
تأثیر متقابل رسانه و دین در جامعه دینی انکارناپذیر است. هم رسانهها توانستهاند تأثیری عمیق و گسترده بر دین بگذارند و هم از سویی دیگر، مجبورند در کارکردهای ذاتی خویش آموزهها و خطوط قرمز دینی را مراعات کنند. در حوزهی رسانه، سالهاست اندیشمندان مرتبط با رسانه، فرهنگ و دین، با علایق و انگیزههای متفاوت، به مسائل مشترکی رو آوردهاند و به تأمل در باب ماهیت رسانه، فرهنگ دینی و همنشینی و تضادهای احتمالی این دو پرداختهاند.
در این راستا مفهوم رسانه دینی یکی از نسبتهایی است که بایستی دقیقاً تعریف شود تا بتوان به موضوع ویژگیهای رسانه دینی بپردازیم. نکته مهم این است که آگاهی و ناآگاهی به ماهیت رسانه و ماهیت دین، ممکن است دین را رسانهای یا رسانه را دینی کند و منتج به «رسانهی دینی» یا «دین رسانهای» شود. در ادامه به بررسی این موضوع خواهیم پرداخت.
غلبه الزامات رسانه مدرن و پیدایی «دین رسانهای»
با بررسیهای تاریخی و تاریخچه ظهور رسانهها و کارکردهای مذهبی آنها، میتوان به دو رویکرد اساسی در این رابطه دست یافت. یک دیدگاه که با توجه به ماهیت رسانه، نگران غلبه الزامات رسانه مدرن و به اصطلاح، پیدایی «دین رسانهای» است، نگاه منفی به مسئله دارد؛ معتقد به تباین، تضاد و تقابل بین دین و رسانه است و معتقد است دین یک نهاد سنتی است که به توزیع معرفت میپردازد و باید به آن مثل سایر نهادهای سنتی نگریسته شود.
اما رسانه مفهومی مدرن است که دارای کارکردهای کاملاً جدید است و با دین تباین دارد. از این منظر، رسانه نیز همانند دین و البته در عرض آن، به توزیع معرفت میپردازد و به رابطهی انسان با محیط پیرامون خود شکل میبخشد. در این رویکرد، رسانه در دنیای جدید رقیب دین است و میکوشد جای دین را بگیرد.
ضرورت رسانه دینی و امکان دینی شدن رسانه
دیدگاه دوم که از ضرورت رسانه دینی و امکان دینی شدن رسانه سخن میگوید، معتقد است نه تنها بین رسانه و دین ارتباط تنگاتنگی برقرار است، بلکه تحقیقات نشان داده است رسانهها مقوم دینداری در دورههای مختلف بودهاند؛ به طوری که پیوند این دو به زمانهای بسیار دور، یعنی نخستین روایتها از اسطورهها و دیوارنوشتهها و سنگنبشتهها نیز برمیگردد.
موقعیت مذهب در عصر رسانهها نشان میدهد که دین با نفوذ در تمامی زوایای اندیشه و عقل آدمی، بیشترین ارزشهای ضروری را گردآوری میکند تا با جذب شیوههای ارتباطی و فناوریهای نوین میان انسانهای پیرو آن، ارتباط برقرار کرده و به نوعی خود را با شرایط جدید سازگار سازد
نگارش و قرائتهای هنرمندانه متون دینی به عنوان نماد هزاران سال پیوند میان دین و ارتباطات تلقی میشود. حضور دین و آثار دینی در هنر، موسیقی، نسخ خطی و نقاشی، به سالهای بسیار دور در تمدنهای دینی و اسلام برمیگردد. از این دیدگاه، موقعیت مذهب در عصر رسانهها نشان میدهد که دین با نفوذ در تمامی زوایای اندیشه و عقل آدمی، بیشترین ارزشهای ضروری را گردآوری میکند تا با جذب شیوههای ارتباطی و فناوریهای نوین میان انسانهای پیرو آن، ارتباط برقرار کرده و به نوعی خود را با شرایط جدید سازگار سازد.
