در روایتی از امام صادق (صلوات الله علیه) آمده است که ؛ (الْعَبْدُ یُذْنِبُ الذَّنْبَ فَیُمْلِی لَهُ وَ یُجَدَّدُ لَهُ عِنْدَهُ النِّعَمُ فَیُلْهِیهِ عَنِ الِاسْتِغْفَارِ مِنَ الذُّنُوبِ فَهُوَ مُسْتَدْرَجٌ مِنْ حَیْثُ لَا یَعْلَمُ)] گاهی خدا به بنده اش نعمتی را می دهد، او هم آن نعمت را در راه معصیت خرج می کند و با آن گناه می کند.[بحارالأنوار، ج 5، ص 217]

منظور از نعمت هم در این روایت فقط پول نیست؛ چشم، گوش، دست، پا و تمام قوای انسانی، نعمت هایی است که خدا به انسان داده است. نعمت، فقط پول و اسکناس نیست! چشمهایتان را باز کنید و نعمتهایی را که خدا داده است، بشناسید! نعمت، متّصله و منفصله دارد که تمام سرتاپای انسان و آن چیزهایی که متعلّق به او است را در بر می گیرد، این یعنی اینکه «ای انسان! همه وجودت و متعلقات وجودت، نعمت های خداوند است». اگر انسان نعمتی را در راه حرام مصرف کند و گناه کند، خدا به او مهلت می دهد تا استغفار کرده و از این گناه ها توبه نماید!
روی عن الحسینبنعلی (علیهماالسلام) قال: الِاسْتِدْرَاجُ مِنَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ لِعَبْدِهِ أَنْ یُسْبِغَ عَلَیْهِ النِّعَمَ وَ یَسْلُبَهُ الشُّکْر.[ بحارالأنوار، ج 75، ص 117]
این روایت از امام حسین (صلواهاللهعلیه) نقل شده است که حضرت فرمودند: استدراج از ناحیه خداوند نسبت به بندهاش، به این معنا است که خدا «نعمتی» را به سمت بنده میفرستد و سرازیر میکند و از آن طرف، «شُکر» را از او میگیرد.
معنای «استدراج»
در این روایت بحثی راجع به استدراج داریم که یکی از دلائل گرفتاریهای انسان را دربر دارد. امام حسین در این روایت، استدراج را معنا میکنند که گاهی خدا به بندهاش نعمت میدهد، ولی از آن طرف بنده، شکر نعمت را به جا نمیآورد؛ این به خاطر آن است که خداوند حالت شکرگذاری را از بنده سلب کرده است.
چرا «استدراج»؟!
اینجا سۆال پیش میآید که چرا خدا چنین میکند و حال شکر را از بندهاش میگیرد؟ او که نعمت را به بنده میدهد، توفیق شکر را هم به او بدهد! یعنی چه که او نعمت را بدهد ولی توفیق شکر را از او بگیرد؟
ناشکریِ انواع نعمتها
در روایتی از امام صادق (صلی الله علیه و آله) آمده است که ؛ (الْعَبْدُ یُذْنِبُ الذَّنْبَ فَیُمْلِی لَهُ وَ یُجَدَّدُ لَهُ عِنْدَهُ النِّعَمُ فَیُلْهِیهِ عَنِ الِاسْتِغْفَارِ مِنَ الذُّنُوبِ فَهُوَ مُسْتَدْرَجٌ مِنْ حَیْثُ لَا یَعْلَمُ)] گاهی خدا به بندهاش نعمتی را میدهد، او هم آن نعمت را در راه معصیت خرج میکند و با آن گناه میکند.[ بحارالأنوار، ج 5، ص 217]
منظور از نعمت هم در این روایت فقط پول نیست؛ چشم، گوش، دست، پا و تمام قوای انسانی، نعمتهایی است که خدا به انسان داده است. نعمت، فقط پول و اسکناس نیست! چشمهایتان را باز کنید و نعمتهایی را که خدا داده است، بشناسید! نعمت، متّصله و منفصله دارد که تمام سرتاپای انسان و آن چیزهایی که متعلّق به او است را در بر میگیرد، این یعنی اینکه «ای انسان! همه وجودت و متعلقات وجودت، نعمتهای خداوند است». اگر انسان نعمتی را در راه حرام مصرف کند و گناه کند، خدا به او مهلت میدهد تا استغفار کرده و از این گناهها توبه نماید!

استدارج راهی به سوی «کفر»
آیه قرآن هم این مطالب را دارد و میفرماید: «إِنَّما نُمْلی لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً»[ سوره مبارکه آلعمران، آیه 178] خدا مهلت میدهد تا ببیند آیا تو استغفار میکنی یا نه! اگر استغفار کردی مسألهای پیش نمیآید، امّا اگر استغفار نکردی، خدا نعمتش را تجدید میکند؛ یعنی نعمت را دوباره به تو میدهد.
