
بدون شناخت امام هر عصر و زمانی حقائق بر انسان روشن و منکشف نمی شود و این موجب گمراهی و انحراف شده که چیزی جز مرگ جاهلیت را در پی نخواهد داشت.
مقدمه
روایات کسی که امام زمان خودش را نشناسد و بمیرد را به مرگ جاهلیت تشبیه کرده است پیامبر اسلام(ص): مَنْ ماتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ إمامَ زَمانِهِ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّة؛[1] هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناخته باشد، به مرگ جاهلى مرده است. . یعنی همانند کسانی که روزی در زمان جاهلیت به بت پرستی و شرک و توحش مشغول بودند. با این وصف مراد از شناخت صرف شناخت اسم و خانواده نیست بلکه شناخت صفات باطنی و اخلاقی به همراه پیروی است و گرنه شناخت بدون عمل هم چیزی جز نفاق و گمراهی نیست.
مرگ جاهلی
مرگ جاهلی، یعنی، مردن بدون شناخت خدا و رسول او (صلیاللهعلیهوآله) کسی که امام زمان خود را نشناسد، در واقع از گمراهی زمان جاهلیت که خدا و پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) را نمیشناختند، خارج نشده است؛ بنابراین اگر معرفت خدا و رسول او، به معرفت امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) نینجامد، برای انسان سودی نخواهد داشت و او را دیندار نمیکند.
شخصی از امام صادق (علیهالسلام) پرسید:
منظور از جاهلیت، جهل مطلق و دربارۀ همه چیز است یا فقط نشناختن امام است؟ آن حضرت فرمود: «جاهلیة کفر و نفاق و ضلال؛ [2] جاهلیت کفر و نفاق و گمراهی است»
پس نتیجۀ عدم شناخت امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف)، کفر و نفاق و گمراهی است.
نشناختن امام نرسیدن به حقیقت است
تعبیر مات میتة جاهلیة در موارد متعدد دیگری نیز به کار رفته است ؛ نظیر وصیت: من مات بغیر وصیة مات میتة جاهلیة ؛ اما تفاوتی میان این دو تعبیر هست: در حدیث وصیت، مرگ جاهلی ناظر به نفی کمال است؛ ولی در روایت شریفی که در خصوص شناخت امام هر عصری است، مراد نفی حقیقت است؛ نظیر عبارت «لاصلاة» در روایت شریف نبوی لا صلاة لجار المسجد الا فی مسجده و نبوی لا صلاة الا بفاتحة الکتاب که در هر دو روایت ناظر به تمامیت نماز است؛ با این تفاوت که در اولی به معنی نفی کمال و در دومی به معنای نفی حقیقت است.
توضیح آنکه «لاصلاة» در روایت دوم بدان معنا است که نمازگزار اگر عمدا سوره حمد را در نمازش نخواند، اساساً نماز به جا نیاورده است، همان گونه که نماز بی وضو از اصل نماز نیست: لا صلاة الاً بطهور ؛ اما «لا صلاة» در روایت تاکید بر حضور در جماعت برای همسایه مسجد معنی نفی کمال دارد؛ یعنی نماز همسایه مسجد که نمازش را در آنجا اقامه نمی کند، نماز کاملی نیست و عمل او به مرتبه کمال لایق خود بار نمی یابد.
مرگ جاهلی در حدیث شریف وصیت به استناد قرائن عقلی و نقلی ، ناظر به نفی کمال است؛ بدین معنی که هر که بی وصیت بمیرد، از حیات عقلانی کامل بی بهره است، اگرچه اندکی از این حیات عقلانی را واجد باشد؛ اما نفی حیات عقلانی در روایت شناخت امام هر عصر ناظر به نفی حقیقت است نه نفی کمال؛ یعنی چنین شخصی از اساس حیاتی جاهلانه داشته و هرگز از زندگانی معقولی
بهره ای نبرده است و بر همین اساس نیز مرگش جز مرگ جاهلانه نخواهد بود
نتیجه
اگر سهل انگاری کنیم و به سراغ شناخت امام زمان خویش نرویم هیچگاه به حقیقت دست نخواهیم یافت علاوه بر اینکه به کمال انسانی خود نائل نمی شویم و چقدر سخت است برای کسی که سال ها نماز خوانده و روزه گرفته است اما به دلیل نشناختن امام زمانش مسیر های انحرافی را رفته و سر آخر به مرگ جاهلیت از دنیا برود.
پی نوشت:
[1] مناقب ابن شهرآشوب، ج۱، ص۲۴۶؛
[2] کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۳۷۷.
منابع:
کتاب امام مهدی مجود موعود، آیت الله جوادی آملی
ویکی فقه
سایت حوزه
- تاریخ نشر: سه شنبه / ۱۲ دی ۱۳۹۶