
دیدگاه فردید در مورد غرب
فردید در مورد غرب و تاریخ آن میگوید: «غرب یعنی ولایت، یعنی استیلا. دنیای امروز دنیای اصرار در ولایت، یعنی امپریالیسمی که تعبیرات تفرعن و فرعونیت میتوان نامگذاری کرد.»
آزادی امروز، آزادی از خدا و نفس مطمئنه و بندگی نفس اماره است. آزادی امروز فریادی است برای آزادی از آزادی
و نیز می گوید: «غرب دنیای غرور و تاریخ غرب دوره تاخت و تاز دوره شیطان آخر الزمان است؛ غربی عقل و دل هم دارد، اما این دو فرش شیطان شده اند...»
فردید جهان دیروز و امروز و فردا را غرب زده می داند زیرا خدا در آن غایب است؛ به نظر فردید غرب زدگی بدتر از جن زدگی است و از یونانی زدگی آغاز می شود و تا قرون وسطی و دوران به اصطلاح چهارصد ساله جدیدی غرب می رسد.
لیبرالیسم و ابعاد آن
به نظر فردید لیبرالیسم یعنی اباحیت که افسار گسیختگی در برابر احکام دین به وجود می آورد. این نظر نوعی نقد به نتیجه و پیامد لیبرالیسم است. همچنین ذکر میکند که شعور و باطن لیبرالیسم این است که جهاد جهاد با نفس میکند و اشاره می کند که «لیبرالیسم میخواهد انسانیت را از بین ببرد».
آزادی از خدا و نفس مطمئنه
نظر فردید در مورد آزادی این است که می گوید:
«آزادی امروز، آزادی از خدا و نفس مطمئنه و بندگی نفس اماره است. آزادی امروز فریادی است برای آزادی از آزادی. اما آزادی جدید در بحران است...»؛ آزادی جدید آزادی از دیانت مقدس اسلام است؛ « این آزادی آزادی از حق و حقیقت و آزادی از انسانیت انسان است».
قانونگرایی یا اطاعت از نفس اماره؟!
فردید در مورد قانونمندی و حاکمیت قانون و الزامات نهادی مرتبط با آن مثل قانون اساسی و مجلس معتقد است که قانون ناشی از احکام جدید غرب برای بشر جدید است. در این دوره عقل انسان واضع قوانین است؛ این درحالی است که این قانون واضعش نفس اماره انسانی است. «رجوعش به عقل ممسوخ قرن هجدهم است».
در زمینه مجلس هم می گوید مجلس ارضا کننده نفس اماره انسان است، چراکه مثلا «من میخواستم بروم مجلس و نفس امارهام را ارضا کنم»
بیشتر بخوانیم: لیبرالیسم و رؤیای کسب جایگاه همتراز دین لیبرالیسم مرده یا نفسهای پایانیاش را در عرصه جهانی میکشد؟ نظام لیبرالیسم شعارش عدالت نیست |
حاکمیت عقل دکارتی
در لیبرالیسم، انسان ذاتا موجودی عاقل است. عقل گرایان به علم به واسطه روشنگر بودن آن نظر دارند و عقل را راهنما و هدایتگر خود می دانند. نظر فردید در مورد عقل، علم انسانی و حاکمیت آن ها این است که: عقل چراغی است که خدوند فراروی همه قرار داده تا راه را از چاه تشخیص دهند و بالاترین مرتبت آن عقل هدایت است که عقل انبیا است اما عقل مشترک همگانی انسان ها از نظر وی، عقل نازلی به حساب می آید که در دوره جدید از دکارت آغاز می شود.
این عقل عقلی است که در آن الله نیست؛ بیچاره و مریض است و دارای ویژگیهای زیر است:
1.ممسوخ و منحوس است. 2.وهم و پندار است. 3.جوابگو نیست. 4.باعث انحراف انسان می شود. 5.«عقل امروز در هر صورت اصالت را به دگما(کیش ظاهرپرستی) و پندار ابتدا حساب می کند بعد عمل می کند حتی انسان غربی امروز خود را برای دگم پندارش می کشد و ایثار می کند.
در اومانیسم، « انسان دائر مدار همه چیز است...اصالت انسان به عنوان طاغوت که خود خواسته خویش را خدا تلقی کند.»
ترقی بر مبنای تکنولوژی
فردید در مورد ترقی و پیشرفت بر مبنای تکنولوژی نکات ذیل را میگوید:
1. تکنولوژی را نمی توان یکباره رد کرد. 2. صنعت و تکنولوژی هل من مبارز خوانی انسانها با یکدیگر و با خداست. 3. انسان، امروزه رشد صنعت و تکنولوژی را اصل دانسته است این در شرایطی است که صنعت باعث ویرانی آنان شده و این صنعت نمودی از قهر الاهی است.
اومانیسم، غایت انسانشناسی لیبرالیسم
فردید می گوید: در غرب، در عصر حاضر با توجه به حاکم شدن تفکر اومانیسم که به نوعی زندقه و کفر و امپریالیم است اصالت را به انسان امروز و به بشر امروز می دهد. یعنی وجود انسانی را اصیل می داند. در اومانیسم، « انسان دائر مدار همه چیز است...اصالت انسان به عنوان طاغوت که خود خواسته خویش را خدا تلقی کند.»
بیخانمان شدن انسانها در راه رسیدن به اهداف لیبرالیسم
فردید در اینباره می گوید:
بشر امروز عالم را وارونه کرده است، یعنی اصالت را به دنیا می دهد و همین عالم واقعیت را آخرت می داند یعنی چیزی و هدفی که باید به آن برسد تعبیر می کند به نوعی عالم پندار حقیقی می شود و آنچه عالم دیدار است حساب نمی آید.
امروز هرچه هست تمدن است و از فرهنگ خبری نیست... بشر امروز بی خانمان شده ناشی از تمدن. شهریگری بشر را بی فرهنگ کرده است. چهار شهوت جاه و شهوت شکم و عمر کلاغی و شهوت جنسی جهان را تصر کرده و هدف و غایت جهانیان شده است.
در توجه به غربستیزی فردید نکات زیر قابل استنباط است:
1. در عرصه اجتماع خدا باید حضور داشته باشد. 2.معنویت لازم است. 3.حضور وحی لازم است 4.انسانگرایی نفس امارهپرستی است 5.آینده از آن دینداران و خدامداران است، همانطوری که در گذشته های دور هم از آن آنها بوده است 6.در سیاست باید دوست داشتن و مهرورزی وجود داشته باشد. 7.حقیقت در هر زمان به گونه ای ظهور می کند.*
*این متن خلاصه ای است از مقاله "بررسی نقدهای سید احمد فردید بر لیبرالیسم و غرب" به قلم عماد افروغ و عبدالرحمن حسنی فر که در شماره 45 مجله "پژوهشهای فلسفی کلامی" منتشر شده است
- تاریخ نشر: يكشنبه / ۷ مرداد ۱۳۹۷