تعریف وجود به مستقل و رابط و برهان بر اثبات وجود رابط
تقریباً در همة زبانها, سه نوع کلمه وجود دارد, کلماتی که دارای معنای مستقل هستند و دلالتی بر زمان ندارد و معمولا به آنها اسم گفته میشود. دوم کلماتی که معنای مستقل دارند و بر زمان هم دلالت میکنند و به آنها فعل گفته میشود و بالاخره کلماتی که معنای غیر مستقل دارند و گاهی به آنها حرف یا حرف اضافه اطلا ق میشود. مثلاً در جملة « زید از خانه به خیابان رفت». «زید» و «خانه» و «خیابان» اسم هستند, زیرا همگی معنای مستقل داشته و بر زمانی خاص دلالت ندارند. «رفت» فعل است, زیرا معنای مستقل دارد و بر زمان گذشته نیز دلالت دارد. «از» و «به» حرف (یا حرف اضافه) هستند, زیرا معنای مستقل ندارند. از اینجا میتوان فهمید که ما دو نوع معنا داریم: معنای مستقل و معنای غیر مستقل.
با دقت در تفاوت میان معنای اسم و حرف تفاوت معنای مستقل و غیر مستقل روشن خواهد شد. ابتدا ببینیم که آیا کلمات «از» و «به» معنایی دارند یا اصلاً بیمعنا, هستند. مسلماً نمیتوان گفت که این کلمات بیمعنا هستند. زیرا اگر آنها را از جمله حذف کنیم دیگر یک جملة کامل نخواهیم داشت. اما با حذف آنها دقیقاً چه اتفاقی میافتد؟ اگر این کلمات را از جملة بالا حذف کنیم و جمله را به این صورت درآوریم که «زید خانه خیابان رفت», خواهیم دید که ارتباط میان کلمات این جمله از میان میرود. بنابراین کلمات «از» و «به», اولاً دارای معنا هستند و ثانیاً معنایشان به گونهای است که توانایی ربط میان معانی دیگر را به آنها میدهد. چنین معانی نمیتوانند خود معانی مستقلی باشند زیرا در این صورت دیگر نمیتوانند بین معانی دیگر ارتباط برقرار کنند. یعنی اگر کلماتی مانند «از» و «به» را به تنهایی در نظر بگیریم معنای دقیقی از آنها به ذهن ما نمیآید. ولی اگر آنها را در قالب یک جمله بیاوریم همین کلمات معنادار میشوند. پس منظور از آنکه گفته میشود حروف (اضافه) معنای غیرمستقل دارند آن است که تنها در زمانی که به همراه اسامی یا افعال بیایند معنادار خواهند بود و کارشان نیز ایجاد ارتباطی مخصوص در میان معانی مستقل است.
بنابراین معلوم میشود که ما دو نوع مفهوم و معنا را از جهان خارج برداشت میکنیم. یکی معانی و مفاهیم مستقل که اسامی و افعال از آنها حکایت دارند و دیگری معانی و مفاهیم غیرمستقل که حروف حاکی از آنها هستند. روشن است که معانی مستقل در خارج از عالم معنا و مفهوم و در خارج از ذهن موجودند. یعنی در خارج از ذهن, هم «زید» موجود است, هم «خانه» موجود است و هم عمل رفتن زید, واقعیتی از واقعیات خارج از ذهن است. اما آیا معانی غیر مستقل که معانی ربطی نیز نامیده میشوند هم,در خارج از ذهن بر چیزی تطبیق میکنند و اموری واقعی هستند, یا تنها ساخته و پرداختة ذهن هستند و از هیچ واقعیتی خارج از ذهن حکایت ندارند. اگر بگوییم که معانی مستقل در خارج از ذهن بر اموری واقعی منطبق میشوند روشن است که آن امور نمیتوانند موجوداتی مستقل باشند بلکه باید موجوداتی غیرمستقل باشند که تنها وظیفة برقراری ارتباط در میان موجودات مستقل را دارند. این موجودات چیزی به جز ربط