او خدایی خود را اینگونه به رخ مردم کشیده می گوید: «اگر بهاء بر آب؛ حکم باده را صادر کند و درباره آسمان چون زمین حکم نماید …. همگی درست است و شکی در آن نیست و هیچ کس را نرسد که بر آن اعتراض یا چون و چرا نماید.»
بهائیان به این عقیده هستند که حسینعلی بهاء موسس فرقه بهائیت خدا است! زیرا خود حسینعلی بهاء این ادعا را کرده است. او گفته است: بگو در هیکل من جز هیکل خدا دیده نمی شود و نه در زیبایی من جزء زیبایی او، و نه در هستی من جز هستی او، و نه در ذات من جز ذات او و نه در حرکت من جز حرکت او و نه در سکون من جز سکون او و نه در قلم من جز قلم چیره و ستوده او دیده نمی شود.[1]
او در جای دیگر به صراحت می گوید: هیچ خدایی جز من که(در عکّا) زندانی شده و یگانه ام وجود ندارد.[2]
حسینعلی بهاء مقام خود را مقام نفس خدا در عالم امر و خلق می داند و به همین اساس خویشتن را قبله گاه مریدان شمرده و دستور داده وقتی که نماز می گذارند رو به سوی وی آورند: «چون خواستید که نماز بگذارید روی خود را به سوی مقام اقدس و مقدّس من بگردانید.»[3]
او خدایی خود را اینگونه به رخ مردم کشیده می گوید: «اگر بهاء بر آب؛ حکم باده را صادر کند و درباره آسمان چون زمین حکم نماید …. همگی درست است و شک در آن نیست و هیچ کس را نرسد که بر آن اعتراض یا چون و چرا نماید.»[4]
حالا با توجه به این ادعای های حسینعلی بهاء، بهائیان چه پاسخی به سوالات زیر دارند:
آیا تمام این مواردی که ذکر گردید از نظر عقل چگونه قابل پذیرش است؟
آیا حسینعلی بهاء که از مادر و پدر متولا شده و در میان مردم زندگی می کرده و در زندگی خود نیازمند به دیگران بوده و حتی زندانی شده و قدرت نجات خود را نداشته، چگونه یک باره خدا شده و همگان را به سوی عبادت خود دعوت می کند؟
آیا این چه گونه خدایی است که مانند سایر مردم مرده است و هیچ اثری از او باقی نمانده است؟
بهائیان با چه دلیلی خدایی حسینعلی نوری را پذیرفته اند و چه حجتی را می توانند برای قناعت دیگران اقامه کنند؟
پی نوشت :
[1] . کتاب مبین، ص 17.
[2] . کتاب مبین، ص 396.
[3] . کتاب اقدس، ص 3 و 4.
[4] . کتاب اقدس، ص 4.
- تاریخ نشر: شنبه / ۱۹ اسفند ۱۳۹۶