به نظر میرسد که دیدگاه دوم، نظر موجهی است و در عین حال، تقدیر تاریخی ادیان در نسبت با رسانههای جدید نیز هست. از این رو، میتوان رسانهی دینی و دین رسانهای را این گونه تعریف کرد؛ دین رسانهای عبارت از همان مضامین و آموزههای انحصاری دینی است که از رسانه صرفاً به منزلهی ابزار انتقال این معانی بهره میگیرد. رسانهی دینی عبارت از بهرهگیری از رسانهها در جهت تحقق اهداف و غایات و آرمانهای دینی است.
اصول حاکم بر رسانه دینی
تأثیر توحید در فعالیتهای رسانهای سبب میشود عدالت، احسان، دوری از گناه و تجاوز به حقوق مخاطبان، در رسانهی دینی در نظر گرفته شود و دستورها و هنجارهای مورد نظر خدا و رسولان او، در فعالیتها اولویت یابد. در این صورت، نظامسازی ارتباطی در جامعهی توحیدی، بر اساس اصل توحید و مبانی و مقاصد آن شکل میگیرد. توجه به مبانی و مقاصد و شرایط نظام رسانهی دینی، شکل و روش مخصوص خود را به صورتهای متفاوت ارائه میدهد و احکام حکومتی را در نظام رسانهای به میدان میآورد. در این صورت، تنها به وعظ، دستور و حکم منتهی نخواهد شد؛ زیرا احکام اخلاقی در این نظام، غیر از نظام اخلاقی و هنجاری غربی است.
نقش توحید در سه سطح ارتباطی رسانهها، جامعه و حاکمان، کاملاً مشهود است. توحید در میان متولیان رسانهها عامل مبارزه با نفس است که در انعکاس رویدادها و اخبار و اطلاعات مورد نیاز جامعه، گرایشهای نفسانی در آنها تأثیر نمیگذارند و در عرصه ارتباطات رسانهای بیرونی، با استقامت و پایداری در جهاد رسانهای، با رسانههای طاغوتی مبارزه میکنند. در سطح جامعه، نوع ارتباطات و اطلاعرسانی بر اساس ارزشهای الهی به وجود میآید؛ توحید، در اعمال و رفتار اصحاب رسانه تجلی مییابد و محوریت کارهای رسانهای، بر اساس نام خدا و یاد او شکل میگیرد.
در سطح جامعه، نوع ارتباطات و اطلاعرسانی بر اساس ارزشهای الهی به وجود میآید؛ توحید، در اعمال و رفتار اصحاب رسانه تجلی مییابد و محوریت کارهای رسانهای، بر اساس نام خدا و یاد او شکل میگیرد.
توحید در سطح جامعه، ساماندهنده نظام اخلاقی و فرهنگیای است که حاکمیت را تنها از آن خداوند میداند؛ مگر اینکه خداوند آن را برای کسی قرار دهد. از این روی، اطاعت از رسول و جانشینان او، به منزلهی اطاعت از خداوند است و شأنی از شئون ربوبی به شمار میآید و حاکمیت ولی فقیه بر نظام رسانهای نیز از این اصل نشئت میگیرد.
در نظام ارتباطی اسلامی، بعد از توحید، اصل تقوا ملاک اصلی روابط انسانی است. این اصل بیانگر یک نظام هنجاری ارتباطی است. تقوا در فرهنگ قرآنی، همان توانایی فردی، معنوی، اخلاقی و روانی برای رسیدن به آن سطح عالی است که شخص را از تمایلات مادی دنیا تقریباً مصون میسازد؛ یعنی فرد مواظب است هر عملی که انجام میدهد، منطبق بر مصلحت و معیاری باشد که خدای متعال برای او در نظر گرفته است.
