جدال سنتگرایان با تجددخواهان/ چرا حضور فلسفه اسلامی را در زندگی حس نمیکنیم؟

اگر روند فلسفه در کشورهای غربی را رصد کنیم خواهیم دید، دغدغههای مادی و علمی مورد نیاز مردم در آن منعکس شده و بین مبانی فلسفی صرف و مسائل اجتماعی-سیاسی پیوندی برقرار شده است؛ این توسعه فلسفه در مسائل مختلف تا جایی پیش رفته است که برای فوتبال نیز فلسفه نوشتهاند.
در مقابل زمانیکه به فلسفه اسلامی رجوع میکنیم و در لابلای مفاهیم انتزاعی همچون اصالت وجود، وحدت وجود یا مباحث طبیعیات سیر میکنیم، اثری از دغدغههای اجتماعی، سیاسی یا اقتصادی جامعه نمیبینیم؛ مگر معدود فیلسوفانی نظیر فارابی که به طور مستقل و مفصل به این مسائل پرداختهاند.
در مقابل سنت گرایان، دو گروه اصلی قرار دارند؛ یکی روشنفکران دینی و دیگری جریان نوصدراییان.
اما عدهای از فیلسوفان معاصر پایبند به فرم و محتوای فلسفه و عرفان اسلامی باقی ماندهاند و معتقدند تنها مجرای سعادت و نیکبختی انسان حکمت الهی است و در این راه هرگونه تجددی دور شدن از سعادت است.
این تفکر متعلق به سنت گرایان است که مهمترین عناصر فکری آنها در عصر حاضر، سید حسین نصر و شاگردان او نظیر غلامرضا اعوانی و رضا داوری اردکانی هستند. مکتب سنتگرایی، مخالف تجدد، حافظ حکمت، معتقد به تصوف و قائل به پلورالیسم دینی است.
در مقابل سنت گرایان، دو گروه اصلی قرار دارند؛ یکی روشنفکران دینی و دیگری جریان نوصدراییان. شباهت این دو تفکر در این است که هر دو معتقدند جامعه نیازی به مباحثی دارد که امروز جای آن در اندیشه اسلامی، به خصوص در فلسفه اسلامی خالی است، بنابر این باید از اندیشه دیگر مکاتب، برای جبران نقصها استفاده کرد.
اما محل اختلاف این دو تفکر در نگاه به متجدد شدن است. روشنفکران دینی به تعبیر مصطفی ملکیان مدرنیته و تجدد غربی را اصل قرار داده و دین را با آن تطبیق میکنند، ولی جریان نوصدرایی از مبانی فلسفه اسلامی، به خصوص حکمت متعالیه در پاسخ به نیازهای روز و فلسفههای مضاف بهره میگیرد.
پیام فضلی نژاد مجری و سردبیر برنامه شوکران، در نهمین قسمت از این برنامه، با غلامرضا اعوانی فیلسوف سرشناس معاصر و جزئی از جریان سنتگرای فلسفه اسلامی به گفتگو نشسته است.
فلسفه ما را به کجا میرساند؟
آیا فلسفه از زمانه و جامعه خود اثر میپذیرید؟ آیا فلسفه امکان انعکاس دردها و دغدغههای مردم را دارد؟ فضلی نژاد در ابتدای برنامه در حالی این سوالات را مطرح میکرد که معتقد بود دیدگاه جامعه پیرامون فلسفه، پارهای مفاهیم انتزاعی، با جملاتی ثقیل و مناسب سمینارها و همایشها است.
غلامرضا اعوانی اما پاسخش به سوالات یاد شده این بود که اگر فلسفه تأثیر نداشته باشد، میتوان گفت فلسفه بهمعنای حقیقی کلمه نیست؛ اما فلسفه بهمعنای دقیق کلمه «حکمت الهی» است، یعنی آن جنبهای است که درباره الهیات و مبادی وجود و مبادی هستی و علم مطلق صحبت میکند... بنابراین تأثیر آن در جامعه پیداست یعنی انسان بهمعنای واقعی هستی پیدا میکند و به معنای حقیقی انسان میشود و از آن حیوانیت بیرون میآید. بنابراین چنین انسانی هرجا و در هر دوره و عصری و در هر مکانی پیدا شود، ارزش دارد و خواهناخواه منشأ تأثیر در جامعه است.
فلسفهای که فقط به مرحله هستی شناسی ختم شود و دیگر کاری به سایر شئون اجتماعی مردم نداشته باشد، به نوعی گرفتار تفکر سکولار شده است.
درحقیقت اعوانی معتقد است رسالت اصلی فلسفه، الهیات است؛ همین که شناختی از خداوند به انسان بدهد و او را از این طریق به سعات برساند.
او معتقد است رفاه و آسایش نشانه سعادت نیست و انسان هرچه رفاه داشته باشد ولی به شناخت مبدأ نرسیده باشد، [نیکبخت نیست.] آنچه انسان را به معنای واقعی سعادتمند میکند، رسیدن به مطلق است. حالا این گاهی از طریق ایمان است و گاهی حکمت و فلسفه؛ ولی اگر آن را نداشته باشد، اهل رستگاری نیست. ممکن است ما دنیای خیلی خوبی هم داشته باشیم، یعنی یک آدم سکولار یا کسی که به خدا هم اعتقادی ندارد ممکن است خیلی ثروتمند باشد، اما از دیدگاه الهی این اهل نجات نیست.
