
بین صحبت هایش فهمیدم از طریق گروهی که خود را دیندار می دانند اما در واقع دین را نشناخته اند و با رفتارهایشان تیشه به ریشه دین می زنند، با مسائل دینی آگاه شده است ...
بسیارى از اندیشوران اهل سنت بر این باورند که خداوند اگر در این جهان دیده نشود در عالم قیامت دیده خواهد شد! برخی از آنان در این رابطه گفته اند: هذا مذاهب اهل السنة و العلم بالحدیث؛ این عقیده اهل سنت و دانشمندان حدیث است".
از آنجا که بهترین ذخیره برای انسان به ویژه بعد از مرگ ذخیره عمل صالح و باقیات الصالحات است و با فرا رسیدن مرگ و وفات انسان تمامی ارتباط او با دنیا و زخارف دنیا قطع می شود و طبق احادیث شریفه رابطه او با عالم ملک منقطع می گردد ، جز آنچه از باقیات صالحات و آثار ماندگار از او در عالم دنیا مانده باشد که برای خدا انجام گرفته و مایه تأیید و تقویت دین و مسلمانان و برکات آن برای آیندگان و نیازمندان و اصلاح امور و ارتقای معارف حقه و ارزش های الهی و ولائی باشد و طبق احادیث شریف آثار ماندگار باشد.
شاید این سوال به ذهن بسیاری خطور کرده باشد که؛ چرا منتظر ظهور باشیم درحالی که امید نداریم عمر ما به دیدن حکومت جهانی و عدالت گستر منجی موعود کفاف دهد؟ قرنهاست که مسلمین به امید ظهورش به دنیا آمدند و از دنیا رفته اند، اگر امام زمان علیه السلام در دوران حیات ما نیز ظهور نکنند؛ دیگر چرا باید همواره منتظر باشیم؟
زندگی مادی مملو از علل و عواملی است که خواه ناخواه موجب اندوه و ناراحتی فرد می گردد. گاه مقتضیات جهان مادِی، از قبیل فانی بودن آن، موجب اندوه و ناراحتی است و گاه اندوه پدید آمده به سبب عدم اجرای فرامین الهی و غرق شدن در دنیاست.
هر گناهی پلی است به سوی گناه دیگر، خوب می دانیم که اگر یک دروغ بگوییم برای پنهان کردن آن باید چندین دروغ دیگر هم بگوییم، و حتی ممکن است قسم دروغ هم بخوریم و این زنجیره ادامه دارد، تا به خودمان بیاییم ،می بینیم مجموعه ای از گناهان جمع کرده ایم، برای پنهان کردن یک دروغ به ظاهر کوچک.
آخر کار انسان کجاست؟
پس از ورود به بهشت و جهنم، آخر کار انسان کجاست؟ آیا در یک جا ماندن انسانی که میل به بینهایت دارد، تکراری نمیشود و دیگر آن که آیا ممکن است که یک جهنمی، اهل بهشت شود؟
اگر نگاه به آن عالَم نیز نگاه مادی و فیزیکی باشد، قطعاً این سۆال پیش میآید که آخرش کجاست؟ یا آخر کار انسان کجاست؟ چرا که عالم ماده محدود است و به بیان امیرالمۆمنین علیهالسلام: «هر محدودی قابل شمارش است»؛ چنان چه برای طبیعت آخری بیان شده است، چه در علوم قرآنی و چه در علوم تجربی. اما اگر نگاه عاقلانه، حکیمانه و غیر مادی، یعنی معنوی باشد، آخری ندارد، چنان چه هیچ یک از امور غیر مادی آخر ندارند.
انسان میتواند با استناد به آیات قرآن کریم و یا تجربیات عملی بگوید که آخر خورشید خاموش شدن است و یا آخر زمین متلاشی شدن در فضاست، اما در معنویات چنین نمیباشد؛ آخر علم کجاست؟ آخر زیبایی کجاست؟ آخر قدرت کجاست؟ آخر ثروت و غنا کجاست و ...؟
فرازی از مناجات شعبانیه:
«خدا یا کارم را چنان که سزاوار آنى بر عهده گیر، خدایا به سوى من با فضلت باز گرد، به سوى گناهکارى که جهلش سراپایش را پوشانده، خدایا گناهانى را در دنیا بر من پوشاندى، که بر پوشاندن آن در آخرت محتاج ترم...
گناهم را در دنیا براى هیچ یک از بندگان شایستهات آشکار نکردى، پس مرا در قیامت در برابر دیدگان مردم رسوا مکن، خدایا جود تو آرزویم را گسترده ساخت، و عفو تو از عمل من برترى گرفت.
بار خدایا... روزى که در آن، میان بندگانت حکم مىکنى، مرا به دیدارت خوشحال کن.
خدایا عذرخواهى من از پیشگاهت عذرخواهى کسى است که از پذیرفتن عذرش بىنیاز نگشته، پس عذرم را بپذیر اى کریمترین کسى که بدکاران از او پوزش خواستند.» (مناجات شعبانیه ، کتاب مفاتیح الجنان)