اینجا دیگر تو توفیق شکرگذاری نداری و در حقیقت، خدا این توفیقی را از تو سلب کرده است. این بیحساب نیست که خدا به بندهای از بندگانش نعمت میدهد و در عین حال، توفیق شکرگذاری را از او سلب میکند.
بر اساس آیات و روایات در صورتی که یکی از موارد زیر اتفاق بیفتد یعنی انسان آیات الهی را تکذیب کند [«وَالّذین کَذَّبوا بِایاتِنا سنستدرجُهُم مِن حَیثُ لا یعلَمون [اعراف/182] و آنان که آیات مارا تکذیب کردند، به زودی به عذاب و هلاکت میافکنیم از جایی که نمی دانند.»]، غرق در گناه و معصیت شود، دچار فراموشی و غفلت گردد [«فَلَمَّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ أَبْوابَ کُلِّ شَیْءٍ حَتَّى إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُونَ [انعام/44] (آرى،) هنگامى که (اندرزها سودى نبخشید، و) آنچه را به آنها یادآورى شده بود فراموش کردند، درهاى همه چیز (از نعمتها) را به روى آنها گشودیم تا (کاملا) خوشحال شدند (و دل به آن بستند) ناگهان آنها را گرفتیم (و سخت مجازات کردیم) در این هنگام، همگى مأیوس شدند (و درهاى امید به روى آنها بسته شد) .»]، ظلم و ستم کند [ظلم و ستم از خصیصه هایی است که صاحبان استدراج به آن گرفتارند. (حج آیه 48 و نیز ابراهیم آیات 42 و 43)] و یا بعد از آگاهی کافر شود [«وکاَیّن مِن قریةٍ عتت عَن اَمر رَبّها ورُسُلِهِ فَحاسبناها حساباً شدیدآً و عَذّبناها عَذاباً نُکراً [طلاق/8] و چه بسیار مردم دیاری که از امر خدا و رسولانش سر پیچی کردند (و کافر شدند) ما هم آنان را به حساب سخت مۆاخذه کردیم و به عذاب شدید معذّب ساختیم.»]
خداوند او را سریع عذاب نمیکند بلکه از طریق آزمایشهای گوناگون و شیوههای مختلف در جهت هدایت او گام بر میدارد و به او مهلت میدهد تا به خودش آمده و هدایت شود ولی اگر این آزمایشها و مهلت دادن هیچ تاثیری در هدایت و بازگشت این فرد نداشته باشد این فرد گرفتار سنت استدراج میگردد.
در این صورت خدا درهای نعمت خود را به صورت افزایش مال و فرزند و قدرت و علم و... به سوی این شخص میگشاید و نعمت بعد از نعمت میدهد و این شخص را به حال خود رها میکند و حال کسی که به حال خودش رها میشود چیزی نیست جز اینکه لحظه به لحظه به گناهانش افزوده شده و به عذاب بیشتر نزدیک شود.
چرا وضع کفّار خوب است؟!
وقتی بنده گناه کرد و بهجای عقاب، نعمتهایش زیاد شد، کمکم با خودش فکر میکند که چرا اینهمه گناه میکند ولی هیچ اتّفاقی نمیافتد؟! نکند خبری نیست؟! اصلاً شاید حلال و حرامی، نعوذبالله در کار نیست! از اینجا است که انسان به وادی کفر کشیده میشود.
میبینید که کفّار وضع مادّیشان خوب است؛ این به خاطر همین مسأله استدراج است. اگر کسی بگوید: کفّار با توجه به اینکه اینهمه گناه و فجور میکنند، چرا باز هم وضعشان خوب است؟ جوابش این است که خداوند آنها را مبتلا به استدراج کرده و توفیق شکرگذاری را از آنها گرفته است. این به ضرر آنها است.
ریشه گرفتاریهای مسلمین
مسلمانها هم از این جهت مانند کفّار هستند که اگر نعمت به آنها برسد و آن را در راه غضب الهی مصرف کنند، خدا برای توبه به آنها مهلت میدهد، اگر توبه کردند که هیچ، وگرنه توفیق شکرگذاری از آنها سلب شده و دچار استدراج میشوند. گرفتاریهای ما هم از همینجا نشأت میگیرد که ما نعمتها را، نعوذبالله در راه گناه صرف میکنیم و بعد مبتلا به انواع گرفتاریها میشویم تا بیدار شویم و استغفار کنیم. این گرفتاریها نیز، پسگردنیهایی است که خدا برای باز شدن چشم بندهاش میزند که بنده بگوید: خدایا غلط کردم که نعمتت را در بیراهه خرج کردم!

