|مؤسسه تخصصی آل یاسین|

emailآخرین رویدادها:  
  • آثـار ماندگـار 6
  • آثـار ماندگـار 5
  • رونمایی از کتاب شهیده ولایت
  • آثـار ماندگــار 4
  • آثـار ماندگــار 3
  • آثـار ماندگــار 2
  • اســوه تاریخ
  • آثـار ماندگـــار 1
adsپیوندها
امام خمینی
امام خامنه ای
archiveبایگانی
random-hadisحدیث تصادفی
سخنی از بهشت
adsاعلانـات
انجیل


خاستگاه رشد و تداوم فرهنگ سکولاریسم در اروپاست، به گونه اى که امروزه وجهه غالب فرهنگ غرب را تشکیل مى دهد. در اروپا طى سده هاى پس از عصر روشنگرى تحولاتى رخ داد که منجر به شکل گیرى این فرهنگ شد. با توجه به انباشت سرمایه ناشى از انقلاب صنعتى و فراورده هاى صنعتى، این فرهنگ در قرن نوزدهم به استعمار و استثمار روى آورد.

در مدتى اندک و به پشتوانه قدرت و توان نظامى و صنعتى، کشورهاى جهان تحت استیلا و نفوذ آن قرار گرفتند. این تفکر در مواجهه با اندیشه دینى حاکم بر جوامع اسلامى پیامدهاى گوناگونى به دنبال داشت. در بسیارى از جوامع، نوعى دوگانگى فرهنگى و در شکل فاجعه آمیزتر آن، انقطاع فرهنگى شکل گرفت. اما پرسش اساسى این است که سکولاریسم چیست؟ فرایند شکل گیرى و مبانى فکرى آن کدام است؟

این تفکر در مواجهه با اندیشه دینى حاکم بر جوامع اسلامى پیامدهاى گوناگونى به دنبال داشت. در بسیارى از جوامع، نوعى دوگانگى فرهنگى و در شکل فاجعه آمیزتر آن، انقطاع فرهنگى شکل گرفت.

در یکی از تعاریف سکولاریسم، سکولاریسم نظامى است که بین دو جنبه روحانى و دنیوى جدایى و فاصله مى اندازد. نتیجه اینکه هر کس این جدایى را محترم نشمارد و بر کسى که حاکمیت دنیوى دارد طغیان کند و یا کسى که حاکمیت کلیسایى دارد بر جنبه دنیوى طغیان نماید از دایره شمول این تعریف خارج است.

در تعریفى دیگر، با تکیه بر علم گرایى و تجربه گرایى به عنوان معیار اساسى سکولاریسم آمده است: سکولاریسم نظامى فکرى است که بر اساس آن، مى توان انسان را مورد مطالعه تجربى قرارداد. چنانچه مى توان اشیا را مورد تجربه قرار داد. برخى دیگر، در تعریف، به «اومانیسم»، یکى دیگر از پایه هاى مفهومى سکولاریسم، اشاره کرده اند. در این رهیافت، مفهوم سکولاریسم وسیع و اومانیسم در اروپا به «فلسفه انسانى» معروف است. مهم ترین معیارها و شاخص هاى آن جدایى دین از دولت، ظهور دولتى ملّى گرا، قانونگذارى به دست بشر و طرد حقوقى الهى و جایگزینى حقوقى طبیعى است. از سوى دیگر، مدعى تقوّم نظام دموکراسى بر تئوکراسى، تحوّل از ذهن گرایى به عینیت گرایى و عمل گرایى، طرد علوم الهى و شکوفایى علوم تجربى و وضعى است.

طرد و رهایى از تقلید دینى

تعریف دیگرى در همین رابطه وجود دارد که سکولاریسم را طرد و آن را رهایى از تقلید دینى مى داند. (16) در تعریف دیگرى که درصدد جمع بندى جنبه هاى گوناگون مبانى، روند و پیامد سکولاریسم است، سکولاریسم یک سلسله تدابیر قانونى و نظام‌مند است که از درگیرى شدید و طولانى سیطره دینى و دنیوى در اروپا منتج شده، در صدد جدایى دو حوزه دین و سیاست از یکدیگر است، استقلال دولت از دین را ضامن آزادى فکر و اعتقاد دینى مى داند و دولت را از اینکه رهبران دینى آراء و عقاید خود را به نام دین به جامعه تزریق کنند، باز مى دارد.

