انسان موجودی است که در درون خود هم استعداد فضیلت دارد، هم قوه رذیلت. انبیاء میکوشند تا فضایل را در او شکوفا کنند و او را در فضیلت کامل بالفعل سازند و شیطان هم تلاش میکند تا قوه رذایل را به فعلیت برساند. سپس این رذیلت به فعلیت رسیده را برای او زینت جلوه دهد و به او بفهماند که این رذایل زیبا هستند و با این کار آن زیبایی ذاتی ایمان را پنهان کند که در قلب همه انسانها و در فطرت آنهاست.
هدف از وجود شیطان
وچود شیطان در هدفمندی نظام آفرینش بی خیر و بی سبب نیست زیرا وجود شیطان برای اضلال، در همین حد که با اختیار و آزادی انسانها ناسازگار نباشد. در نظام احسن جهان هستی سودمند است ؛ زیرا اگر وسوسه نبود و راه گناه بسته بود، پیمودن صراط مستقیم حتمی میشد و با ضرورت اطاعت و امتثال دستورهای خداوند، زمینه ای برای اعزام انبیاء و ارسال کتابهای اسمانی نبود.
نقش شیطان به عنوان مامور خدا در دنیا
همان گونه که فرشتگان فرستادگان خداوندند و هر یک وظیفه خاصی دارند، شیاطین نیز ماموران الهی اند تا هر یک دستور خاص خود را امتثال کنند.
نفوذ شیطانها در انسان های مستعد کمال، جز در حد وسوسه و نیرنگ نیست و هیچ گونه سلطه و ولایتی به آنان ندارند و سعادتمند شدن آنها دشوار نیست زیرا مومن به خوبی پی به نیرنگ آنها پی برده و به وعده آنها پشت پا میزند.
انسانی که فریب وعده های باطل را خورده، دنبال شیطان حرکت میکند و کتاب الهی را پشت سر می اندازد و جز دنیا به چیزی نیندیشد، شیطان سرپرستی او را دارد و در نفوس آنها تدبیر و در فکرو نیروی عمل انها دخالت میکند.
ابزار شیطان
1.وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِید (1)
ما انسان را آفریدیم و وسوسههای نفس او را میدانیم، و ما به او از رگ قلبش نزدیکتریم! این نیست که نفس انسان عاملی مستقل برای وسوسه اوست، بلکه نفس بشر، ابزار شیطان و عامل فریب اوست. شیطان در انسان وسوسه میکند. وسوسه های نفس اماره از سوی شیطان وبا تحریک او صورت میگیرد.
عدم تسلط شیطان بر انسان
قرآن کریم کار شیطان را تنها وسوسه و نفوذ در شعور و اگاهی انسان میداند. شیطان بشر را دعوت میکند و او را فریب میدهد و او را در برابر کارش، انسان در درون خود به سلاح عقل و فطرت مسلح است و پیام آوران الهی نیز مدد میگیرد.
در قیامت که روز ظهور حق است شیطان سخنی دارد که قرآن آن را مطرح ساخته اینکه شیطان هیچ تسلطی بر انسان ندارد.
شیطان به بدکاران میگوید: إِنَّ اللّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدتُّکُمْ فَأَخْلَفْتُکُم ؛ خدا به شما وعده حق داد که اگر راه او را بپیمایید، به سعادت خواهید رسید و من نیز وعده فریبکارانه ای دادم که دروغ بود و اکنون دروغ بودن گزارش و تخلف من برای شما آشکار شده است.
خلف وعده خداوند امکان ندارد، زیرا دعوت و هدایت او بر صراط مستقیم است. ولی شیطان چون به بیراهه دعوت میکند.

پایان بیراهه مقصد و مقصود سعادت نیست
فَلاَ تَلُومُونِی وَلُومُواْ أَنفُسَکُم مَّا أَنَاْ بِمُصْرِخِکُمْ وَمَا أَنتُمْ بِمُصْرِخِیَّ إِنِّی کَفَرْتُ بِمَآ أَشْرَکْتُمُونِ مِن قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمِینَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیم (3)
بنابراین، مرا سرزنش نکنید؛ خود را سرزنش کنید! نه من فریادرس شما هستم، و نه شما فریادرس من! من نسبت به شرک شما درباره خود، که از قبل داشتید، (و اطاعت مرا همردیف اطاعت خدا قرار دادید) بیزار و کافرم! مسلما ستمکاران عذاب دردناکی دارند!
