟ حال آنکه به خدا سوگند آنچه را که گفتم از سر ترس نبود ولی دست داشتم که یاری ام را ببینی و بدانی که همواره مطیع و فرمانبر تو هستم زود باشد که در راه خدا برای یاری احمد (صلوات الله علیه و آله) -پیامبر هدایت و ستوده در کودکی و نوجوانی – بکوشم 1
یکى از مهمترین و رایج ترین شیوه هاى سنجش و ارزیابى آثار و نتایج انقلاب اسلامى مقایسه با قبل از انقلاب مىباشد. این ملاک اهمیت و کاربرد فوق العاده اى دارد.
یک نکته مهم آن است که اصلى ترین علت وقوع انقلاب نارضایتى وسیع و عمیق عمومى از ساختار و عملکرد نظام شاه بود. مردم و رهبران بوسیله انقلاب اسلامى آن وضعیت را به امید دست یافتن به یک وضع مطلوب طرد و نفى کردند. اینک اگر ثابت نشود که بوسیله انقلاب، در راستاى تحقق وضع مطلوب هستیم و تا کنون نتایج قابل قبولى بدست آوردهایم، فلسفه وجودى انقلاب و جاذبیت و نافعیت آن مورد سؤال و تردید قرار مى گیرد.
آیت الله سید محمد علوی گرگانی (دام ظله) در مورد فضایل، کمالات و اهمیت زیارت آن حضرت می فرماید: «شخصیت حضرت فاطمه معصومه (علیها السّلام) در حدی است که قلم قدرت بر تحریر و زبان توان بر تقریر آن ندارد. و اگر چیزی هم نوشته شود فقط از باب ذکر نمونه و چیدن خوشه ای از خرمن پرفیض آن حضرت می باشد، زیرا چه گویم در حق شخصیتی که زیارت قبرش در قم موجد دخول جنت است. بر حسب فرموده برادر بزرگوارش حضرت ثامن الائمه علی بن موسی الرضا (علیه السّلام) که: «من زارها عارفاً بحقها فله الجنة» بلکه در بعضی از احادیث جمله «عارفاً بحقها»را ندارد. و بس است در فضیلت و شخصیت آن حضرت که شخصیت های بزرگ عالم اسلام و فقهاء عالی مقام مانند حضرات آیات عظام حاج شیخ عبدالکریم حائری مؤسس و بنیانگذار حوزه علمیه قم و آیت الله حاج آقا حسین بروجردی متوسل به آن حضرت گردیده و نتیجه می گرفتند... در شأن و جلالت و فضیلت او همین بس که وقتی نزد امام صادق (علیه السلام) بحث قم و شرافت آن پیش آمد، امام صادق (علیه السلام) فرمود: «قم کوفه کوچک است و بهشت هشت در دارد، سه در از آنها به روی قم باز است و بانویی از فرزندان من در آن جا دفن خواهد شد که فاطمه دختر موسی نام دارد و با شفاعت وی همه شیعیان وارد بهشت می شوند».1 شفاعت جمیع شیعیان مقام والایی است که به اشخاص عادی، اعطا نمی شد. چنانکه فراز پایانی زیارتنامه حضرت معصومه (علیها السلام) طبق نقل امام هشتم (علیه السلام) به این حقیقت اشاره دارد: یا فاطمة اشفعی لی فی الجنة فان لک عندالله شأنا من الشأن.2
امام حسن عسکری (علیه السلام) در سال 232هـ قمری در مدینه چشم به جهان گشود. مادر والا گهرش سوسن یا سلیل زنی لایق و صاحب فضیلت و در پرورش فرزند نهایت مراقبت را داشت، تا حجت حق را آن چنان که شایسته است پرورش دهد.
این زن پرهیزگار در سفری که امام عسکری (علیه السلام) به سامرا کرد همراه امام بود و در سامرا از دنیا رحلت کرد. کنیه آن حضرت ابامحمد بود.
سیره امام حسن عسکری (علیه السلام):
امام حسن عسکری (علیه السلام) بیانی شیرین و جذاب و شخصیتی الهی باشکوه و وقار و مفسری بی نظیر برای قرآن مجید بود. راه مستقیم عترت و شیوه صحیح تفسیر قرآن را به مردم و به ویژه برای اصحاب بزرگوارش - در ایام عمر کوتاه خود - روشن کرد.
عبدالعظیم (علیه السلام) فرزند عبدالله بن علی، از نوادگان حضرت امام حسن مجتبی (علیه السّلام) است و نسبش با چهار واسطه به آن حضرت می رسد. پدرش عبدالله نام داشت و مادرش فاطمه دختر عقبه بن قیس.
ولادت با سعادت حضرت عبدالعظیم (علیه السّلام) در سال 173 هجری قمری در شهر مقدّس مدینه واقع شده است و مدّت 79 سال عمر با برکت او با دوران امامت چهار امام معصوم یعنی امام موسی کاظم (علیه السّلام)، امام رضا (علیه السّلام)، امام محمّدتقی (علیه السّلام) و امام علیّ النّقی (علیه السّلام) مقارن بوده، و احادیث فراوانی از آنان روایت کرده است.
این فرزند حضرت پیامبر (صلّی الله علیه و آله وسلّم)، از آنجا که از نوادگان حضرت امام حسن مجتبی (علیه السّلام) است به حسنی شهرت یافته است.
حضرت عبدالعظیم الحسنی (علیه السّلام) از دانشمندان شیعه و از راویان حدیث ائمه معصومین (علیهم السّلام) و از چهره های بارز و محبوب و مورد اعتماد، نزد اهل بیت عصمت (علیهم السّلام) و پیروان آنان بود و در مسایل دین آگاه و به معارف مذهبی و احکام قرآن، شناخت و معرفتی وافر داشت.