سیر تحوّل تاریخى سکولاریسم

سکولاریسم نتیجه منطقى درگیرى و تنازع فرهنگى اروپا پس از عصر روشنگرى است. طى چهار قرن درگیرى، در اروپا فرهنگ جدیدى شکل گرفت که امروز آن را به نام «سکولاریسم» مى شناسیم. اما این تحولات ریشه در قرون وسطى داشت.

سکولاریسم نتیجه منطقى درگیرى و تنازع فرهنگى اروپا پس از عصر روشنگرى است. طى چهار قرن درگیرى، در اروپا فرهنگ جدیدى شکل گرفت که امروز آن را به نام «سکولاریسم» مى‌شناسیم.

در یک نگرش کلى، قرون وسطى داراى ویژگى هایى است: به لحاظ سیاسى، حقوق خصوصى و عمومى مختلط و به هم ریخته و به لحاظ فکرى، بارزترین مشخصه این دوره عبارت از فقدان دو بعد انتقاد و درک تاریخ، فقدان یا نقصان روحیه بررسى و مشاهده و احترام بیش از اندازه به قدرت است.

خصوصیت دیگر این دوره، یکسان انگاشتن دولت با میراث خصوصى یک خانواده با تمام نتایجى است که بر این اصل مترتب مى شود. از دیگر ویژگى هاى این دوره، قدرت کلیساست. کلیسا روابط و عقاید سیاسى را با اوضاع سیاسى و اجتماعى قرون وسطى نسبت به هر دوره دیگرى، چه قبل و چه بعد از آن، نزدیک تر ساخت.

مواجهه با دوگانگی های متعدد

به لحاظ فرهنگى نیز قرون وسطى با اشکال گوناگونى از دوگانگى مواجه است: دوگانگى میان روحانیان و عامه مردم، دوگانگى میان فرهنگ لاتینى و فرهنگ نیوتونى، دوگانگى میان حکومت آسمانى و حکومت زمینى و دوگانگى میان روح و جسم و همه اینها در اختلاف نهایى پاپ و امپراتور خلاصه مى شود. این دوگانگى ها هر یک منشأ متفاوتى دارد و هر کدام ملهم از فرهنگ خاصى است. عصر روشنگرى و تحولات واپسین آن به این دوگانگى ها و اختلاف هاى دیگر خاتمه داد.

در انجیل، علم به عنوان «شجره ممنوعه» معرفى شده

با توجه به آنچه گفته شد، مى توان ادعا کرد که پیشینه تاریخى سکولاریسم به قرن سیزدهم به بعد بازمى گردد. در این قرن، با فراهم آمدن مقدمات پیشرفت علم، به تدریج، تقابل و تعارض میان علم و دین به شکل هاى گوناگون ظهور یافت. امروزه برخى معتقدند که در دیانت حضرت مسیح علم و دین در تقابل با یکدیگرند؛ زیرا در انجیل، علم به عنوان «شجره ممنوعه» معرفى شده است و با پیشرفت علم، کلیسا خود را مجبور دید از حریم دیانت دفاع کند و تحت عنوان «حکومت» در برابر علم قد علم نماید.

از سوى دیگر، در این قرن کوشش بسیارى براى کشف مناطق جغرافیایى صورت گرفت. این کشفیات منجر به شکل گیرى استعمار در مناطق جدید گردید و موجب گشت که جامعه بسته اروپا به مناطق دیگرى راه یابد و زمینه تحولات جدیدى از جمله فرهنگ جدید فراهم شود.

به این ترتیب، نهضت نوزایى در قرن چهاردهم و پانزدهم از ایتالیا آغاز گشت و حاملان فکرى آن، بخصوص در قرن پانزدهم، مدعى بودند که دین تنها پاسخگوى مشکلات و نیازها نیست. یکى از زمینه هاى شکل گیرى سکولاریسم در این زمان، اهتمام بیش از حد به علوم انسانى، مانند لغت، شعر، تاریخ و ادب، است. هدف این کار تبیین رابطه انسان ها با یکدیگر و ایجاد تفاهم در جهت ایجاد جامعه برتر بود.