من هیچ وقت بر شما مسلط نبودم، بلکه فقط در حد پیشنهاد شما را دعوت میکردم. و شما مختار در پذیرش بودید ولی دعوت مرا به جان خریدید. وَمَا کَانَ لِیَ عَلَیْکُم مِّن سُلْطَانٍ إِلاَّ أَن دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِی(4) آری انسانها دعوت شیطان را میپذیرند و دعوت حیات بخش خدا و رسولش را رد میکنند .
ولایت شیطان فقط بر کافران
خداوند سبحان میفرماید تو بر بندگان من سلطنت نداری، مگر آن انسانهای گمراهی که عملا از تو پیروی کنند. إِنَّ عِبَادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْغَاوِین (5)
تسلط شیطان بر کسانی است که سرپرستی او را بپذیرند وبا پیروی از وسوسه های او در پوشش ولایتش قرار گیرند.
کسی که در برابر دو راه قرار گرفته میداند که یکی به مقصد میرسد، اگر چه با سختی و راه دیگر آسان و لذت بخش است، ولی به سقوط و مرگ میانجامد، در چنین حالی اگر با اختیار خودش راه لذت بخش را برگزید وسقوط کرد، نمیتواند بگوید من از خود اختیاری ندارم و در سقوط مجبورم. إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَی الَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِینَ هُم بِهِ مُشْرِکُون (َ6)
تسلط او تنها بر کسانی است که او را به سرپرستی خود برگزیدهاند، و آنها که نسبت به او (خدا) شرک میورزند (و فرمان شیطان را به جای فرمان خدا، گردن مینهند)
شیطان سگ دست آموز
آنها که شیطان را به سرپرستی گزیدهاند. خداوند نیز او را بر آنان گماشته، ولیٌ انها قرار میدهد.فَلَما زاغو ازاغ الله قلوبهم ؛ بنابراین شیطان چون سگ دست آموز است تمام پارسها و پرشها و گزندگی ها ی او با فرمان مدبّر اوست، نه چون سگ ولگرد که در همه کارها و گزندگی ها بدون تدبیر مبداءفوق و راهنمایی سر پرست حکیم، رها وبی حساب است.
پیامدهای ولایت شیطان بر گمراهان
الف: گسستن از رحمت الهی
اگر کسی بیراهه را اگاهانه در پیش گرفت و صراط مستقیم را عمدا کج کرد و در جهانی که بر پایه توحید و وحدت و مهر و عدل اداره میشود، به شرک و قهر و ستم رو آورد و از فرصتهای خدادادی بهره نگیرد و پرده پوشیهای ستارالعیوب را غنیمت نشمرد و از گناه توبه نکرد، خداوند نظر هدایتی و مهر آگین خود را از او میگیرد. آنگاه که رحمت خدا از چنین کسانی باز گرفته شود، بهره ای جز لعنت خدا برایشان نخواهد بود.
از این پس رفتار خدا با این ظالمان، چنان خواهد بود که با اختیار به سوی بدیها گرایش می یابند و در گمراهی خود ساخته فرو میروند.
ب: محرومیت از نصیحت ناصحان
خداوند با اراده تکوینی، خواهان ایمان کسانی است که عمدا فطرت خود را آلوده نکرده، با وحی الهی سرستیز و عناد دارند، به حال خود رها ساخته است و آنان راه تباهی را میپیمایند و این همان اضلال کیفری خداست، یعنی جزای کافران در دنیا این است که خداوند آنها را از نعمت هدایت محروم میکند.
حضرت نوح علیه السلام به گمراهان قومش میفرماید: اگر خداوند بر اثر کفر و نفاق، شما را از فیض خاص محروم کرد و به حال خودتان واگذاشت و گمراهتان ساخت، در آن صورت نصیحت و راهنمایی من هم برای شما سودی ندارد.
پی نوشت ها :
1- ق -16
2- ابراهیم -22
3- ابراهیم -22
4- ابراهیم-22
5- حجر -42
6- نحل -100
خوشحال میشم به بنده سر بزنید و نظری بدهید...
حاضر به تبادل لینک نیز هستم.