از مرحوم محدّث قمی (رضی الله عنه) نقل شده که فرمود: من سفری به همدان رفتم و بر شخص معتمدی وارد شدم. یک شب او به من گفت: فلان جا شام مهمانم، دلم می خواهد خدمت شما باشم. با هم آنجا برویم. من امتناع کردم. گفت: آقا اگر شما همراه من بیایید آبروی من بیشتر می شود، برای من خوب است. با هم رفتیم. شام آوردند و خوردیم، بعد از شام به منزل برگشتیم. من صبح برخلاف هر شب که با کمال راحتی برای نماز شب بر می خاستم، زمانی از خواب بیدار شدم که نزدیک طلوع آفتاب بود و نزدیک بود، نماز صبحم قضا شود. خیلی ناراحت شدم.
عجب! آدم یک عمر زحمت بکشد که نماز شبش ترک نشود، ولی حالا چطور شده که نماز صبحم نزدیک است قضا شود؟ با عجله برخاستم، با ناراحتی وضو گرفتم و نماز صبح را خواندم تا قضا نشود بعد به فکر افتادم چرا این طور شد؟ یعنی چه؟ برای من مصیبتی شد. برای ما خیلی مهم نیست که نماز صبحمان هم قضا شود؛ امّا آن ها که خود را منظّم کرده اند، تطهیر کرده اند، برایشان سنگین است.
علی ای وصی احمد که خلیـــفه ای خدا را |
بنما به روی یاران تو جمال حــق نمـــا را |
تو کلام ناطق حق که به حق امام بر حــــق |
نفروشمش به عالم سر زلف دلــربا را |
تو زهر فرشته برتر ز تمام انبیــــــــاء ســـــر |
خم ابروی تو دیوانه نموده اولیــــــــــاء را |
تو منزهی زنقصان که برای وصل جانــــــــان |
زدلت برون نمودی ظلمات ما ســــــوا را |
به جز از علی نباشد به جهان چنین کریمی |
که به خانه یتیــــــمان چو پدر برد غذا را |
عجبــــم در آفرینش که گلــی چنین معـــطر |
بدهد به هر دو عالم به طراوتش صفا را |
بنـــــگر علی چگونه به نماز گشته مدهوش |
به یقین نظاره کرده سر چشمه بقـــا را |
از موضوعات مهم مورد بحث در مجلس خبرگان اصل 5 (اصل ولایت فقیه) بود، اصل پنجم بدین شرح است «در زمان غیبت حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در جمهوری اسلامی ایران ولایت امر و امامت امت بر عهده فقیه عادل و با تقوا آگاه به زمان، شجاع، مدیر و مدبر است که طبق اصل یکصدوهفتم عهده دار آن می گردد» با تصمیم این اصل دولت موقت طرح انحلال مجلس خبرگان را در 18 مهر 1358 تدوین کرد اما حضرت امام با این طرح مخالفت کردند و گفتند «آمدند آقایان پیش ما، آقایان بازرگان و رفقایشان گفتند که ما خیال داریم مجلس را منحل کنیم من گفتم شما چه کاره هستید که می خواهید این کار را بکنید؟ شما چه سمتی دارید که بتوانید مجلس را منحل کنید؟» پاشید بروید سراغ کارتان، وقتی دیدند محکم است مسأله، کنار رفتند.
در حال حاضر نیز مخالفان، حکومت ولی فقیه را استبداد دینی می نامند و یا جایگزینی مدیریت تخصصی به جای مدیریت فقهی را مطرح می کنند از این رو وظیفه خود دیدم جهت روشن شدن بعضی حقایق بحث ولایت فقیه را به صورت مختصر بنگارم به امید آنکه مورد استفاده قرار بگیرد. بخشی از مقدمه کتاب
حضرت آیت الله موسوی (دامت برکاته) در این گفتار با برشمردن ویژگی های اصول مدیریت اسلامی و مقایسه با مدیریت در کشورهای غربی و اروپایی و... مشکلات حاصل از این نوع مدیریت ها را به چالش می کشد و حتی در بخشی از مطالب خود، به انتقاد از عدم رویکرد به کارهای تحقیقاتی در زمینه شناخت و بازشناسی فرهنگ مدیریت اسلامی در کشورهای اسلامی می پردازد و چندین دلیل را بر این بی توجهی اقامه می کند. ایشان اثبات می کند که مدیریت اسلامی در واقع مدیریت ارزشی، جامع و مدیریت رحمانی است.
