
عدهای بر این عقیدهاند که جهانی شدن، یک فرآیند نمیباشد؛ بلکه یک پروژه است؛ یعنی عدهای نقشهای برای استعمار دنیا طراحی کردهاند که این نقشه، نام جهانی شدن به خود گرفته است. طراحان این نقشه، میخواهند حاکمان آینده جهان باشند.
واژه GLOBALIZATION را گاهی به جهانی شدن و گاهی به جهانی سازی ترجمه می کنند. ما دو تـعریف از جـهانی شدن داریم که یکی صورت کلی داشته و دیگری وجه خاص دارد.
در شکل کلی آن، جهانی شدن همان عامگرایی است که از وحدت و یکسانی حیات اجتماعی در روی زمـین سـخن میگوید. به این معنا جـهانی شـدن نتیجه شباهت و همگونی اجتماعی و گروههای مختلف انسانی است که به واسطهء انتشار الگوهای رفتاری واحد در سطح جهان به وجود آمده است. از این منظر جـهانی شـدن حذف یا امحاء گـوناگونیهای اجـتماعی به نفع یک صورت یا الگوی واحد است.
تعریف خاص جهانی شدن با مفاهیمی نظیر غربی شدن، آمریکایی شدن، مـتجدد شـدن و سـایر روایتهای فرعی برداشت قبلی حاصل میشود. شولت نیز سه برداشت از جـهانی شـدن ارائه میکند؛ این سه برداشت عبارت اند از: غـربی شـدن یـا غـربی کردن، متجدد شدن یا متجدد کردن و آمریکایی شدن یا آمریکایی کردن. این روایتهای فرعی صورت خاصی از عامگرایی را بیان میکنند. چون میگویند هـمگونی- یـکسانی و شباهت موجود میان آدمها، گروهها و سایر صورتبندیهای خرد و کلان اجتماعی حاصل تبعیت از الگـوهای خـاصی هـمچون الگوی آمریکایی-غربی تجددی و نظایر آن چون الگوی مک دونالدی است پس در هر دوی این برداشتهای عـام و خاص، جهانی شدن به معنای عمومیت یافتن است.
در حال حاضر، «جامعهشناسان توسعه بر این باورند که مصرف کالاهای فرهنگی در سراسر جهان به سمت ایجاد یک "فرهنگ جهانی" بوده است. با به وجود آمدن فرهنگ جهانی، نوسازی فرهنگی در کشورهای در حال توسعه آسانتر میشود و جهان به سمت یک فرهنگ واحد قدم مینهد.»؛ گفته میشود که یک امپراتوری فرهنگی ایجاد گردیده است و اعتقاد بر این است که کشورهای جهان سوم بهویژه در برابر آن آسیبپذیرند زیرا منابع لازم را برای حفظ استقلال فرهنگی خود در اختیار ندارند.
بنابر نظر جرج ریتزر، جامعه شناس آمریکایی، ما در جامعهی مک دونالدی شده که معرّفِ مدرنیته ی پیشرفته است زندگی می کنیم. او اصطلاح مک دونالدی شدن را برای اشاره به فرایندی ابداع کرده است که در آن، اصول رستورانهای غذایی فوری، به تدریج بر بخشهایی از جامعهی آمریکا و نیز بر بقیه جهان مسلط میشود.
بنا به اذعان ریتزر، ایدهی مک دونالدی شدن، از نظریه ی مشهور ماکس وبر در مورد عقلانی شدن غرب و در نهایت عقلانی شدن بقیهی جهان گرفته شده است
البته پس از توسعه مکدونالد در سطح جهانی، و شناخت الگوهای استعمار غربی به وسیله صنایع غذایی که به توسعه فرهنگی ختم میشد، رفته رفته به تعداد معترضان ضد مکدونالد افزود. معترضین حتی روز 16 اکتبر را "روز ضد مکدونالد" نامگذاری کردند. این اعتراضات آنجا خود را نشان داد که در شورشهای ضد سرمایهداری در انگلیس، رستورانهای مکدونالد اولین جایی بود که مورد حمله قرار گرفت.