اعوانی در حالی سکولارها را دور از نجات و سعادت میداند که نگاهش به رسالت فلسفه و کارویژهی آن، بیگانه از سکولاریسم نیست. فلسفهای که فقط به مرحله هستی شناسی ختم شود و دیگر کاری به سایر شئون اجتماعی مردم نداشته باشد، به نوعی گرفتار تفکر سکولار شده است.
یکی از دلایل مخالفت مکتب نوصدرایی، با سنتگرایان در همین مسئله است. حجت الاسلام خسروپناه، رئیس موسسه حکمت و فلسفه که به نوعی به عنوان سخنگوی جریان نوصدرایی شناخته شده است میگوید: «اگرچه سنتگرایان خود را از هواداران صدرا میدانند و نقش موثری در ترویج حکمت صدرایی داشتهاند، اما از چند جهت در تقابل با این حکمت قرار میگیرند. نخست آنکه اسلامشان سکولار است».[1]
مخالفت ما با مدرنیسم به خاطر پدرکشتگی نیست
اعوانی در بخشی از مصاحبه روش فلسفه غرب و فلسفه اسلامی را کاملا متمایز از هم خواند، به طوری که گویا غرب و ما در دو جهت مختلف حرکت کردهایم. بعد از رنسانس، فلسفه از حکمت و مبادی حکمی جدا شد. به جهت خودبنیادی [یا] سوبژکتیویسم، دنیامداری [یا] سکولاریسم، [فردمداری یا] ایندیویدوالیسم. همه ایسمهایی که پدید آمده؛ هر ایسمی یک جدا شدن از حکمت الهی است.
سنتگرایان در کنار نقد دوران مدرنیسم، از دوران سنتی دفاع میکنند، ولی آیا میتوانند انحرافات دورههای بردهداری و زمینداری را نادیده بگیرند؛
همچنین او در بخشی دیگر از مصاحبه میگوید تجدد با معنای حکمت منافات دارد. شما در دوره جدید یک حکیم پیدا نمیکنید... مخالفت ما با مدرنیسم هم به خاطر پدرکشتگی نیست، به خاطر این است که با مبادی الهی تمام الهیون در تمام تاریخ ضدیت دارد.
از دیگر اختلافات جریان روشنفکری و نوصدرایی با سنتگرایی مسئله تجددستیزی این مکتب است. نوصدراییان خود را تجددگزین معرفی میکنند؛ یعنی آنچه را که دستاورد غرب است به طور مطلق رد نمیکنند، بلکه اگر با مبانی ناسازگار نباشد میپذیرند.
خسروپناه میگوید: «سنتگرایان در کنار نقد دوران مدرنیسم، از دوران سنتی دفاع میکنند، ولی آیا میتوانند انحرافات دورههای بردهداری و زمینداری را نادیده بگیرند؛ در حالی که مفاسد دوران سنتی از دوران مدرنیته کمتر نبوده است».[2]
دین بدون عرفان بیمعناست
اعوانی رییس انجمن حکمت و فلسفه، دین را بسته جامعی میداند که مساله ولایت باطن و عرفان دارد. دین بدون عرفان[بیمعناست] عرفان یعنی چه؟ یعنی معرفتی که از ولایت الهیه به وجود میآید. پیامبر فرمود :هیچ یک از اولیاء جاهل نیست، یعنی عارف است. به تعبیری که خواجهنصیر دارد، میگوید عرفا مقربون هستند. مراتب دارند. یعنی دین، راه قرب به حضرت حق است و اگر این قرب به حق نباشد، دین یک چیز باطلی است. ولی در عرفان فقط اعتقاد را قبول ندارند و معتقد هستند باید همراه با سلوک باشد.
این مطلب یکی از مولفههای فکری سنتگرایی است. سنتگرایان برای عرفان و تصوت احترام قائلند و به طریقت در کنار شریعت معتقدند.
در اسلام سنتی نصر نیز، تصوف حضور پررنگی دارد. از نظر او، طریقت یا طریق معنوی که از آن با عنوان «تصوف» یا «عرفان اسلامی» یاد میکنند، بعد درونی اسلام است و مانند شریعت، ریشه در قرآن و سنّت دارد، و طریقت در حقیقت قلب پیام اسلام است. [3]
به هر حال تفکر سنتی در ایران امروز طرفدارانی دارد و علاوه بر جریان سنتگرای فلسفی، میتوان از فرهنگستان علوم اسلامی قم که البته اعوانی نیز عضو دائم آن است و همچنین مکتب تفکیک و... یاد کرد. نکته قابل توجهی که در متفکران این جریانها وجود دارد، صداقت، حسن نیت و پایبندی به اصول فرهنگی است؛ اما این ویژگیها به خصوص در دنیای "ایسم"های بیشمار امروز، کافی نیست و باید قبل از آنکه سنتها در گرداب تفکر متجدد و مدرن غرق شوند، دست به کار شد و کارآمدی اندیشه دینی را به منصه ظهور رساند.
پینوشتها:
[1] "نوصدراییان غربگزینی انتقادی دارند، نه غربگرا هستند، نه غربستیز و نه غربگریز" /سخنرانی حجت الاسلام خسروپناه در نشست روایت افقهای فکری ایران معاصر/خبرگزاری تسنیم
[2]خسروپناه، عبدالحسین؛ جریانشناسی فکری ایران معاصر، ج1، ص 250
[2] مقاله "تأمّلاتی در زندگی و اندیشههای سیدحسین نصر" به قلم حسین ارجینی که در شماره 131 مجله "معرفت" منتشر شده است.
منبع:
متن مصاحبه تلویزیونی شوکران با دکتر غلامحسین اعوانی/روزنامه فرهیختگان
- تاریخ نشر: چهارشنبه / ۴ مهر ۱۳۹۷