نهضت نوزایى در قرن چهاردهم و پانزدهم از ایتالیا آغاز گشت و حاملان فکرى آن، بخصوص در قرن پانزدهم، مدعى بودند که دین تنها پاسخگوى مشکلات و نیازها نیست. یکى از زمینه هاى شکل گیرى سکولاریسم در این زمان، اهتمام بیش از حد به علوم انسانى، مانند لغت، شعر، تاریخ و ادب، است

قدرتمندى دولت هاى بزرگ در قرن پانزدهم، که مرهون کشف باروت و تحولات سریع سیاسى و فرهنگى بود، از زمینه هاى مهم شکل گیرى سکولاریسم است. این امر موجب سقوط دستگاه پاپ و تضعیف اشراف ملوک الطوایفى گشت. آشنایى بیش تر و عمیق تر اروپاییان با فرهنگ عهد کهن ـ یعنى مبانى فکرى و معرفتى یونانیان ـ نفوذ تفوّق آمیز آن بر طرز تفکر مردم و بخصوص طبقه راهبر، موجب شکل گیرى نهضت روشنگرى در این قرن گردید.

فرهنگ عصر نوزایى داراى ویژگى ها و مشخصه هایى است که آن را از عصر قرون وسطى متمایز مى سازد؛ از جمله آنها کاهش حاکمیت کلیساست. فرهنگ عصر جدید، بیش از آنکه روحانى و دینى باشد، دنیوى است. دولت ها روزبه روز قومى تر شدند و جاى کلیسا را، که بر فرهنگ جامعه نظارت داشت، گرفتند. دولت و پادشاه با اتحادى که با بازرگانان ثروتمند داشت، جاى طبقه اشراف را گرفت و آن را در کشورهاى گوناگون به نسبت هاى متفاوت تقسیم کرد.

مهم ترین پیامد عصر روشنگرى؛ درهم شکسته شدن فلسفه مدرسى و احیاى فلسفه افلاطون

از جمله دیگر مشخصه هاى این عصر، افزایش قدرت علم است. نخستین مطلب جدّى علم، که علیه کلیسا انتشار یافت، نظریه کپرنیک بود. وى نخستین تغییر بزرگ را در نگرش علمى پس از دوران نوزایى ایجاد کرد. این امر با واکنش شدید کلیسا مواجه شد و از این زمان، نزاع میان احکام جزمى و علم آغاز گشت و احکام جزمى کلیسایى شکست خوردند. به این ترتیب، حاکمیت علم، که مورد قبول بیشتر فلاسفه جدید قرار گرفت، با حاکمیت کلیسا تفاوت فراوان پیدا کرد. با توجه به این دو مشخصه، مى توان مهم ترین پیامد عصر روشنگرى را درهم شکسته شدن فلسفه مدرسى و احیاى فلسفه افلاطون عنوان نمود. از دیگر دستاوردهاى این عصر، تشویق به فعالیت فکرى و علمى است.

در معمارى، نقاشى و شعر نیز نهضت روشنگرى تحول عمیقى ایجاد کرد. لئونارد داوینچى به عنوان هنرمند، عالم و مهندس، اصول اساسى و مبادى بسیارى از کشفیات را اعلام کرد که شامل مرکزیت خورشید در اخترشناسى و مکانیک گالیله اى بود.

لوتر برخى مراجع قدرت کلیسا را به معارضه طلبید

اصلاح دینى حرکت دیگرى است که در جهت بنیان نهادن عصر جدید از آن یاد مى شود. پیشتازان این حرکت فکرى لوتر، کالون و لوپولا بودند. لوتر برخى مراجع قدرت کلیسا را به معارضه طلبید تا حقانیت برخى اعمال خودشان نظیر بخشش گناهان، را با دلیل اثبات کند.

در این قرن، در حوزه سیاست و نظریه پردازى سیاسى، مبانى ماوراى طبیعى و لاهوتى قطع شد.

جریان تجربه گرایى، عقل گرایى و شک گرایى در قرن هفدهم و قرون پس از آن تداوم پیدا کرد. جان لاک با جدایى سلطه دنیایى از سلطه کلیسایى و منع کلیسا از دخالت در سیاست، گامى استوار به سوى سکولاریسم برداشت. به طور کلى، در قرن هفدهم، کلیسا خطر افکار آزادى خواهان را احساس کرد و خواهان مقابله شدید با آن شد. ا

ین مطلب منجر به اعدام برخى از نویسندگان و تصویب قانونى در سال 1757 مبنى بر تعقیب و اعدام مؤلفان گردید، اما با انقلاب فرانسه این قانون لغو شد. در یک کلام، در این قرن، در حوزه سیاست و نظریه پردازى سیاسى، مبانى ماوراى طبیعى و لاهوتى قطع شد. این امر ناشى از مجادلات دینى و فرهنگى بود. مادى گرایى و عقل مدارى دو ویژگى مهم جوّ سیاسى این قرن بود که به واسطه تجدید نظر در آثار افلاطون و رواقیان به دست آمده بود.

