منظور از عنوان این بحث آن است که مفهومی که از وجود در ذهن است غیر از ماهیت[1] است. یعنی مفهوم وجود نه عین مفهوم ماهیت است و نه جزئی از آن. پس جنس یا فصل ماهیت هم نیست. مقصود از مفهوم وجود همان است که در ابتدای بحث گفتیم بدیهی است و بینیاز از تعریف است و منظور از ماهیت پاسخ ما به سؤال از چیستی اشیا است. مثلاً زمانی دربارة وجود یا عدم روح میاندیشیم و زمانی دیگر دربارة ماهیت و چیستی روح فکر میکنیم. یعنی میخواهیم بدانیم که روح از کدام دسته از موجودات است و تفاوتش با سایر موجودات جهان چیست؟ مسلماً تفکر ما دربارة وجود یا عدم روح غیر از اندیشة ما دربارة ماهیت و چیستی روح است. البته این مطلب اختصاصی به روح ندارد و تقریباً دربارة همة اشیاء جهان صادق است. مثلاً گاهی میگوییم که انسان وجود دارد و گاهی میخواهیم بدانیم انسان چیست؟ یعنی چه تفاوتی با سایر موجودات دارد که او را در یک دستة جداگانه قرار میدهیم.
بنابراین به طور خلاصه در این فصل درصدد اثبات این نکته هستیم که مفهوم وجود در ذهن غیر از ماهیت است. البته اگر این مطلب به درستی تصور شود از استدلال و برهان بینیاز است ولی فلاسفه برای اثبات آن برهانهای را ذکر کردهاند که از آن میان به یکی از آنها اشاره مینماییم.
وجود را میتوان از ماهیت سلب کرد به این معنا که ما میتوانیم یک ماهیتی از ماهیتها را تصور کنیم و در همان حال وجود را از او نفی کنیم. مثلاً بگوییم «دیو وجود ندارد» یا «غول وجود ندارد». در حالی که اگر مفهوم وجود عین مفهوم ماهیت یا جزئی از آن بود بدیهی است که نفی وجود از آن امکانپذیر نبود. مثلاً چگونه ما میتوانیم بگوییم انسان انسان نیست و یا انسان حیوان نیست. زیرا وقتی در تعریف انسان میگوییم که او حیوان ناطق است. معنایش آن است که مفهوم انسان با حیوان ناطق مساوی است و هرگز ممکن نیست چیزی انسان باشد ولی حیوان ناطق نباشد. اما از طرفی میبینیم که به راحتی میتوانیم بگوییم دیو یا غول وجود ندارند یعنی نفی و سلب وجود از ماهیت، امکان دارد. پس معلوم میشود که مفهوم وجود غیر از مفهوم ماهیت است و این همان معنای زائد بودن وجود بر ماهیت است.
در حقیقت این مسئله را میتوان از همان دو بحث گذشته یعنی بداهت مفهوم وجود و اشتراک معنوی آن نتیجه گرفت. زیرا اگر معنای وجود عین معنای ماهیت باشد، چون ماهیتها متعددند باید مفهوم وجود هم متعدد باشد در حالی که وحدت مفهومی وجود پیش از این ثابت شد.
[1]
. در تعریف ماهیت گفته میشود: «مایقال فی جواب ماهو» یعنی آنچه که در پاسخ از سؤال دربارة چیستی اشیاء محمول واقع میشود. مثلاً هنگامی که در اشاره به یک انسان سؤال شود که «این چیست؟» در پاسخ گفته خواهد شد که «او انسان است» بنابراین «انسان» که در این قضیه محمول واقع شده است, ماهیت خواهد بود.
- تاریخ نشر: سه شنبه / ۲۸ آذر ۱۳۹۶