کدامیک بافضیلت است؛ صلوات یا لعن؟/ لعن به معنای دشنام و کینهورزی نیست

این روزها با شروع ماه ربیع بازار جشنها و اعیادی به نام عیدالزهرا (س) بیش از پیش گرم میشود. عدهای به نام شاد کردن دل حضرت زهرا (س) به برپایی مراسماتی دست زده و در بسیاری با شعار اینکه "برائت و تبرّی از احکام مسلّم و فروعات دین است" به لعن و دشمنی با گروهی می پردازند.
در لزوم و حتی وجوب فقهی برائت تردید نیست. در قرآن هم سوره ای به نام برائت داریم که همان سوره توبه است. اما برائت از چه کسانی و چگونه باید صورت گیرد؟!مهم این است.
حجتالاسلام حامد صارم، کارشناس مذهبی در مصاحبه با تبیان لعن را جلوهای از برائت معرفی کرده و گفت: کسی که انسان باشد نمیتواند برائت را قبول نداشته باشد. برائت یک اصل فطری است؛ بهطوری که هرکسی فطرتش سالم باشد از بدی ابراز انزجار کرده و نسبت به خوبیها واکنش مثبت دارد که البته باید توجه داشت که این انزجار هم به قلب است، هم به زبان و هم به عمل.
وی در ادامه لعن را مصداق و مظهری از مظاهر تبری دانست و اظهار داشت؛ ما قبل از اظهار لعن باید در قلبمان نسبت به دشمن خدا بیزار باشیم و همانطور که گفته شد این اصل ایمانی است، به طوری که اگر کسی تبری و بیزاری نسبت به دشمنان خدا را نداشته باشد از دایره ایمان خارج است. بعد از مرحله انزجار قلبی نوبت به مرحله بروز و اظهار این بیزاری میرسد که یکی از ظهور و بروزهای تبری و برائت، در لسان آیات و روایات با بیان لعن معرفی شده است. چنانچه در آیه 26 زخرف شاهد هستیم که حضرت ابراهیم (ع) اظهار برائت و بیزاریاش را نسبت به بتها به صراحت بیان میکند و میفرماید: "من از آنچه شما میپرستید بیزارم."(1) و نیز اعلامی که در همان ابتدای سوره توبه از سوی خدا و پیامبرش به همه مردم در روز حج اکبر شده است؛ "أَنَّ اللَّـهَ بَرِیءٌ مِّنَ الْمُشْرِکِینَ وَرَسُولُهُ"
صارم با اشاره به آیه 22 سوره مجادله، تبری را از اصولی معرفی میکند که افراد را در دایره حزبالله قرار داده و گفت؛ خداوند در این آیه کسانی که با دشمنان خدا دوستی نمیکنند را از کسانی معرفی میکند که ایمان در قلبهایشان نوشته شده، با روحی از جانب خدا تأیید میشوند و آنان را حزبالله معرفی میکند.
حفظ برائت در عین حفظ وحدت
در اسلام اصلی وجود دارد به نام قدرت تعقل، و ما باید تکیه صحبتها، روشها و منشهایمان بر باورهای عقلانی و فهم عمیق ایمانی و تمرکز بر گرایشهای درونی، قلبی و عاطفی بوده و آنها را جایگزین رفتارهای ناشایست و ناخوشایند بیرونی کنیم.
از طرف دیگر بیاموزیم و تمرین کنیم که چطور میتوانیم مواضعی را که با عقلانیت، منطق و علم به آن رسیدیم بدون توهین و آزار دادن دیگران مطرح کنیم. اگر ما ولایت امیرالمومنین(ع) و اهلبیت(ع) را براساس یک حقیقت و اصالتی پذیرفتیم، پس باید بتوانیم آن را به شکل کاملاً شفاف، صحیح و علمی حتی در مقابل کسانی که با اعتقادات ما مخالف هستند، تبیین کنیم. نیازی نیست اگر کسی با نظرات ما مخالف است، او را طرد کنیم و با عبارتها و رفتارهایمان موجبات آزرده خاطر کردن او را فراهم کنیم.
ما قبل از اظهار لعن باید در قلبمان نسبت به دشمن خدا بیزار باشیم و این اصل ایمانی است، به طوری که اگر کسی تبری و بیزاری نسبت به دشمنان خدا را نداشته باشد از دایره ایمان خارج است. بعد از مرحله انزجار قلبی نوبت به مرحله بروز و اظهار این بیزاری میرسد که یکی از ظهور و بروزهای تبری و برائت، در لسان آیات و روایات با بیان لعن معرفی شده است.