«وَمَا مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِکُمْ وَمَن یَنقَلِبْ عَلَىَ عَقِبَیْهِ فَلَن یَضُرَّ اللّهَ شَیْئًا وَسَیَجْزِی اللّهُ الشَّاکِرِینَ» این آیه ناظر به یکى از حوادث جنگ احد است و آن اینکه: در همان حال که آتش جنگ میان مسلمانان و بت پرستان به شدت شعله ور بود ناگهان صدایى بلند شد و کسى گفت: محمد را کشتم... محمد را کشتم... این درست همان دم بود که مردى به نام عمرو بن قمیئه حارثى سنگ به سوى پیامبر پرتاب کرد، پیشانى و دندان آن حضرت شکست و لب پائین وى شکافت و خون صورت وى را پوشانید. در این موقع دشمن مىخواست پیامبر را به قتل برساند که مصعب بن عمیر یکى از پرچمداران ارتش اسلام جلو حملات آنها را گرفت، ولى خودش در این میان کشته شد، و چون او شباهت زیادى به پیامبر داشت، دشمن چنین پنداشت که پیغمبر در خاک و خون غلطیده است و لذا این خبر را با صداى بلند به همه لشگرگاه رسانید. انتشار این خبر به همان اندازه که در روحیه بت پرستان اثر مثبت داشت، در میان مسلمانان تزلزل عجیبى ایجاد کرد؛ جمعى که اکثریت را تشکیل مىدادند به دست و پا افتاده و از میدان جنگ به سرعت خارج مىشدند، حتى بعضى در این فکر بودند که با کشته شدن پیامبر از آئین اسلام برگردند و از سران بت پرستان امان بخواهند. اما در مقابل آنها اقلیتى فداکار و پایدار همچون على (علیه السلام) و ابودجانه و طلحه و بعضى دیگر بودند که بقیه را به استقامت دعوت مىکردند. از جمله انس بن نضر به میان آنها آمد و گفت: اى مردم اگر محمد (صلی الله علیه و آله) کشته شد، خداى محمد کشته نشده، بروید و پیکار کنید و در راه همان هدفى که پیامبر کشته شد، شربت شهادت بنوشید. پس از ایراد این سخنان خودش به دشمن حمله نمود تا کشته شد. به زودى روشن گردید که پیامبر زنده است و این خبر اشتباه یا دروغ بوده است. آیه 144 آل عمران در این مورد نازل گردید و دسته اول را سخت نکوهش کرد.
بخشى از دفاعیه حضرت زهراء (سلام الله علیها) استنادها و استدلالهاى متنوع علمى است که هم جنبه عقلى دارد و هم نقلى، و در قسم نقلى از دو زاویه به اثبات حقوق خویش پرداخته است، یکى قرآن و دوم سنت که به مواردى از آن اشاره مىکنیم
الف: تمسک به قرآن
استفاده و استناد به قرآن در رأس گفتگوى علمى حضرت زهراء (سلام الله علیها) قرار دارد که به یقین هر منصفى را به تفکر و اندیشه وادار مىکند.
ذهبى حدیثى نقل مىکند که فاطمه در آن به آیه خمس استناد نموده است، متن حدیث چنین است: و قال الولید بن مسلم، و عمر بن عبد الواحد: ثنا صدقة أبو معاویة، عن محمد بن عبد الله بن محمد بن عبد الرحمن بن أبی بکر الصدیق، عن یزید الرقاشی، عن أنس أن فاطمة أتت أبا بکر فقالت: قد علمت الذی خلفنا عنه من الصدقات أهل البیت ثم قرأت علیه " واعلموا أنما غنمتم من شیء فإن لله خمسه وللرسول " إلى آخر الآیة... . انس مىگوید: فاطمه نزد ابوبکر آمد و گفت: تو خوب مىدانى که بهره ما از اموال باقى مانده چیست، سپس این آیه را بر ابوبکر خواند: بدانید هر چیزى که به غنیمت گرفتید، یک پنجم آن براى خدا و رسول و...
ملا احمد نراقی ۱۵ سال از ایّام نوجوانی و جوانی اش (حدود سالهای ۱۱۹۰تا ۱۲۰۵) را نزد پدرش تحصیل کرد؛ که این، دوران عمدهٔ تحصیلش است. پس از مدّت کوتاهی به خاطر هوش و استعداد سرشارش به مقام استادی نائل و در حوزهٔ علمیّه مشغول به تدریس شد. در سال ۱۲۱۲ همراه پدرش به عراق رفته و هر دو نفر در درس آقا محمد باقر وحید بهبهانی شرکت نمودند. سپس به ایران(احتمالا کاشان) بازگشتند. او پس از مدّتی مجدّداً به عراق (نجف و کربلا) بازگشت و پس مدّتی تحصیل، تدریس، تحقیق و تألیف به درجه اجتهاد رسید. امّا بدلیل وفات پدر (۱۲۰۹ ه.ق) به زادگاهش کاشان بازگشته و به جای پدرش مسؤلیت اداره حوزه علمیه و تدریس در آنجا را به عهده گرفت.
دوران زندگی ایشان از شگفتانگیزترین ادوار تاریخ ایران است. دورهای است که قدرتهای بزرگ جهان از اقصی نقاط دنیا به علل گوناگون چشم به آن دوخته بودند. و ایران مرکزی شده بود که تمام قدرتها دور آن دایره زده بودند، به طوری که به دلایلی دولت روسیه دو بار به ایران حمله کرد.