زنان در چنگ "صنعت فرهنگ"/ نیازسازی کاذب؛ سلاح سرمایهداری در هجمه به جامعه

واقعیت امر این است که پیشرفتهای علم و تکنولوژیکی وضعیت ما را بهبود بخشیده و مخصوصا شرایط مادی و فیزیکی ما را ارتقا داده است. اما اگر کمی دقیق شویم متوجه میشویم تنها برخی ظواهر تغییر کرده و ما هنوز از همان بحرانهای فرهنگی و فقرهای معنوی گذشتگانمان رنج می برد.
مدرنیته با ظاهر موجه عقلگرایانهاش و با داعیه بیطرفیاش سعی در بهبود اوضاع بشریت داشت. اما عملا بشریت را به بیراهه برده است. شاید اکنون دیگر مجبور نباشیم روزها و ماهها را صرف طی مسافت بین شهرها کنیم و بدون دغدغه و با امنیت خاطر در مدرنترین ماشینها سفر کنیم؛ یا با هواپیما در کوتاهترین زمان ممکن به دوردست ترین نقاط زمین برسیم. با ماشینهای مدرنی همچون ماشین ظرفشویی،ماشین لباسشویی، چایساز و .... کارهای خانه را با سرعت بیشتر و فشارهای جسمی کمتر انجام دهیم.
در همین راستا می توان از هزاران پیشرفت تکنولوژیکی جدیدی نام برد که زندگی را برای ما راحتتر کردهاند. اما بیراههاند از آن جهت که ما درگیر نیازهای کاذبی شدهایم که سرمایهداری برای ما ایجاد کرده تا منافع خود را عملی کند و سیستم سرمایهدارانه را همچنان سرپا نگه دارد و فطرت ما را از نیازهای اصیلی همچون زندگی مبتنی بر عقل، غافل کرده است.
ما درگیر نیازهای کاذبی شدهایم که سرمایهداری برای ما ایجاد کرده تا منافع خود را عملی کند و سیستم سرمایهدارانه را همچنان سرپا نگه دارد
زمانی که با پیشرفت تکنولوژی ذخیره میشود، صرف چه میشود؟
بیاید به صورت موردی لوازم خانه را بررسی کنیم. اکنون بیشتر خانمهای خانهدار از ظرفشویی، لباسشویی، چای ساز و .... استفاده میکنند و در انجام کارهایشان سریع تر عمل میکنند. اما حقیقتا، زمانی که به این نحو صرفه جویی می شود صرف چه کارهایی می شود! زنان ما وقت بیشتری صرف بچههای خود میکنند! زمان بیشتری را به همسرداری و هم نشینی با همسر اختصاص میدهند! ساعات مطالعه روزانه شان افزایش یافته! بیشتر به سلامت خود اهمیت داده و بیشتر ورزش میکنند! زمان کمتری را به وب گردی، اینستاگردی و .... اختصاص می دهند! کمتر به بازار می روند و زمان کمتری صرف خرید می کنند! کمتر فیلم می بینند!
سیستم سرمایهداری و تلاش در هدایت ذائقه فرهنگی و معنوی ما
حرف بر سر این نیست که زنان به خرید نروند، فیلم نبینند، پذیرای تکنولوژیهای مدرن در خانه نباشند و ... ؛ چراکه ما در دنیای مدرن با اقتضائات و ساختارهای خاص خودش زندگی میکنیم و در پارهای موارد بدون آنکه خطوط اصلی زیرپا گذاشته شوند؛ میتوان به این موارد تن داد و از آنها استفاده کرد. در این میان عدم استفاده از این تکنولوژی در راستای تامین منافع و دستیابی به اهداف، کار غیرعقلانی محسوب میشود، اما نکته اصلی این است که ذائقه و سلیقه فرهنگی و معنوی ما را سیستم سرمایهداری تعیین نکند. ما خود جهتدهنده و تعیینکننده مسیر زندگی خود و خانوادهمان باشیم و در دام مصرفگرایی و نیازهای کاذب سرمایه داری نیافتیم.
«صنعت فرهنگ» چیست؟
نکته دقیقا همین جاست. صنعت مدرن علی رغم همه ی پیشرفت هایش ما را از درون تهی کرده است. این تهی کردن متضمن آن چیزی است که بسیاری هم چون متفکران مکتب فرانکفورت از ان به عنوان«صنعت فرهنگ» نام می برند. صنعت فرهنگ، فرهنگ را به تکرار اجمالی شکل های از پیش تعیین شده ای بدل می کند؛ فرهنگی که تا پیش از این بیانگر آزادی و فردیت بود. اکنون به وسیله ای برای سرگرم کردن توده ها تبدیل شده است.