تقوا انسان را از گرفتاری و لغزش در فعالیتهای رسانهای حفظ میکند؛ زیرا تنها در سایهی تقواست که همه گونه خیر، از طریق رسانهها در جامعه منتشر میشود و میتوان از کارهای حرام دوری جست و به خداوند نزدیک شد. تقوا در امر رسانه، به مثابهی توشه برای آخرت اهل رسانه است و رسانه را از آلودگیهای مختلف نجات میدهد؛ آلودگیهایی که بیشتر رسانههای رقیب بدانها مبتلا شدهاند.
با توجه به اینکه مدیران رسانهها در نظام اسلامی، مسئولیت افکار عمومی را بر عهده دارند، به سطح بالایی از تقوا نیازمندند تا بتوانند از عهده مسئولیت اجتماعی و الهی خود برآیند. فعالیت رسانهای در اسلام، که با انگیزه تقوا و اطاعت از حق و عمل به هنجارها انجام میگیرد، در پیشگاه شارع مقدس، جایگاه ویژهای دارد.
کار رسانهای، به عنوان حرفهای که بیتردید، خواهناخواه با اجتماع و حقوق شهروندان ارتباط دارد، نیازمند ترسیم حدود و قواعدی است که مراعات آنها از سویی تضمینکننده حقوق جامعه و از سوی دیگر، موجب فراغت خیال و آزادی عمل آن حرفه در مرزهای تعیینشده میگردد.
در نظام اسلامی، نباید هیچ محدودیتی برای طرح افکار در رسانهها وجود داشته باشد؛ بلکه همه باید آزاد باشند و حاصل اندیشهها و تفکرات اصیلشان را عرضه کنند؛ چنان که در بند دوم از اصل سوم قانون اساسی، بر بالا بردن سطح آگاهیهای عمومی در همهی زمینهها، با استفادهی صحیح از مطبوعات و رسانههای گروهی، تأکید شده است. کار رسانهای، به عنوان حرفهای که بیتردید، خواهناخواه با اجتماع و حقوق شهروندان ارتباط دارد، نیازمند ترسیم حدود و قواعدی است که مراعات آنها از سویی تضمینکننده حقوق جامعه و از سوی دیگر، موجب فراغت خیال و آزادی عمل آن حرفه در مرزهای تعیینشده میگردد.
نکتهی مهم این است که آزادی عقیده، غیر از آزادی توطئه و ریاکاری است؛ زیرا توطئه، اغفال و اغواکاری توأم با دروغ که با تبلیغات نادرست صورت میگیرد و از حق آزادی عقیده سوءاستفاده میشود ممنوع است؛ اما عرضهی اندیشهها و عقاید اصیل آزاد است. بنابراین اغفال کردن نمیتواند و نباید آزاد باشد. اینکه در اسلام خرید و فروش کتابهای ضلال حرام است و اجازهی فروش این کتب به مسلمانان داده نمیشود، به دلیل همین ضرر اجتماعی است.
در آموزه های اسلامی، اصل عدالت و مساوات در ایجاد و تأمین فرصت و امکانات برابر برای همهی افراد جامعه، یکی از اصول بنیادی به شمار میرود و معیار و مقیاسی اصلی و کارآمد در نظام سیاسی اسلام است. فقیهی همچون مرحوم نائینی، مساوات و برابری تمام افراد ملت، حتی حاکم را در برابر جمیع حقوق و احکام، از اصول اساسی سیاست اسلامی در فقه شیعه میداند و آن را مبنا و اساس عدالت و روح تمام قوانین اسلامی معرفی میکند. از منظر او، این اصل ناظر به برابری و تساوی همهی افراد در مقام اجرای احکام است.
