|مؤسسه تخصصی آل یاسین|

emailآخرین رویدادها:  
  • آثـار ماندگـار 6
  • آثـار ماندگـار 5
  • رونمایی از کتاب شهیده ولایت
  • آثـار ماندگــار 4
  • آثـار ماندگــار 3
  • آثـار ماندگــار 2
  • اســوه تاریخ
  • آثـار ماندگـــار 1
adsپیوندها
امام خمینی
امام خامنه ای
archiveبایگانی
random-hadisحدیث تصادفی
سخنی از بهشت
adsاعلانـات

کافر هم دین دارد؟

بازدید : ۷۸۴ بار
دسته بندی : اعتقادات ,
خداشناسی

خداوند متعال ساختار وجود انسان را طوری خلق کرده که هم خدا را در درون خودش می شناسد وهم خدا را در درون خود می یابد. یعنی انسان هم فطرتاً خداشناس است و هم  فطرتاً خدا گراست. چون فطرت انسان دو عرصه داره: 

 

یکی عرصه عقل که نتیجه آن خداشناسی فطری است. 
دیگری فطرت دل است که نتیجه آن خدا گرایی فطری است. 
انسان هم فطرتاً خداشناس است وهم فطرتاً خداگرا و این مقتضای فطرت انسان است.  انسان اگر به ذات و فطرت خود مراجعه بکند چند مطلب را به وضوح می یابد:
 1- ای انسان تو مبدئی ، خالقی و منشئی داری که این سخن، سخن فطرت عقل انسان است. 
2- ای انسان تو خدا را دوست داری و عاشق خدا هستی. تو آن جدا شده از اصلی هستی که باز می جویی زمان وصل خویش را. این ندای فطرت انسان هست که ای انسان تو خدا را دوست داری.
 3- فطرت انسان به انسان می گوید تو دوست داری در مقابل معبود لایزال و کمال مطلق سر تعظیم و خضوع فرود بیاوری و عبادتش کنی. میل به پرستش داری منتها پرستش کامل. اگر کسی می آید در مقابل بت زانو می زند در واقع منحرف شده است. مقتضای فطرت زانو زدن در مقابل کمال مطلق است زیرا معبودی است که هیچ نقصی در او نیست. 
قرآن و انبیا نیز به همین سیر استدلال کردند. وقتی که حضرت ابراهیم علی نبینا و آله و علیه السلام در احتجاجش با بت پرستان، ستاره پرستان ، ماه پرستان و خورشید پرستان می گوید: 

انسان هم فطرتاً خداشناس است و هم  فطرتاً خدا گراست. چون فطرت انسان دو عرصه داره: 
یکی عرصه عقل که نتیجه آن خداشناسی فطری است. 
دیگری فطرت دل است که نتیجه آن خدا گرایی فطری است. 

« فلمّا جن علیه اللیل رآ کوکباً قال هذاربی » ، وقتی که آن ستاره خاص طلوع کرد هم صدا با آنها گفت هذا ربی. وقتی که ستاره غروب کرد گفت نه این محبوب من نیست. این خلاف ندای وجدان و فطرت من است. آن آفِله، ناپایدار و ناقص است و چون ناقص است محبوب من نیست و چون محبوب من نیست رب من نیست. 
در واقع استدلال حضرت ابراهیم به این شکل بود که معبود باید کامل باشد تا محبوب باشد و گرنه معبود و رب نیست. ستاره چون آفل است ناپاپدار و محبوب نیست. چون محبوب نیست نمی تواند رب باشد. این نوع استدلال در واقع همان استدلال به مقتضای فطرت است. 
گرایش های فطری را ما در درون خود وجدان می کنیم و نیاز به استدلال و برهان هم ندارد. این میل بسیار قوی است و هر چه انسان تلاش بکند روی این میل را بپوشاند و آن را مخفی کند موفق نمی شود. وقتی که در تنگنا گیر می کند و به تعبیر قرآن وقتی که در دریای متلاطم گیر می کند که کشتیش در حال از بین رفتن است آنجا با همه وجود خدا را ادراک می کند و با همه وجود می یابد که رب و معبود و خدائی دارد. 
همچنین انسان ذاتاً میل به جمال و جمال دوستی و میل به خلاقیت را در خودش وجدان می کند و محصولش را هم می بیند. 
میل به جمال نتیجه اش هنر شده. هنری که بشر دارد در واقع چیزی جز مقتضای فطرتش که جمال دوستی باشد نیست. میل به حقیقت جویی نتیجه اش رشد و بالندگی حکمت است . میل به خلاقیت ، تکنولوژی و صنعت و اختراعا ت و ابتکاراتی شده که ملاحظه می کنیم که همگی از آن میل درونی سرچشمه گرفته اند. 
میل به فضائل نتیجه اش اخلاق است بطوری که هیچ جامعه ای نیست که اخلاق نداشته باشد اگر چه بعضی از اخلاق ها مورد قبول نیست. مارکسیسم برای خودش اخلاق دارد منتها اخلاق مارکسیستی. 
میل به پرستش نتیجه اش مذهب است. هیچ جایی نداریم که مذهب نباشد. کافر هم دین دارد منتها دینش همان دین کفر است « لکم دینکم ولی دین ».
 در طول تاریخ ، بشر هرگز از دین جدا نبوده چون دین ریشه در ذاتش دارد. در ذات انسان میل به خدا و خداگرایی وجود دارد وهرگز از او جدا نمی شود و به لحاظ تاریخی هم جدا نشده. 
از زمانی که انسان ها در غار زندگی می کردند بر روی دیوار غارها نقاشی های کشیدند که حکایت از باورهای مذهبیشان دارد. 
سرمایه ای که بشر در طول تاریخ صرف مذهب کرده صرف هیچ چیز دیگری نکرده. چه خون ها که در این راه داده ، چه انسان هایی کشته شدند، چه سرمایه های مادی و معنوی صرف این میل شده و هنوز هم می شود. 
هر جای دنیا که بروید بهترین ساختمان ها، هنرمندانه ترین ساختمان ها معبد، مسجد، کلیسا، کنیسه ، کرشت و دیر هرچه هست عناوین فرق می کند ولی همان میل است. میلی که انسان را وادار کرده که اینقدر در این راه سرمایه گذاری بکند. تکرار می کنم سرمایه ای که بشر در راه ارضا میل به پرستشش در طول تاریخ صرف کرده و الان صرف می کند در هیچ جا صرف نکرده و این حکایت از  اصیل بودن این میل و ذاتی بودن این میل دارد. 
اگر کسی بخواهد همه این حقایق را نبیند و چشمش را بر روی همه این حقایق ببندد و بگوید دین ریشه در جهل یا ریشه در ترس دارد باید وجدانش را زیر پا بگذارد تا بتواند این جوری حرف بزند. 
حاصل بحث این است که انسان فطرتاً هم خدا را قبول دارد و هم دوست دارد. در عرصه فطرت ،عقل خداشناس است و دل خدا گرا است. 
تأکید می کنم و واقعیت این است که این راه به همان مقدار که متبوع و لذت بخش  است به همان مقدار هم سخت و پیچیده و مقدمات بسیار طولانی دارد. سال ها و دهها سال طول  می کشد تا انسان بتواند دل را جایگاه واقعی انعکاس نور ذات باریتعالی بکند.


منبع: پاسخ به سوالات اعتقادی استاد محمدی موجود در سایت رادیو معارف

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • تاریخ نشر: شنبه / ۱ آبان ۱۳۹۵

اخلاق

ترس

جهل

خورشید

دین

زانو

صنعت

عقل

فطری

کافر

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

پشتیبانی