روایاتی که به موضوع سب و لعن پرداختهاند
در رابطه با روایاتی که به صراحت به موضوع سب و لعن پرداخته باید گفت؛ با بررسی تخصصی و علمی روایات به این موضوع پی خواهیم برد که در همه موضوعات روایات متعارض وجود دارد. مهم این است نحوه برخورد ما با آنها چگونه است؛ اولاً باید توجه داشته باشیم که در مقام عمل تشخیص فقیه و مجتهد و حاکم شرع و ولی فقیه و امام جامعه اسلامی ملاک است. ثانیاً بسیاری از این روایات محل تأمل است.
با توجه به اینکه در یک بازه زمانی چند صدساله روایاتی منتشر و منتقل و دستبهدست و سینهبهسینه نقل شده است و بعد روی کاغذ آمده است، بسیاری از روایات مشکلدار و غلط بوده. خیلی از اینها در موقعیتهای خاص مطرح شده و نیازمند توضیح و تفسیر است. در خیلی از موارد بهخاطر اینکه جاسوسی روایت را نقل میکرده، اهلبیت عمدا چیزهایی را بیان میفرمودند. بعضی روایات اصلا سند نداشته، مجعول و یا از اسرائیلیات بوده است.
در بحث لعن و تبری نکتهای است که اگر وجودش اثبات شود علامت ایمان به حساب میآید اما محبت به اهلبیت علامت ایمان نیست. به عبارتی اگرچه محبت به اهلبیت شرط لازم برای ایمان هست اما شرط کافی نیست.
کدام بافضیلت است؛ صلوات یا لعن؟
حامد صارم در بیان فضیلت صلوات و لعن، صلوات را مصداق تولی و لعن را مصداق تبری دانسته و با ذکر مثالی بحث را اینگونه ادامه داد؛ در باب برتری فضیلت صلوات یا لعن سه بحث عقلانی، قرآنی و روایی وجود دارد. برتری فضیلت لعن و تبری را در محور عرفی و عقلانی اینگونه عرض میکنم که اگر شما با دو نفر دوست باشید و یکی از دوستان شما با دشمن شما هم دوست باشد و یک از دوستان شما به خاطر شما با دشمن شما قطع ارتباط کرده باشد شما با کدام احساس نزدیکی میکنید؟ قطعاً با دومی. در سیره عقلا اظهار دوستی هیچگاه کامل نیست مگر اینکه شما اظهار برائت و کینه به دشمن هم داشته باشید.
وی با طرح این موضوع که؛ در اظهار محبت و دوستی امکان وجود نفاق هست، اما در تبری و اظهار بیزاری نفاق وجود ندارد، گفت؛ در بحث لعن و تبری نکتهای است که اگر وجودش اثبات شود علامت ایمان به حساب میآید اما محبت به اهلبیت علامت ایمان نیست. به عبارتی اگرچه محبت به اهلبیت شرط لازم برای ایمان هست، اما شرط کافی نیست.
لذا میبینیم که خیلیها حتی تکفیریها و داعشیها نمیگویند که ما اهلبیت را دوست نداریم و با عناوین عام خود را محب صحابه میدانند و بیان میکنند که ما حسنین و صدیقه طاهره را جزو صحابه میدانیم و دوستشان داریم اما در عمل شاهد هستیم که با کسانی میجنگند که تنها جرمشان محبت اهلبیت است. در عرف و سیره عقلا هم همین اصل را قبول دارند که وقتی شما بگویی من با شما دوست هستم، اما در مقام عمل با دشمن او مراوده داشته باشید، این دوستی پذیرفتنی نیست.
وحدت مورد نیاز ما، وحدت فعال است. در وحدت فعال شما از موضع خودتان کوتاه نمیآیید. ما در وحدت فعال تمایزها و مواضع خود را فراموش نمیکنیم. مبانی خود را از یاد نمیبریم. در وحدت فعال اتفاقاً ما روی آنها تأکید میکنیم اما با رویکرد عقلانی و علمی.
صارم در ادامه بحث برتری فضیلت تبری، این موضوع را در محوریت قرآنی، به "آیه 22 مجادله" (2) که از آیات تبری بوده و تنها آیهای است که ایمان را با بیان مشخصه و ویژگیهایی تضمین کرده و بهصراحت تشریح میکند که چنین انسانهایی در حزبالله قرار دارند، اشاره کرد و تبری را مهمتر از تولی دانسته است.