معظم له در گفتارهای پیوسته خود، با تشریح و تفسیر مدیریت اسلامی و بیان مثال های عملی و در خور توجه و متناسب با جامعه امروز ایران و کشورهای دیگر، مباحث مطرح شده را به شایستگی تمام به سرانجام رسانیده است.
در تفسیر مجمع البیان آمده که این کلمه را یکی به دوشکل قرائت کردهاند:
1. «آل یس»: ابن عامر و نافع و رویس از یعقوب از قاریان قرآن «آل یس»خوانده اند.
ابو علی از ادیبان عرب میگوید: دلیل کسی که «آل یس» خوانده این است که «آل» در قرآن، جدای از «یس» است و این جدا بودن،دلیل است بر اینکه مصغّر آل، أهیل است.
2. «الیاسین»: بقیه، «إلیاسین» خواندهاند.
زجاج که خود از ادیبان است، میگوید: «إلیاسین» جمع «إلیاس» است و «إلیاسین» شامل خود إلیاس و امت مؤمن او میشود.
بنابراین «الیاسین» کسی است که از شیعیان و اهل آئین این بزرگوار «الیاس » باشد، بنابر اینکه یاء را یاء نسبت بگیریم یعنی «الیاسیین »، سپس یاء حذف میشود کما این که مثل أعجمین و اشعرین که در اصل اعجمیین و اشعریین بوده است.[2]
3. همچنین میتوان گفت: «الیاس و الیاسین» دو لغت هستند مثل «میکال و میکائیل» چنانکه «إدریس و إدراسین».[3]
طبق این معنی اصلا کلمه « الیاسین» جمع نیست بلکه یک کلمه جداگانه می باشد و با این بیان حضرت الیاس علیه السلام دو نام داشتند: الیاس و الیاسین .
اما إلیاسین کیایند؟ مفسران و مورخان در مورد «الیاسین» نظرات متفاوتی دارند:
الف) بعضی آن را لغتی در الیاس میدانند، یعنی همانگونه که فیالمثل، «میکال و میکائیل» دو تعبیر از آن فرشته مخصوص هستند، و «سینا و سینین» هر دو نام برای سرزمین معروفی هستند. «الیاس و الیاسین» نیز دو تعبیر از این پیغمبر بزرگ هستند.
ب) بعضی دیگر آنرا جمع میدانند به این ترتیب که «الیاس» با یاء نسبت همراه شده و الیاسی شده و بعد با یاء و نون جمع بسته شده و «الیاسیین»گردیده و پس از تخفیف «الیاسین» شده، بنابراین مبناء، مفهومش کلیه کسانی را شامل میشود که به «الیاس» مربوط بودند و پیرو مکتب او شدند.
ج) «آلیاسین» با الف ممدوده ترکیبی است که از کلمة «آل و یاسین»، یاسین طبق نقلی نام پدر الیاس بود و طبق نقل دیگری از نام های پیامبر گرامی اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ است، بنابراین، «آل یاسین» به معنای خاندان پیامبر گرامی اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ یا خاندان آل یاسین پدر الیاس میباشد.
قرائن روشنی در خود قرآن است که همان معنای اول را تأیید میکند که منظور از «الیاسین» همان الیاس است؛ زیرا بعد از آیه «سلام علی إلیاسین» به فاصله یک آیه میگوید: «او از بندگان مؤمن ما بود» بازگشت ضمیر مفرد به «إلیاسین» دلیل بر این است که او یک نفر بیشتر نبوده، یعنی همان الیاس.
دلیل دیگر اینکه این آیات چهارگانهای که در پایان ماجرای الیاس بودند، عیناً همان آیاتی هستند که در پایان داستان نوح و ابراهیم و موسی و هارون بودند و هنگامی که این آیات را در کنار هم قرار میدهیم، میبینیم سلامی که از سوی خدا در این آیات ذکر شده، به همان پیامبری است که در صدر سخن آمده است. «سلام علی نوح فی العالمین ـ سلام علی ابراهیم ـ سلام علی موسی و هارون»، بنابراین در اینجا هم «سلام علی إلیاسین» سلام بر الیاس خواهد بود (دقت کنید). [4]
نتیجه این شد که با این بیان «الیاسین» جمع نیست، بلکه خود کلمه ای جداگانه می باشد که حضرت الیاس را با آن نام هم می خواندند.