برخی معقتدند که جهانی شدن، یک فرایند است و فرایند، یعنی جریانی که خود به خود پیش میرود؛ مثل توپی که از سراشیبی به پایین میغلتد یا مثل دانهای که کاشته میشود و در صورت آماده بودن شرایط، خود به خود، شروع به رشد و نمو میکند. گفته شده که جهانی شدن نیز فرایندی است که از جایی شروع میشود و به تکامل میرسد و با پیشرفت علم و تکنولوژی و ارتباطات، راه خودش را میپیماید و پیش میرود.
منابع:
-مقاله "جهانی شدن و فرهنگ: معضله ای حل ناشدنی؟" به قلم حسین کچوییان که در شماره 4 مجله "انسان شناسی" منتشر شده است؛
- مقاله "حفظ هویت ایرانی - اسلامی در فرایند جهانی شدن" به قلم اسماعیل کاوسی که در شماره 3 فصلنامه "مطالعات راهبردی" منتشر شده است؛
- "امپریالیسم فرهنگی" به قلم مصطفی همدانی /پژوهشکده باقرالعلوم(ع)
در شکل کلی آن، جهانی شدن همان عامگرایی است که از وحدت و یکسانی حیات اجتماعی در روی زمـین سـخن میگوید. به این معنا جـهانی شـدن نتیجه شباهت و همگونی اجتماعی و گروههای مختلف انسانی است که به واسطهء انتشار الگوهای رفتاری واحد در سطح جهان به وجود آمده است. از این منظر جـهانی شـدن حذف یا امحاء گـوناگونیهای اجـتماعی به نفع یک صورت یا الگوی واحد است.
گفته میشود که یک امپراتوری فرهنگی ایجاد گردیده است و اعتقاد بر این است که کشورهای جهان سوم بهویژه در برابر آن آسیبپذیرند زیرا منابع لازم را برای حفظ استقلال فرهنگی خود در اختیار ندارند.
جهانی شدن گرچه در مفهوم عام آن جذاب و ارزشی به نظر میرسد، اما در معنای خاص آن که کنار کشیدن همه فرهنگها به نفع فرهنگ آمریکایی است مشکلاتی را به وجود خواهد آورد. در حقیقت جهانی شدن در نهایت از ما میخواهد فرهنگ خود را کنار گذاشته و تن به یک فرهنگ جدید جهانی مبتنی بر عقلانیت(آمریکایی) دهیم. بنابر این مفهوم واژه جهانی شدن با امپریالیسم فرهنگی قرابت معنایی دارد.
امپریالیسم فرهنگی
امپریالیسم، در اصطلاح عنوانی است برای قدرتی (یا دولتی) که بیرون از حوزه ملی خود به تصرف سرزمینهای دیگر پردازد و مردم آن سرزمینها را به زور وادار به فرمانبرداری از خود کند و از منابع اقتصادی و مالی و انسانی آنها به سود خود بهرهبرداری کند. امپریالیسم فرهنگی، واژهای ترکیبی است که بار معنایی امپریالیسم و فرهنگ هر دو را با معنایی نوین که حاصل ترکیب آنهاست در خود دارد. امپریالیسم فرهنگی را میتوان به این صورت تعریف کرد: «کاربرد قدرت سیاسی و اقتصادی برای پراکندن ارزشها و عادتهای فرهنگ متعلق به آن قدرت در میان مردمی دیگر و به زیان فرهنگ آن مردم».در حال حاضر، «جامعهشناسان توسعه بر این باورند که مصرف کالاهای فرهنگی در سراسر جهان به سمت ایجاد یک "فرهنگ جهانی" بوده است. با به وجود آمدن فرهنگ جهانی، نوسازی فرهنگی در کشورهای در حال توسعه آسانتر میشود و جهان به سمت یک فرهنگ واحد قدم مینهد.»؛ گفته میشود که یک امپراتوری فرهنگی ایجاد گردیده است و اعتقاد بر این است که کشورهای جهان سوم بهویژه در برابر آن آسیبپذیرند زیرا منابع لازم را برای حفظ استقلال فرهنگی خود در اختیار ندارند.