صنعت فرهنگ، فرهنگ را به تکرار اجمالی شکل های از پیش تعیین شده ای بدل می کند؛ فرهنگی که تا پیش از این بیانگر آزادی و فردیت بود. اکنون به وسیله ای برای سرگرم کردن توده ها تبدیل شده است.
صنعت فرهنگ،فیلمهای هالیوودی و موسیقی جاز
فیلمهای هالیوودی و موسیقی جاز مظهر این تکرار هستند که ظاهرا با چیزی تطابق دارند که تحقق بازاری ان را نیاز مردم می خواند. مردمی که آگاهیشان را همین بازارها و کالاها شکل میدهد. نظرسنجی ها و تحقیقاتی که ما را بازیچه میکنند و ذائقه و سلیقه ما را در جهت منافع اربابان سرمایهدار خود جهت میدهند.
صنعت فرهنگ ما را درگیر اموری خرد و سطح پایین می کند
این نظرسنجیها در ظاهر به دنبال آنند که نظرات مشتریان را به تولیدکنندگان انتقال دهند، اما در باطن در جستجوی تسلط بیشتر بر مشتریان و فهم ذائقه انها و تولید کالایی در جهت نظر آنها هستند. مشتریان همین که کالایی مطابق با سلیقه خود میبینند؛ احساس رضایت میکنند و خوشحال هستند که تولیدکنندگان به نظر انها اهمیت میدهند. اما واقعیت آن است که صنعت فرهنگ ما را درگیر اموری خرد و سطح پایین می کند. مثل اینکه فلان نوع گلدان قشنگ تر است یا آن یکی. کدام مارک تلویزیون بهتر است! جدیدترین مدل گوشی چیست!
صنعت فرهنگ «نیازهای کاذب» را تولید و ارضا میکند
در همین صنعت فرهنگ است که «نیازهای کاذب و اصیل» از هم تفکیک میشوند. صنعت فرهنگ «نیازهای کاذب» را تولید و ارضا می کند. یک نیاز حقیقی نیازی است که می توان ان را نشأت گرفته از و یا بیانگر نیروهای خلاق و عقلانی تصور کرد که مرا به یک انسان تبدیل می کند؛ نیازی است که چنانچه ارضا شود به من امکان می دهد کنترلم را بر زندگی در پیوند با دیگران اعمال کنم و رابطهام را با دیگران تعمیق بخشم و غنی سازم. نیازهای کاذب را میتوان حالت تحریف شده نیازهای حقیقی به شمارآورد.
بیشتر بخوانیم: زنان شاغل؛ چالشهای پیش رو زن در کشاکش سنت و مدرنیته |
دو راه صنعت فرهنگ برای سازماندهی فرهنگ عامه
با این اوصاف صنعت فرهنگ، فرهنگ عامه را طوری سازمان دهی می کند که نوعی امنیتِ کاذبِ جانشین، تولید کند که تا اندازه ای هم موثر است. صنعت فرهنگ این کار را با دو شیوه انجام میدهد: استانداردسازی و القای فردیت دروغین به افراد. استانداردسازی به معنای آن است که محصولات خود را استاندارد می کند و با این محصولات استاندارد شده و یکدست و تکراری و همگن، افراد تصور آزادی، انتخاب و منحصر به فردبودن می کنند. در واقع ما تا ابد می توانیم درباره این که کدام آهنگ پاپ یا کدام تیم فوتبال بهتر است؛ بحث کنیم و از شباهت های شالوده ای، نوعی امنیت کاذب به دست آوریم.
مثال عینی نیازهای کاذب را میتوان در خرید و بازار رفتن و پاساژگردی خانمهای جامعه دید. زنان جامعه ما تحت فشار ساختارهای اجتماعی دائما حس میکنند باید لباسهای نو بخرند و مطابق با سلیقه بازار خودشان و حتی بچهها و همسرشان را نو کنند. بسیاری از ما خرید را نوعی تفریح و سرگرمی میدانیم که اسباب نشاط ما را فراهم میکند. اما واقعیت مطلب این است که ما با این نحوه تفکر عملا بازار سرمایهداری را گرم و جیب سرمایه داران را پرپول میکنیم.
بسیاری از ما خرید را نوعی تفریح و سرگرمی میدانیم که اسباب نشاط ما را فراهم میکند. اما واقعیت مطلب این است که ما با این نحوه تفکر عملا بازار سرمایهداری را گرم و جیب سرمایه داران را پرپول میکنیم.
نیاز کاذب؛ سلاح سیستم سرمایهداری در هجوم به جامعه زنان
سیستم سرمایهداری زنان جامعه را به عنوان هسته و مرکز جامعه مورد هجمه نیازهای کاذب قرار می دهند و آنها را در دور باطل برآوردن این نیازها قرار می دهند. در این میان صنعت فرهنگ این حس را به ما القا می کند که ما در آزادی و اختیار بی حد و حصری نسبت به گذشتگانمان به سر می بریم؛ چراکه در کمال آرامش می توانیم فلان کفش یا لباس را مطابق با سلیقه مان انتخاب کنیم. اینجاست که ما مشغول امور بی اهمیت می شویم و از اصل ماجرا غفلت میکنیم.