نکتهای که مهم است این است که در بسیاری از تفاسیر حدیثی نقل شده که سند آن به ابن عباس برمیگردد و او میگوید:
منظور از «آل یس» آل محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ هستند، چرا که «یاسین» از اسماء پیامبر اسلام است.[5]
یاد آوری این نکته ضروری است که این روایت با آیه منافات ندارد، زیرا منظور خداوند متعال از این آیه حضرت الیاس پیغمبر می باشد که دو نام داشته «الیاس و الیاسین» ولی یاسین که برگرفته از اول سوره «یس» می باشد، یکی از نام ها و یا القاب پیامبر اسلام حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و مراد از آلش نیز ائمه هدی علیهم السلام هستند و لذا در روایات آمده است که سلام بر آل یاسین یعنی سلام بر امامان شیعه که جانشینان بحق رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می باشند.
پی نوشت ها:
[1]. صافات / 130 .
[2]. طبرسی، تفسیر مجمعالبیان، بیروت، چاپ دارالمعرفة، چاپ هشتم، 1408 هـ، ج 8، ص 712.
[3]. طبرسی، تفسیر مجمعالبیان، بیروت، چاپ دارالمعرفة، چاپ هشتم، 1408 هـ، ج 8، ص 712.
[4]. مکارم شیرازی، ناصر و همراهان، تفسیر نمونه، قم، دارالکتب الاسلامیه، چاپ پنجم، زمستان 1376 ش، چاپخانه چاپ مدرسه الامام امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ، ج 19، ص 6 ـ 145.
[5]. مکارم شیرازی، ناصر و همراهان، تفسیر نمونه،، ج 19، ص 6 ـ 145.
رسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله (ـ لاِبنَتِهِ فاطِمَةَ علیها السلام لَمّا قالَت لَهُ:) یا أبَتاه، ما لِمَن تهاوَنَ بِصَلاتِهِ مِنَ الرَّجالِ و النَّساء ؟ -: یا فاطِمَةُ، مَن تَهاوَنَ بِصَلاتِهِ مِنَ الرِّجالِ و النِّساءِ ابتَلاهُ اللّه ُ بِخَمسَ عَشَرَةَ خَصلَةً: سِتٌّ مِنها فی دارِ الدُّنیا، و ثَلاثٌ عِندَ مَوتِهِ، و ثَلاثٌ فی قَبرِهِ، و ثَلاثٌ فِی القیامَةِ إذا خَرَجَ مِن قَبرِهِ. فَأمَّا اللَّواتی تُصیبُهُ فی دارِ الدُّنیا: فَالاُولى یَرفَعُ اللّه ُ البَرَکَةَ مِن عُمُرِهِ، و یَرفَعُ اللّه ُ البَرَکَةَ مِن رِزقِهِ، و یَمحُو اللّه ُ عزّ و جلّ سیماءَ الصّالِحینَ مِن وَجهِهِ، و کُلُّ عَمَلٍ یَعمَلُهُ لا یُؤجَرُ عَلَیهِ، و لا یَرتَفِعُ دُعاؤُهُ إلَى السَّماءِ، و السّادِسَةُ لَیسَ لَهُ حَظٌّ فی دُعاءِ الصّالِحینَ. و أمَّا اللَّواتی تُصیبُهُ عِندَ مَوتِهِ فَأَوَّلُهُنَّ أنَّهُ یَموتُ ذَلیلاً، و الثّانیَةُ یَموتُ جائِعًا، و الثّالِثَةُ یَموتُ عَطشانًا؛ فَلَو سُقیَ مِن أنهارِ الدُّنیا لم یَروَ عَطَشُهُ. و أمَّا اللَّواتی تُصیبُهُ فی قَبرِهِ: فَأَوَّلُهُنَّ یُوَکِّلُ اللّه ُ بِهِ مَلَکًا یَزعَجُهُ فی قَبرِهِ، و الثّانیَةُ یُضَیِّقُ عَلَیهِ قَبرَهُ، و الثّالِثَةُ تَکونُ الظُّلمَةُ فی قَبرِهِ. و أمَّا اللَّواتی تُصیبُهُ یَومَ القیامَةِ إذا خَرَجَ مِن قَبرِهِ: فَأَوَّلُهُنَّ أن یُوَکِّلَ اللّه ُ بِهِ مَلَکًا یَسحَبُهُ عَلى وَجهِهِ و الخَلائِقُ یَنظُرونَ إلَیهِ، و الثّانیَةُ یُحاسَبُ حِسابًا شَدیدًا