
الفاظ محاورات عرفى و متون عادى، مشتمل بر سه قسم (نص، ظاهر و مبهم) هستند و مطابق سیره عقلا، تردیدى در اعتبار و حجیت دو قسم اول نیست.حال این سؤال مطرح مىشود که وضعیت متون دینى چگونه است؟ آیا آنها نیز مشتمل بر سه قسم مذکورند؟ یا این که اصلا شریعت، صامت و گنک است و همه متون آن، جزء مبهمات و متشابهات است که تحصیل معناى آن در گرو تفسیر خواننده است و خود به تنهایى برمعنایى دلالت نمىکند؟
طرفداران هرمنوتیک، مبلغ و مروج دیدگاه دوم هستند و آن را به صورت قضیه کلیه مطرح مىکنند. دیدگاه دیگر طرفدار ناطق بودن شریعت به صورت قضیه «جزئیه» است. به این بیان که شریعت (قرآن و سنت) مشتمل بر نصوص و ظواهرى است که دلالت آن بر مقصود، جزمى است و در کنار آن بعضى آیات و روایات مبهم و متشابه وجود دارد.
حال باید برای درک بخشی از دین که نص و ظاهر نیست چه کنیم؟ در حقیقت چگونه باید این بخش از آیات را تفسیر کنیم؟
مفسر دین کیست؟
در پاسخ سؤال فوق، دو رویکرد مختلف را مىتوان فرض کرد: رویکرد اول این است که ما در تفسیر دین و متشابهات آن، اصلا به خود شریعت و اصول و قواعد محکم و ثابت آن و همچنین هدف و خصوصیات فرستنده دین، توجهى نداشته باشیم، بلکه در تفسیر آن تنها به راى و پیشفرضهاى ذهنى خود بسنده کنیم.
مشکل تفسیر شریعت از زمانى آغاز مىشود که با یک مجموعه از مبهمات و متشابهات و پرسشها مواجه شویم که با فحص در منابع دینى نیز نتوانیم به صورت قطع به موضع دین در مورد آنها دست پیدا کنیم.
چنین رویکردى عقلا پذیرفتنى نیست حتى خود طرفداران هرمنوتیک نیز اصرار دارند که در تفسیر یک متن، باید علاوه بر ظاهر متن، نکات دیگرى مانند اهداف متکلم و خصوصیات علمى و ذهنى او نیز مورد لحاظ و اعتبار قرار گیرد تا بتوان به مقصود متن دستیافت.
با بطلان رویکرد برون دینى محض در تفسیر متشابهات دین، تنها راهکار موجه، استفسار از خود دین است. به این صورت که با مراجعه و تامل در مجموعه شریعت و اهداف آن، سعى کنیم تفسیر متشابهات را از خزانه اصول، محکمات و حقایق خود شریعت به چنگ آوریم تا غبار غیردینى، بر معرفت دینى ما ننشیند؛
بارى، عقل حکم مىکند که در صورت عدم امکان تفسیر متشابه توسط خود شریعت، آشنایان به گزاره های دین با یارى جستن از دیگر اصول و قواعد دینى، به تفسیر متشابه بپردازند.
صدق یا حجیت قرائتها؟
مشکل تفسیر شریعت از زمانى آغاز مىشود که با یک مجموعه از مبهمات و متشابهات و پرسشها مواجه شویم که با فحص در منابع دینى نیز نتوانیم به صورت قطع به موضع دین (کتاب و سنت) در مورد آنها دست پیدا کنیم. در این فرض است که مجالى براى رشد و طرح قرائتهاى مختلف از شریعت پیدا مىشود. اولین سؤالى که حتى پیش از طرح قرائتهاى مختلف، در این وادى قد علم مىکند، سؤال از اعتبار قرائتها است؟ پاسخ آن با توجه به مطالب پیشین روشن شد که قرائتهایى مىتواند مجال طرح پیدا کنند که از طرق معتبر تفسیر شریعت گذشته و شرایط تفسیر و مفسر را داشته باشند.
سؤال دوم این است که اگر بعد از حصول فراغت از مرحله اول، شاهد دو قرائت مختلف از شریعت از سوى مفسران داراى شرایط باشیم، کدام یک از آنها صادق و معتبر و کدام یک باطل و نامعتبر خواهد بود؟ یا این که هر دو قرائت صادق و معتبر یا هر دو باطل و کاذب است؟
براى تبیین دقیق موضوع، باید نخستبین «صدق» و «حجیت» یا «معتبر» تفکیک قایل شد وگرنه خلط آن دو، موجب خلط بحث و سردرگمى و توهم تناقض خواهد شد.
