در فرهنگ اسلام سنتهای الهی همان قوانینی است که از سوی خداوند در جامعه بشری به منظور رشد و تعالی انسان و آشنا ساختن او با هدف اصلی خلقتش اجرا می شود. یکی از این قوانین سنت استدراج است . در این فرصت به معرفی و نقش آن در مسیر سعادت بشر می پردازیم .
در فرهنگ اسلام سنتهای الهی همان قوانینی است که از سوی خداوند در جامعه بشری به منظور رشد و تعالی انسان و آشنا ساختن او با هدف اصلی خلقتش اجرا می شود. یکی از این قوانین سنت استدراج است . در این فرصت به معرفی و نقش آن در مسیر سعادت بشر می پردازیم .
خدای سبحان فرمود: «قل ما یعبؤبکم ربّی لولا دعاؤکم»؛[1] یعنی بگو اگردعای شما نباشد، پروردگارم هیچ اعتنایی به شما نمیکند. و در برخی روایات آمده: هر عمل عبادی اندازه و حدّی خاص دارد، مثلاً نماز در شبانهروز پنج مرتبه تعیین شده، روزه یک ماه رمضان، و حج یک بار در عمر، زکات نصاب خاصی دارد و مانند آن، امّا برای دعا حدّی معین نشده.[2]
در مورد انفاق هیچ یک از این دو دستور (اظهار و اخفاى انفاق) جنبه عمومى و همگانى ندارد بلکه موارد مختلف است. در پارهاى از موارد که اثر تشویقى آن بیشتر است و لطمهاى به اخلاص نمىزند، بهتر است اظهار گردد و در مواردى که افراد آبرومندى هستند که حفظ آبروى آنها ایجاب مىکند انفاق به صورت مخفى انجام گیرد و نیز آنجا که بیم ریاکارى و عدم اخلاص مىرود، مخفى ساختن آن بهتر خواهد بود.
آرزوی خوشبختی و تلاش برای بدست آوردن آن خواسته ی تمامی انسان هاست. اما آنچه در این بین شایان توجه است تفاوت ها و تمایزاتی است که در تعریف خوشبختی دیده می شود.
پس از آشنایی با وجود ستایش ها و ملامت های بسیاری که در قرآن برای انسان ذکر شده، معمولاً این پرسش مطرح می شود که علت این ستایش ها و نکوهش ها چیست؟ آیا انسان از نظر قرآن یک موجود زشت و زیباست؟ آیا انسان یک موجود دو سرشتی است؟ نیمی از وجودش نور است و نیمی تاریکی؟ چگونه است که قرآن، هم او را فراوان، ستایش و هم در مواردی، نکوهش می کند؟
استاد شهید مطهری در پاسخ به این پرسش می فرماید: «حقیقت این است که این مدح و ذمّ، از آن نیست که انسان یک موجود دو سرشتی است؛ نیمی از سرشتش ستودنی است و نیمی دیگر نکوهیدنی؛ نظر قرآن به این است که انسان همهی کمالات را بالقوّه دارد و باید آنها را به فعلیّت برساند و این خود اوست که باید سازنده و معمار خویشتن باشد.
رسول گرامی (صلی الله علیه و آله) در ادامه وصایای خود به ابوذر میفرماید: "یا أباذر إن الله سبحانه و تعالی لم یأمرنی بجمع مال ..."؛ خداوند مرا به جمع مال امر نکرده است بلکه مرا به تسبیح و تحمید و عبادت دعوت کرده است: "فسبح بحمد ربک و کن من الساجدین* واعبد ربک حتی یأتیک الیقین."(1) از انضمام این دو آیه، چنین برمیآید که یقین نتیجه عبادتی است که جامع تسبیح و تحمید و سجده باشد.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به ابوذر فرمود: نشانه عالمی که از علمش بهره میبرد آن است که هنگام خواندن قرآن نه تنها در آن تدبر میکند، بلکه در پیشگاه خدا ابتهال و تضرع هم دارد. از همین رو دعای رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) این است که: "اللهمّ إنی أعوذ بک من علم لا ینفع و ... ."(2) علم یا قاصر است و غیر نافع و یا کامل است و سودمند، ولی عالم یا قاصر است و یا مقصّر.