عدالت اجتماعی در نظام اسلامی اقتضا میکند آحاد شهروندان در قالب نهادهای اجتماعی و سیاسی، مثل احزاب و تشکلها و گروهها، به نهاد اطلاعرسانی دسترسی داشته باشند و بتوانند در جهت عرضهی آگاهیهای مورد نظر خویش، از امکانات آن بهره بگیرند.
بیگمان از اساسیترین کارهایی که در استمرار جریان عادی زندگی اجتماعی و برقراری ارکان مختلف آن نقش دارد، بهرهگیری مساوی گروهها از امکانات رسانهای در نظام اسلامی است. پشتوانه نظری این ضرورت این است که رسانههای خبری، اعم از تجهیزات و تأسیسات فنی و ظرفیت سختافزاری آن و نیز توان و قدرت نرمافزاری این نهادها، جزء بیتالمال محسوب میشود و قاعده مساوات در بهرهمندی امکانات مادی عمومی (بیتالمال) بر مواد این موضوع نیز منطبق است.
از سوی دیگر، معنای استفاده همگانی این نیست که هر کس بتواند شخصاً اخبار و اطلاعات مورد نظر خویش را از طریق رسانههای خبری منتشر سازد که این امر نه عملی است و نه مطلوب، بلکه مقصود این است که آحاد شهروندان که در قالب نهادهای اجتماعی و سیاسی، مثل احزاب و تشکلها و سندیکاهای صنفی و گروهها و جمعیتهای مختلف که بر مبنای دلبستگیها و وابستگیهای پیونددهنده تشکل یافتهاند، به نهاد رسانه دسترسی داشته باشند و بتوانند در جهت ارائهی اخبار مورد نظر خویش از امکانات آن بهره ببرند. بدیهی است که اگر این امر مستلزم توسعهی کمّی امکانات باشد، تأمین آن بر عهدهی دولت است. در غیر این صورت، امکانات موجود باید به صورت متناسب در اختیار قرار گیرد. عدالت اطلاعاتی در این بُعد، یکی از مصادیق بارز عدالت اجتماعی خواهد بود (2).
معنای استفادهی همگانی این نیست که هر کس بتواند شخصاً اخبار و اطلاعات مورد نظر خویش را از طریق رسانههای خبری منتشر سازد که این امر نه عملی است و نه مطلوب
پنجمین اصل هدایتکنندهی فعالیتهای رسانهای در نظام ارتباطی اسلام، اصل عقیدتی امر به معروف و نهی از منکر است. این اصل به صورت یک دکترین و منشور مسئولیت فردی و اجتماعی مطرح است.
در فرهنگ اسلامی، مسلمانان مسئول هدایت کردن یکدیگرند. ضمن اینکه افراد مسئول و صاحبان قدرت، مسئولیت ویژهای دارند. اصل امر به معروف و نهی از منکر یک نوع همگرایی با نظریهی مسئولیت اجتماعی در نظریههای هنجاری دارد، اما با یک تفاوت اساسی؛ زیرا نوع مسئولیت در اسلام ریشهی الهی و شرعی دارد و فرد را در برابر خداوند و همنوع خود و جامعه مسئول میداند، در حالی که نوع مسئولیت در نظریهی مسئولیت اجتماعی تنها تکیه بر نگرش مادی و قرارداد اجتماعی است (2).
پینوشت:
1. فخارطوسی، جواد (1385)، پژوهشی فقهی در خبر و خبرگزاری، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.
2. مولانا، حمید (1382)، «رسانههای ارتباطی در جهان اسلام»، فصلنامهی پژوهش و سنجش، سال دهم، شمارهی 35.
منابع:
- عنوان «روحانیت، رسانه و حکومت دینی»(1) گروه فرهنگیاجتماعی اندیشکده برهان/ عبدالله جلالی
- عنوان «روحانیت، رسانه و حکومت دینی»(2) گروه فرهنگیاجتماعی اندیشکده برهان/ عبدالله جلالی
- تاریخ نشر: يكشنبه / ۲۸ مرداد ۱۳۹۷