سده هجدهم عصر روشنگرى نام گرفته است. بسیارى از متفکران این عصر بر معرفت عقلى تکیه کرده اند. گروهى نیز بر تجربه تأکید داشتند که با مطرح شدن نظریه «ذرّه انگارى» شکل جدیدى به خود گرفته است. برکلى و لایب نیتس مشربى تجربى دارند. هیوم شک گراست و کانت بزرگ ترین فیلسوف این عصر از تعاطى حس و تجربه با عقل گرایى، دستگاه فکرى جدیدى را بنیان مى نهد.

سده نوزدهم تداوم مکتب کانت است که گرایش هاى گوناگونى در آن مطرح شد و مورد نقد و بررسى قرار گرفت. مذهب معنوى مطلق هگل، بدبینى شوپنهاور و مشرب تحصّلى کنت نیز نظریه هایى بر مبناى مکتب کانت مى باشند.

تفکر سکولاریسم در قرن نوزدهم تداوم یافت و شفاف تر گردید. برخى از نظریه پردازان مهم در این زمینه عبارتند از: داروین که انتشار نظریاتش در جهان اسلام موجى از تعارضات فکرى ایجاد کرد. آگوست کنت از دیگر نظریه پردازان رهیافت اومانیسم است. وى حیات بشرى را به سه مرحله تقسیم کرد و دین را متناسب با مرحله ابتدایى حیات بشر دانست و مرحله سوم را، که امروزه در غرب سیطره یافته است، متکّى بر روش علمى انگاشت که دین در آن جایگاهى ندارد.

نیوباخ مهم ترین پایه گذار سکولاریسم الحادى است. وى به طور صریح، مدعى است که محور دین خدا نیست، بلکه انسان است و دین ساخته و پرداخته دست انسان مى باشد. اما در حیواناتِ دیگر چنین قدرتى یافت نمى شود. تنها امتیاز انسان نسبت به حیوانات دیگر برخوردارى از عقل، اراده و محبت و هدف خلقت، کمال بخشیدن بدان هاست.

نیوباخ مهم ترین پایه گذار سکولاریسم الحادى است. وى به طور صریح، مدعى است که محور دین خدا نیست، بلکه انسان است و دین ساخته و پرداخته دست انسان مى باشد

مارکس از دیگر نظریه پردازانى مى باشد که به شدت از باخ متأثر است. وى باخ را مارتین لوتر دوم مى داند که انسان ها را از وهم خداپرستى نجات داد. مارکس با هدف الغاى دین ـ نه جدایى دین از سیاست ـ جامعه بشرى را به انهدام دین کشاند. وى اعلام کرد که «دین افیون ملت هاست. » در تداوم نگرش مارکسیستى، مارکسیسم ـ لنینیسم در بخشى از اروپا به عنوان آیینى جدید جایگزین مسیحیت گشت. کلیه دول مارکسیستى مبتنى بر سکولاریسم الحادى بودند و در کشورهایشان، بر اساس قوانین داخلى، گروه هاى مذهبى آزادى دینى نداشتند.

رهیافت الحادى سکولاریسم در قرن بیستم همچنان تداوم یافت. فروید با نگرش روان شناختى، دیدگاه باخ و مارکس را تکمیل کرد. از نظر او، همان گونه که کودک در دوران طفولیت محتاج پدرى است که از او حمایت و نگهدارى کند، در دوران جوانى و پیرى نیز محتاج پدر آسمانى است. از این رو، مسأله اى به عنوان دین و خدا اختراع نموده است. از دیگر فلاسفه این قرن فیخته  بود که ملحد و منکر وجود خداوند بود. جان پل سارتر نیز از فلاسفه این سده به شمار مى آید که همچون فیخته منکر خداوند بود و ادعا مى کرد که انسان در سایه اختیار و آزادى، جوهر وجودى خود را به تعالى مى رساند.

پی نوشت:
این مطلب خلاصه ای است از مقاله "مبانی فکری سکولاریسم" به قلم محمد جواد نوروزى که در  شماره 22 ویژه نامه علوم سیاسی "ماهنامه معرفت" منتشر شده است. 

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • تاریخ نشر: شنبه / ۳۰ تیر ۱۳۹۷

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

پشتیبانی