و ارتباط نیستند و به آنها وجود رابط گفته میشود. در واقع اگر گفتیم وجود رابط داریم معنایش آن است که ارتباطات میان موجودات در این عالم حقیقت و واقعیت دارند و موهوم و خیالی نمیباشند. یعنی هنگامی که زید در خانه قرار دارد حقیقتاً در میان زید و خانه ارتباطی برقرار میشود که ما از آن ارتباط با کلمة «در» حکایت میکنیم و این ارتباط حقیقی را وجود رابط مینامیم. توضیحات بالا به بیان فلسفی به این صورت است که:
موجود را میتوان به موجود «فینفسه» (که وجود مستقل و وجود محمولی یا نفسی نیز نامیده میشود) و موجود «فیغیره», که «وجود رابط» نامیده میشود, تقسیم کرد[1]. زیرا همانطور که در منطق نیز یادآوری شده است قضایای حملیه از نظر وجود موضوع در خارج و ذهن به سه دسته تقسیم میشود: خارج, ذهنی و حقیقی. قضایای خارجی, قضایایی هستند که موضوع آنها در خارج از ذهن موجودند. حال اگر به همین گروه از قضایا توجه کنیم, خواهیم دید که قضایای خارجی مانند, «زید ایستاده است» هم موضوع و هم محمول آنها در خارج از ذهن موجودند. حال اگر به این قضایا دقت کنیم علاوه بر موضوع و محمول, ربط خاصی بین موضوع و محمول مییابیم که آن ربط را در میان موضوع و محمولی دیگر و یا بین موضوعی دیگر با همان محمول نمییابیم. یعنی ربط میان زید و ایستادن در قضیة «زید ایستاده است» با ربط بین زید و خوابیدن در قضیة «زید خوابیده است» و با ربط بین عمرو و ایستادن در قضیة «عمرو ایستاده است» تفاوت دارد و این تفاوت قابل تردید نیست. از اینجا میفهمیم که چیز دیگری بجز موضوع و محمول نیز وجود دارد که رابط میان موضوع و محمول است.
باید توجه داشت که »رابط« وجودی خارج از موضوع و محمول ندارد و نمیتوان آنرا همانند موضوع و محمول, امری مستقل و جدای از آن دو پنداشت. زیرا در این صورت خاصیت رابط بودن او از میان میرود و دیگر نمیتواند به وظیفة برقراری ارتباط میان موضوع و محمول عمل کند به همین جهت برای برقراری ارتباط میان این سه چیز باید دو رابط دیگر داشته باشیم و اگر این دو رابط هم وجودی جدای از سه موجود قبلی داشته باشند باز هم برای برقراری ارتباط میان آنها نیازمند روابط دیگری هستیم. به این ترتیب با فرض سه موجود به پنج موجود و با فرض آن پنج موجود به نُه موجود میرسیم و این مسأله تا بینهایت ادامه خواهد یافت. به این ترتیب اجزائی که در میان موضوع و محمول یافت میشوند بینهایت خواهند شد و این امر محال است.
بنابراین وجود رابط, امری است که اولاً, در دو طرف موضوع و محمول موجود است, ثانیاً, به موضوع و محمول وابسته است و خارج از آن دو نیست, ثالثاً عین موضوع و محمول یا جزئی از آن دو یا عین یکی از آنها یا جزء یکی از آنها نیست و در عین حال از آنها نیز جدا و منفصل نمیباشد[2].
به این ترتیب ثابت شد که موجود بر دو قسم است: قسم اول موجودی است که به اصطلاح وجود فینفسه دارد و مستقل نامیده میشود و قسم دوم موجودی است که وجودش در غیر خودش است و وجود «فیغیره» دارد و «رابط» نامیده میشود.
[1]
. علامه طباطبایی/ نهایهالحکمه/المرحله الثانیه/ الفصل الاول
[2] . همان
- تاریخ نشر: يكشنبه / ۱۰ دی ۱۳۹۶