حال اگر نعمت را در مسیر غضب الهی خرج کردیم و وقتی هم که خدا برای بیدار شدنمان ما را به گرفتاریها مبتلا کرد، باز هم چشمهایمان باز نشد و توبه و استغفار نکردیم، اینجا است که دچار استدراج شده و نعوذبالله به وادی کفر کشیده میشویم! من صریح میگویم تا جای هیچ بحثی باقی نماند.
حکمت استدراج به طور کامل برای ما معلوم نیست ولی در آیات و روایات به برخی از حکمتهای استدراج اشاره شده است که عبارتند از:
1. آزمایش کردن شخص گرفتار استدراج چون تا هنگامی که انسان در این دنیا زندگی می کند، فرصت دارد که کارهای نیک و یا کارهای بد انجام دهد و یا حتی ظلم و ستم کند و شخص گرفتار استدراج از این امر استثناء نیست همچنین با دادن نعمت های فراوان به شخص گرفتار استدراج، دیگران مورد آزمایش قرار میگیرند تا معلوم شود ایمان چه کسانی قویتر میباشد. چنانکه امیرالمومنین (علیه السلام) میفرماید: «چه بسا افرادى که به وسیله نعمت غافلگیر مىشوند و به خاطر پرده پوشى خدا بر گناهانشان مغرور مىگردند در اثر تعریف و تمجید از آنان فریب مىخورند و خداوند هیچ کس را به چیزى مانند مهلت دادن امتحان نکرده است.»[نهج البلاغه، کلمات قصار 166.]
2. اتمام حجت: خداوند قبل از اینکه شخص گرفتار استدراج شود چندین بار از راههای مختلف به اندازهای که اتمام حجت بر او شده باشد، متذکر اشتباه و عصیان او میگردد و پس از آن، یعنی وقتی که فرد کاملاً قابلیت هدایت را از دست داده و طغیان و سرکشی را به حد اعلی رسانید، او را دچار بلای استدراج میسازد. چنانکه خداوند میفرماید: «انّ اللّه لا یُغَیِّرُ ما بِقوم حَتّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ[رعد/11] خداوند سرنوشت هیچ قومى را تغییر نمى دهد ، مگر آن که آنان حال خودشان را تغییر دهند.»
3. متنبه شدن: خداوند در آیات مختلف از سنت استدراج خبر داده است و انسانها را متوجه این سنت کرده است که این امر لطفی از جانب خدا بر بندگان میباشد و در واقع انسان را دائما در خوف و رجاء قرار میدهد و بر اساس روایاتی که به ما رسیده است به ما توصیه شده است که اگر دیدید نعمت پشت سر نعمت به شما می رسد و موجب شد که خضوع و خشوع شما در برابر خدا بیشتر شود و شکر نعمت خدا را بجا آوردید این نشانه رحمت و مهربانی خداست ولی اگر این نعمت باعث غرور و احساس بی نیازی و غفلت شود این نشانهی جریان سنت استدراج است؛ چنانکه امام صادق (علیهالسلام) می فرماید: «مراد از استدراج در آیه (سنستدرجهم من حیث لا یعلمون)، آن است که بنده خدا گناهی مرتکب می شود و در پی آن، نعمت جدیدی به او عطا گردد که وی را مشغول کرده و از استغفار از گناه، باز دارد.»[ به نقل ازتفسیر راهنما»، ج 6، ص 360] البته در خوف و رجاء بودن خود یکی از مرا حل به کمال رسیدن انسان است.
4. دادن فرصت جهت اصلاح جامعه: همیشه اینگونه نیست که یک فرد دچار استدراج گردد بلکه گاهی جامعه گرفتار استدراج می گردد و خدا از روی لطف عذاب آنها را به تاخیر میاندازد تا جامعه براى اصلاح خود فرصتى دیگر پیدا کند که اگر این فرصت را هم از دست دهد، دیگر سقوط و نابودى حتمیت خواهد یافت، به این آیه شریفه توجه کنید: َ «و لَوْ یُۆاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِما کَسَبُوا ما تَرَکَ عَلى ظَهْرِها مِنْ دَابَّةٍ وَ لکِنْ یُۆَخِّرُهُمْ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ کانَ بِعِبادِهِ بَصِیرا ً [طه/ 65] اگر خداوند مردم را در مقابل آنچه که انجام دادهاند، مۆاخذه مىکرد، به روى زمین هیچ جنبندهاى باقى نمىماند ولى آنان را براى زمان معینى به تأخیر میاندازد و چون زمانشان فرارسید، خداوند بر بندگان خود بیناست.»
- تاریخ نشر: سه شنبه / ۲۶ دی ۱۳۹۶