بیشتر بخوانیم: پلورالیزم دینى تعدّد قرائت از دین |
تفاوت قرائت صادق با قرائت معتبر
«قرائت صادق» به قرائتى اطلاق مىشود که مطابقت آن با شریعت، قطعى و یقینى است و احتمال عدم مطابقت در آن وجود ندارد. مثلا وجوب نماز در فقه و عدالتخداوند در علم کلام.
«قرائت معتبر» به قرائتى اطلاق مىشود که مستند آموزهاى آن براى عالمان دین، چندان شفاف و واضح نیست. لذا صاحبنظران با بهکارگیرى مبانى و شیوههاى معتبر دینشناسى به اجتهاد و تبیین موضوع مىپردازند و مىکوشند خود را به حکم واقعى شریعت رسانده یا نزدیک کنند. مثلا شیخ طوسى و شیخ انصارى در عرصه فقه یا خواجه طوسى و علامه حلى در عرصه کلام بعد از تلاش و اجتهاد توانفرسا به دو قرائت مختلف رسیدند.
همه قرائتهاى عرضه شده از سوى متخصصان و عالمان دین واجد شرایط، از نگاه کلى معتبر و براى صاحب قرائت، حجت است و در صورت خطا معذور خواهد بود.
در اصطلاح، هر دو قرائت معتبر و حجت است; چرا که هر دو محصول اجتهاد و بهکار بستن شیوههاى معتبر است، اما این که هر دو یا یکى از آنها واقعا مطابق شریعت است، نمىتوان به آسانى به داورى و تعیین قرائت صادق از غیرصادق پرداخت.
ما در عرصه متشابهات شریعت، با قرائتهاى معتبر و نه «صادق» مواجه هستیم و ممکن است هر دو قرائت مختلف و چه بسا متضاد، معتبر و حجتباشد، هر چند احتمال دارد یکى از آنها صادق یا هر دو غیرصادق و غیرمطابق با شریعتباشند.
ملاک تشخیص قرائت معتبر از غیر معتبر
همه قرائتهاى عرضه شده از سوى متخصصان و عالمان دین واجد شرایط، از نگاه کلى معتبر و براى صاحب قرائت، حجت است و در صورت خطا معذور خواهد بود. با این وجود در مقام داورى و سنجش صدق و مطابقت هر کدام با شریعت، مىتوان به ملاکهاى ذیل توجه داشت.
1. مطابقتبا قرآن: براى بررسى صدق و اعتبار قرائت، نخستین ملاک، موافقتیا عدم مخالفتبا قرآن است.
2. مطابقتبا روایات: دومین منبع بررسى قرائتهاى مختلف، سنت معصومین مىباشد. قرائتى مقبول و معتبر است که با موضع پیامبر (ص) و ائمه اطهار (ع) موافق باشد.
3. عقلانیت و فطرت: اسلام آیین فطرت و مطابق عقلانیت انسانى است. از این رو تمام آموزههاى آن نیز مطابق آن دو خواهد بود. در صورت مجمل بودن موضع کتاب و سنت، مىتوان قرائتى را ترجیح داد که مطابق فطرت پاک و عقلانیتسلیم انسانى باشد. مثلا دیدگاهى که مدعى استسرنوشت نهایى کفار جاهل و مستضعف و حتى فرزندان خردسال آنان دوزخ الهى است، با فطرت و عقلانیت انسانى متعارض است و با وجود استیحاش فطرت و عقل، نمىتوان چنین آموزهاى را به دین نسبت داد.
4. تحلیل صاحب قرائت: مىدانیم که تاثیر روحیات، پیش دانستهها، محیط، استاد، نوع رشته تخصصى و. . . ، در اخذ قرائتبىتاثیر نیست. بهطورى که شخصى که در غرب دینشناسى خوانده با کسى که در حوزه، به تعلیم دین مبادرت ورزیده، بر یک اندیشه نخواهند بود. یا کسى که در محیط اخبارىگرى و با استاد اخبارى به فراگیرى شریعت پرداخته، مسلما با کسى که در مدرسه فلسفه و استادى همچون بوعلىسینا طى طریق کرده است، قرائتیکسانى از شریعت عرضه نخواهند کرد.
به تعبیر مرحوم امام خمینى:
«هر طیفى از عالمان اسلامى آیات و روایات را به ورقى که خودشان فهمیدهاند بر مىگردانند. »
و به تعبیر شهید مطهرى:
«فتواى عرب بوى عرب و فتواى عجم بوى عجم مىدهد. »
پی نوشت:
این متن خلاصهای است از مقاله "اسلام و تکثر قرائتها" به قلم محمد حسن قدردان قراملکى که در شماره 18 مجله "قبسات منتشر شده است.
- تاریخ نشر: سه شنبه / ۱۶ مرداد ۱۳۹۷