
قرار است یک ماه مهمان باشیم مهمان میزبانی کریم، این مهمانی تشریفات خاصی نمی خواهد لازم نیست به دنبال لباس آنچنانی یا تجملات باشیم پوشیدن لباس ورع و تقوا کافی است.
هر گناهی پلی است به سوی گناه دیگر، خوب می دانیم که اگر یک دروغ بگوییم برای پنهان کردن آن باید چندین دروغ دیگر هم بگوییم، و حتی ممکن است قسم دروغ هم بخوریم و این زنجیره ادامه دارد، تا به خودمان بیاییم ،می بینیم مجموعه ای از گناهان جمع کرده ایم، برای پنهان کردن یک دروغ به ظاهر کوچک.
خدا را سپاسگزاریم که این توفیق را باز پیدا کردیم تا در فضای سرشار از رحمت و برکت ماه مبارک رمضان قرار بگیریم و انشالله که بتوانیم از آن استفاده های لازم را داشته باشیم.
همان طور که می دانید برای موفق شدن و رسیدن به هر هدفی باید برنامه ریزی داشت تا در راستای آن برنامه ریزی، به هدف اصلی رسید.
برای استفاده بیشتر از این ماه عزیز هم قطعاً باید با برنامه جلو برویم و به نظر می رسد بالاتر از رسیدن به رشد و کمالات معنوی، نتوان هدفی را برای این ماه در نظر گرفت.
برای رسیدن به این هدف، باید برنامه ریزی و مدیریت داشت و مهم ترین مدیریت، مدیریت ذهن است.
سعی کنیم ذهنمان را مدیریت کنیم ...
چگونه؟
یکی از وقایع غیر قابل انکار حیات هر کس، مرگ است! مرگ واقعیتی است که، دیر یا زود دارد ولی سوخت و سوز ندارد! البته نگاه معارف ما دقیق تر از یک حادثه است. در معارف غنی ما از انواع مرگ و اجل به تفصیل سخن گفته شده است که شاید بی جا نباشد اگر بگوییم می توان ساعت ها درباره ی مرگ شناسی گفتگو کرد و باز هم مطالب باقی بماند!
آخر کار انسان کجاست؟
پس از ورود به بهشت و جهنم، آخر کار انسان کجاست؟ آیا در یک جا ماندن انسانی که میل به بینهایت دارد، تکراری نمیشود و دیگر آن که آیا ممکن است که یک جهنمی، اهل بهشت شود؟
اگر نگاه به آن عالَم نیز نگاه مادی و فیزیکی باشد، قطعاً این سۆال پیش میآید که آخرش کجاست؟ یا آخر کار انسان کجاست؟ چرا که عالم ماده محدود است و به بیان امیرالمۆمنین علیهالسلام: «هر محدودی قابل شمارش است»؛ چنان چه برای طبیعت آخری بیان شده است، چه در علوم قرآنی و چه در علوم تجربی. اما اگر نگاه عاقلانه، حکیمانه و غیر مادی، یعنی معنوی باشد، آخری ندارد، چنان چه هیچ یک از امور غیر مادی آخر ندارند.
انسان میتواند با استناد به آیات قرآن کریم و یا تجربیات عملی بگوید که آخر خورشید خاموش شدن است و یا آخر زمین متلاشی شدن در فضاست، اما در معنویات چنین نمیباشد؛ آخر علم کجاست؟ آخر زیبایی کجاست؟ آخر قدرت کجاست؟ آخر ثروت و غنا کجاست و ...؟
فرازی از مناجات شعبانیه:
«خدا یا کارم را چنان که سزاوار آنى بر عهده گیر، خدایا به سوى من با فضلت باز گرد، به سوى گناهکارى که جهلش سراپایش را پوشانده، خدایا گناهانى را در دنیا بر من پوشاندى، که بر پوشاندن آن در آخرت محتاج ترم...
گناهم را در دنیا براى هیچ یک از بندگان شایستهات آشکار نکردى، پس مرا در قیامت در برابر دیدگان مردم رسوا مکن، خدایا جود تو آرزویم را گسترده ساخت، و عفو تو از عمل من برترى گرفت.
بار خدایا... روزى که در آن، میان بندگانت حکم مىکنى، مرا به دیدارت خوشحال کن.
خدایا عذرخواهى من از پیشگاهت عذرخواهى کسى است که از پذیرفتن عذرش بىنیاز نگشته، پس عذرم را بپذیر اى کریمترین کسى که بدکاران از او پوزش خواستند.» (مناجات شعبانیه ، کتاب مفاتیح الجنان)
از ما، عمل چندانی نخواسته اند! مهم تر از عمل کردن، "عمل نکردن" است! تقوا یعنی "عمل گناه را مرتکب نشدن! همه می پرسند چه کار کنیم؟ من می گویم: بگویید چه کار نکنیم؟ و پاسخ اینست: گنــــــــــــاه نــــکــنــیــد. شاه کلید اصلی رابطه با خدا " گــنــاه نــکــردن " است.