سیستم سرمایهداری و سودی که از طرفداری ما از فلان تیم فوتبال یا فلان خواننده میبرد
اصل ماجرا این است که سیستم سرمایه داری ما را درگیر اموری فاقد اهمیت هم چون طرفداری از فلان خواننده یا تیم فوتبال کرده است. در صورتی که این امور اهمیت جزئی دارند و در دنیا با طرفداری ما از فلان تیم هیچ چیزی جابهجا نمی شود! اصل ماجرا این است که ما مدیریت زندگی شخصی و اجتماعی مان را از دست داده ایم. سیستم سرمایهداری است که مشخص می کند چه نوع تفریحی بکنیم، چه سرگرمی هایی داشته باشیم و ... .در این سیستم است که زنان با جهتدهی فیلمهای هالیوودی و فرهنگ متاثر از آن مدیریت تربیت فرزندان و زندگی خانوادگی شان را از دست میدهند.
سرمایه داری با تولید انبوه، هنر را بیمعنا کرده
البته سخن صنعت فرهنگ منحصر به فیلمهای هالیودی نمیشود. این صنعت، هنر داخلی را نیز از معنا تهی کرده و فرهنگی استاندارشده و فردیتی دروغین به ما القا می کند. سرمایه داری با تولید انبوه، حتی هنر را نیز بی معنا می کند. چراکه هنر نه دیگر به عنوان شی منحصر به فرد که هنرمندی با دل و جان آن را خلق کرده بلکه به عنوان تولیدی انبوه برای تسلط بر مخاطب و تغییر ذائقه او ایجاد می شود.
چگونه معنا، مفهوم و معنویت را به زندگی بازگردانیم؟
البته در این میان سخن گفتن از حذف تکنولوژی ها و پشت کردن به تکنولوژی ها نیز بیهوده است و نوعی پسرفت محسوب می شود. زیرا عملا با کنارگذاشتن تکنولوژی ها به عقب بازگشته ایم و نسینجیده زندگی را برای خودمان دشوار کرده ایم. اصل کلام این است که با برگرداندن عقل ذاتی و نه عقل صوری و عقل مدنظر تکنوکراتها معنا و مفهوم و حتی معنویت را به زندگی مان بازگردانیم.
توجه به هجمه و فشارهای سیستم سرمایه داری به زنان از آن جهت مهم است که زنان به عنوان نقطه ثقل خانواده نه تنها تاثیرپذیر بلکه تاثیرگذار نیز هستند.
توجه به هجمه و فشارهای سیستم سرمایه داری به زنان از آن جهت مهم است که زنان به عنوان نقطه ثقل خانواده نه تنها تاثیرپذیر بلکه تاثیرگذار نیز هستند. پیش پا افتاده ترین تحلیل آن است که زنانی که تحت تاثیر نیازهای کاذب سیستم سرمایه دارانه قرار می گیرند، برای برآوردن این نیازها به همسر و فرزندان خود فشار می آورند و در نظر فرزندانشان نیازهای کاذب و تأمین آنها را بزرگ جلوه می دهند و زندگی فرزندان و همسر خود را در مسیر انتخاب این نیازها و برآوردن شان قرار می دهند.
در نهایت با توده ای از عوام مواجه هستیم که جز به حواشی نمی پردازند و از اصل غافل شدهاند. به خروجی های این خانواده نیز نمی توان امیدی داشت؛ چراکه آدمهایی کوچک هستند که فقط در پازل سرمایهداری بازی میکنند. گذران اوقات فراغت، نوع لباس، خوراک، مدرسه، ورزش و .... همه را سیستم سرمایهداری تعیین می کند و خانوادهها هم بدون تعقل خود را در مسیر این سیلاب قرار میدهند. خروجی این خانوادهها توده ای از عوام است که صنعت فرهنگ آنها را جلو می برد و دائما از درون تهی می شوند و توانایی نقد و تعقل و بازگشت به فطرت اصلی شان را از دست داده اند.
منابع:
1. کشاکش آرا در جامعه شناسی. استیون سیدمن؛ ترجمه هادی جلیلی. نشر نی.
2. نظریه اجتماعی مدرن.یان کرایب؛ ترجمه عباس مخبر.نشرآگه.
3.نظریه جامعه شناسی در دوران معاصر. جورج ریتزر؛ ترجمه محسن ثلاثی.انتشارات علمی.
- تاریخ نشر: سه شنبه / ۱۲ تیر ۱۳۹۷