
انسان موجودی است که در درون خود هم استعداد فضیلت دارد، هم قوه رذیلت. انبیاء میکوشند تا فضایل را در او شکوفا کنند و او را در فضیلت کامل بالفعل سازند و شیطان هم تلاش میکند تا قوه رذایل را به فعلیت برساند. سپس این رذیلت به فعلیت رسیده را برای او زینت جلوه دهد و به او بفهماند که این رذایل زیبا هستند و با این کار آن زیبایی ذاتی ایمان را پنهان کند که در قلب همه انسانها و در فطرت آنهاست.
حقیقت عبادت این است که انسان خود را بنده و مملوک خدا بداند، برای خود در مقابل خدا مالکیت و اراده مستقلی قایل نباشد، بلکه خود و دارایی خود را از آنِ خدا بداند؛ به طور کامل تسلیم اراده او باشد و به عبد بودن خود در مقابل پروردگار اعتراف کند.
عبادت، اظهار عبودیّت در پیشگاه ربوبی است خواه با توجه قلبی، خواه با اظهار زبانی یا نشان دادن با اعضا و جوارح. بنابراین جوهره دعا، عبادت است. شخصی که دستش را پیش خداوند منّان دراز می کند، چه در ظاهر دست خود را بلند کند و یا در دل به خدا توجه پیدا کند و درِ خانه خدا گدایی نماید، عبادت کرده است؛ چرا که این اعمال، همانا اعتراف عملی به عبودیّت خود، و ربوبیّت الهی است. دعا گرچه در ظاهر درخواست رفع نیازهای مادّی و معنوی است، ولی در واقع، اعتراف به بندگی، فقر و عجز انسان است. به همین دلیل است که در روایتی از نبی مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله) آمده است: "الدّعاء مخّ العبادة".(١) دعای خالصانه از این جهت که نهایت اظهار تذلّل و شکستگی و فقر و ضعف و بیچارگی در برابر خداوند غنیّ و قوی و قادر مطلق است به منزله مغز تمام عبادات است.(2)