محبت اهلبیت بدون بیزاری از دشمنان امکان ندارد
وی در محوریت روایی بحث با طرح یک روایت، به بیان یک قاعده کلی و مهم اشاره کرد و گفت؛ روایتی از امام جعفرصادق (ع) است که می فرمایند؛ کَذَبَ مَنِ ادَّعَی مَحَبَّتَنَا وَ لَمْ یَتَبَرَّأْ مِنْ عَدُوِّنَا: دروغ میگوید کسی که ادعای محبّت ما را میکند ولی از دشمنان ما تبرّی و بیزاری نمیجوید. (3) در حقیقت این روایت حقیقت ماجرا را بازگو می کند.
این کارشناس مذهبی بار دیگر داشتن برائت در قلب را از الزامات ایمان برشمرده و معتقد است در جایی هم صلاح و امکانش هست، باید اظهار لعن را داشته باشیم. وی در باب خط قرمز مراسمات و جشن های ربیع، خلاف شرع نبودن رفتارها را عنوان کرد و گفت: اظهار تبری از ارکان ایمان و حکم ایمان است که البته گاهاً دیده می شود که در کیفیت آن اختلاف نظرهایی وجود دارد. حلال خدا همیشه حلال و حرام او همیشه حرام است.
"تبری" را چگونه نشان دهیم؟!
بعد از اتمام جنگ صفین امیرالمؤمنین حضرت علی (ع) به کوفه رفتند. دیدند برخی از اصحاب به معاویه فحش و ناسزا می گویند. امام فرمود من دوست ندارم شما فحش میدهید، خوش ندارم از این که سبّاب باشید. اصحاب گفتند آقا ما به معاویه ناسزاگویی و فحاشی داریم. امام فرمود اگر اهل ایمان بود که حرام بود چون معاویه است خوشم نمیآید.
اصحاب پرسیدند: آقا پس چه کار کنیم. امام فرمود: خیانتهایی که این آدم به اسلام کرده را بیان کنید.
بنابراین اگرچه در وجوب برائت و لعن بر اساس آیات قرآن کریم، روایات و زیارت عاشورا حرفی نبوده و حتی در لزوم اظهار و علنی ساختن آن، به شرط نبود مفسده تردیدی نیست، اما باید به دو نکته مهم در این امر توجه شود؛ اولاً در آیات و روایات تصریح شده است، منظور از برائت، برائت از دشمنان خدا و دشمنان اهلبیت رسول خدا است؛ نه برائت از افراد مسلمانی که اختلافنظرهایی با ما دارند.
ثانیاً حتی اگر بگوییم که برائت ما از خود این مسلمانان نبوده و سردمداران آنان را هدف تیر اعلان بیزاریمان قرار دادهایم، باز به حکم عقل، سیره اهلبیت و آیات قرآنکریم و نیز همراه نشدن با هدف دشمنان باید تمام اصول وحدت حفظ شود چرا که امروز استعمار با دست گذاشتن روی نقاط اختلاف مذاهب اسلامی، آتش جنگ را در کشورهای منطقه و مسلمان شعلهور کرده و عمل برائت به طور علنی قابل دفاع نیست.
در آیات و روایات تصریح شده است، منظور از برائت، برائت از دشمنان خدا و دشمنان اهلبیت رسول خدا است؛ نه برائت از افراد مسلمانی که اختلافنظرهایی با ما دارند.
اظهار تبری به سبابی و فحاشی نیست، لعن و اعلام برائت با فحاشی فرق میکند. یادمان باشد با حرام، دل اهلبیت شاد نمیشود، چنانچه در روایتی امام زمان(ع) میفرمایند: "نادانان و کمخردان شیعه و کسانى که پر و بال پشه از دیندارى آنان برتر و محکم تر است، ما را آزار مىدهند."(4)
باز تأکید میکنیم که "تبری" با "فحاشی" تفاوت دارد و در خیلی از موارد آن را دارند با فحاشی از ما میگیرند. حواسمان باشد که به جای بیزاری جستن در حق آن چند نفر خدمت نکنیم!!
پی نوشت:
1- وَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ لِأَبِیهِ وَ قَوْمِهِ إِنَّنِی بَرَاءٌ مِمَّا تَعْبُدُونَ.
2- لَا تَجِدُ قَوْمًا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ کَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ أُولَئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمَانَ وَأَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَیُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُولَئِکَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ.
3- بحارالانوار، ج ٢٧،ص ٥٩.
4- "قَدْ آذانا جُهَلاءُ الشّیعَةِ وَحُمَقاؤُهُمْ، وَمَنْ دینُهُ جِناحُ الْبَعُوضَةِ أَرْجَحُ مِنْهُ"؛ احتجاج، ج2، ص289 ؛ بحارالأنوار، ج25، ص267، ح9.
- تاریخ نشر: شنبه / ۲۶ آبان ۱۳۹۷