بیشتر بخوانید
نظریه مک دونالدی شدن
بنابر نظر جرج ریتزر، جامعه شناس آمریکایی، ما در جامعهی مک دونالدی شده که معرّفِ مدرنیته ی پیشرفته است زندگی می کنیم. او اصطلاح مک دونالدی شدن را برای اشاره به فرایندی ابداع کرده است که در آن، اصول رستورانهای غذایی فوری، به تدریج بر بخشهایی از جامعهی آمریکا و نیز بر بقیه جهان مسلط میشود.غرب با بحران انرژی مواجه خواهد شد و در آینده، به منابع انرژی سایر دنیا نیاز خواهد داشت بنابراین، سازمان تجارت جهانی را راه انداختهاند
البته پس از توسعه مکدونالد در سطح جهانی، و شناخت الگوهای استعمار غربی به وسیله صنایع غذایی که به توسعه فرهنگی ختم میشد، رفته رفته به تعداد معترضان ضد مکدونالد افزود. معترضین حتی روز 16 اکتبر را "روز ضد مکدونالد" نامگذاری کردند. این اعتراضات آنجا خود را نشان داد که در شورشهای ضد سرمایهداری در انگلیس، رستورانهای مکدونالد اولین جایی بود که مورد حمله قرار گرفت.
ما و جهانی شدن
ما به عنوان یک فرد ایرانی، میتوانیم در مورد جهانی شدن دو دیدگاه داشته باشیم؛ یکی دیدگاهی خوش بینانه و دیگری دیدگاهی بدبینانه. برخی بر این عقیدهاند که جهانی شدن، ارتباط بین ملل و افراد متفاوت را بهبود بخشیده، روابط را تشدید کرده و انسجام اجتماعی را تقویت مینماید.برخی معقتدند که جهانی شدن، یک فرایند است و فرایند، یعنی جریانی که خود به خود پیش میرود؛ مثل توپی که از سراشیبی به پایین میغلتد یا مثل دانهای که کاشته میشود و در صورت آماده بودن شرایط، خود به خود، شروع به رشد و نمو میکند. گفته شده که جهانی شدن نیز فرایندی است که از جایی شروع میشود و به تکامل میرسد و با پیشرفت علم و تکنولوژی و ارتباطات، راه خودش را میپیماید و پیش میرود.
گروهی دیگر، دیدگاه خوبی نسبت به این پدیده ندارند و بر این عقیدهاند که جهانی شدن، یک فرایند نمیباشد؛ بلکه یک پروژه است؛ یعنی عدهای نقشهای برای استعمار دنیا طراحی کردهاند که این نقشه، نام جهانی شدن به خود گرفته است. طراحان این نقشه، میخواهند حاکمان آینده جهان باشند. آنان میاندیشند که غرب با بحران انرژی مواجه خواهد شد و در آینده، به منابع انرژی سایر دنیا نیاز خواهد داشت بنابراین، سازمان تجارت جهانی را راه انداختهاند. آنها معتقدند که این برنامه طوری طراحی شده که فرهنگ در چارچوب غرب حفظ شود.
منابع:
-مقاله "جهانی شدن و فرهنگ: معضله ای حل ناشدنی؟" به قلم حسین کچوییان که در شماره 4 مجله "انسان شناسی" منتشر شده است؛
- مقاله "حفظ هویت ایرانی - اسلامی در فرایند جهانی شدن" به قلم اسماعیل کاوسی که در شماره 3 فصلنامه "مطالعات راهبردی" منتشر شده است؛
- "امپریالیسم فرهنگی" به قلم مصطفی همدانی /پژوهشکده باقرالعلوم(ع)
- تاریخ نشر: پنجشنبه / ۱۵ شهریور ۱۳۹۷