منظور از حرکت خروج تدریجی شیئی از قوه به فعل است و مراد از جوهر، آن ماهیتی است که برای ایجاد شدن در خارج نیازمند به موضوع نیست، برخلاف عرض که برای ایجاد شدن در خارج به موضوع نیاز دارد. مثل رنگ سفید یک عرض است و برای موجود شدن در خارج ، حتما باید بر روی یک موضوع ایجاد شود. ولی جوهر چون وجود مستقل دارد برای موجود شدن در خارج نیازمند موضوع نیست.
کتاب اصول مدیریت و اقتصاد اسلامی که از آثار ارزشمند حضرت آیت الله حاج سیدمحمد موسوی (دامت برکاته) می باشد به بررسی رفتارهای ناشایست اقتصادی از دیدگاه اسلام نظیر ربا، کم کاری، کم فروشی، احتکار، اختلاس، خیانت در کار و قراردادها، دوری از عدالت در فعالیت های اقتصادی، عدم تأمین شاخص های عدالت در ارتباط با پیمانکاران، تأمین کنندگان، مصرف کنندگان، کارگران و... پرداخته است.
ملا احمد نراقی ۱۵ سال از ایّام نوجوانی و جوانی اش (حدود سالهای ۱۱۹۰تا ۱۲۰۵) را نزد پدرش تحصیل کرد؛ که این، دوران عمدهٔ تحصیلش است. پس از مدّت کوتاهی به خاطر هوش و استعداد سرشارش به مقام استادی نائل و در حوزهٔ علمیّه مشغول به تدریس شد. در سال ۱۲۱۲ همراه پدرش به عراق رفته و هر دو نفر در درس آقا محمد باقر وحید بهبهانی شرکت نمودند. سپس به ایران(احتمالا کاشان) بازگشتند. او پس از مدّتی مجدّداً به عراق (نجف و کربلا) بازگشت و پس مدّتی تحصیل، تدریس، تحقیق و تألیف به درجه اجتهاد رسید. امّا بدلیل وفات پدر (۱۲۰۹ ه.ق) به زادگاهش کاشان بازگشته و به جای پدرش مسؤلیت اداره حوزه علمیه و تدریس در آنجا را به عهده گرفت.
دوران زندگی ایشان از شگفتانگیزترین ادوار تاریخ ایران است. دورهای است که قدرتهای بزرگ جهان از اقصی نقاط دنیا به علل گوناگون چشم به آن دوخته بودند. و ایران مرکزی شده بود که تمام قدرتها دور آن دایره زده بودند، به طوری که به دلایلی دولت روسیه دو بار به ایران حمله کرد.
فرزند برومند علاّمه نقل می کند که، وقتی خواستم بعد از رحلت مرحوم علاّمه در سال 1390 از نجف به ایران بیایم. رفتم خدمت آیت الله سیّد محمّد تقی بحرالعلوم که از نوههای مرحوم علاّمه بحر العلوم است، وقتی چشمش به من افتاد شروع کرد به گریه کردن گفتم: به خاطر چه گریه میکنید؟! فرمودند: بعد از اینکه مرحوم پدرت رحلت کرد با خود فکر می کردم که امام علی چگونه از زحمات علاّمه تشکر میکند! تا اینکه یک شب در خواب دیدم که قیامت بر پا شدهاست، و مردم در صحرای محشر هستند و همه توجه به یک طرفی کردهاند فهمیدم که آن حوض کوثر است رفتم طرف حوض کوثر دیدم که حضرت امیر المؤمنین در کنار حوض ایستاده اند، و محبّین خودش را با کاسههای بلوری که پر از آب زلال است سیراب میکنند، یک وقت صدایی از بین مردم بلند شد، گفتند: که علاّمه امینی به حوض کوثر و به محضر علی (علیهالسلام) مشرف می شوند، من منتظر بودم که امام چگونه با علاّمه برخورد میکنند. دیدم امام کاسه را زمین گذاشت و دو دست مبارکش را از حوض پر کرد، و آب را به صورت علاّمه پاشید و علاّمه را با دستان مبارک حضرت فرمود: بَیّضَالله وَجهک بَیّضتَ و جوهنا؛ خدا صورت تو را سفید کند که تو صورت ما را سفیدکردی. در این هنگام فهمیدم مقام علامه را در نزد امیرالمؤمنین به خاطر تألیف کتاب الغدیر چه قدر است.