
آرزوها و تمنیات به آدمى جهت مىدهد، و هنگامى که انسان درپى قدرت و مُکنت است، از سر عمد چشم بر حقیقت مىبندد و به راهى مىرود که تمنیاتش نقش مىزند.
امیرمؤمنان على (علیه السلام) مشاهده کرد که عمّار پسر یاسر با مُغِیره پسر شُعْبَه سخن مىگوید و تلاش مىکند او را به راه حق آورد، پس حضرت فرمود :
«دَعْهُ یَا عَمَّارُ، فَإِنَّهُ لَمْ یَأْخُذْ مِنَ الدِّینِ إِلاَّ مَا قَارَبَهُ مِنَ الدُّنْیَا، وَ عَلَى عَمْدٍ لَبَّسَ عَلَى نَفْسِهِ لِیَجْعَلَ الشُّبُهَاتِ عَاذِرًا لِسَقَطَاتِهِ.» همان ، حکمت ۴۰۵
عمّار! او را واگذار، چه او چیزى از دین برنگرفته جز آنچه او را به دنیا نزدیک کردن تواند، و به عمد خود را به شبههها درافکنده تا آن را عذرخواه خطاهاى خود گرداند.
انسان مىتواند بر تمنیات پست خود و بر زمینههاى منفىِ تربیتى خویش فائق آید و خود را آنگونه که باید انتخاب نماید؛ و راه هدایت به همین مىخوانَد. امیرمؤمنان على (علیه السلام) در نامهاى به معاویه او را از این جهت نکوهش کرده است که وى نخواسته بر تمنیات پست خود و بر زمینههاى منفى تربیتى خویش فائق آید و همان راهى را انتخاب کرده است که پدرانش پیش از او انتخاب کرده بودند :
تمنیات قدرتطلبانه و مُکنتجویانه دام انتخابهاى آدمى است، چنانکه در سرودهاى منسوب به حضرت حسین (علیه السلام) آمده است : انسان مىتواند بر تمنیات پست خود و بر زمینههاى منفىِ تربیتى خویش فائق آید و خود را آنگونه که باید انتخاب نماید؛ و راه هدایت به همین مىخوانَد. امیرمؤمنان على (علیه السلام) در نامهاى به معاویه او را از این جهت نکوهش کرده است که وى نخواسته بر تمنیات پست خود و بر زمینههاى منفى تربیتى خویش فائق آید و همان راهى را انتخاب کرده است که پدرانش پیش از او انتخاب کرده بودند.
انسان مىتواند بر تمنیات پست خود و بر زمینههاى منفىِ تربیتى خویش فائق آید و خود را آنگونه که باید انتخاب نماید؛ و راه هدایت به همین مىخوانَد. امیرمؤمنان على (علیه السلام) در نامهاى به معاویه او را از این جهت نکوهش کرده است که وى نخواسته بر تمنیات پست خود و بر زمینههاى منفى تربیتى خویش فائق آید و همان راهى را انتخاب کرده است که پدرانش پیش از او انتخاب کرده بودند :
انسان مىتواند بر تمنیات پست خود و بر زمینههاى منفىِ تربیتى خویش فائق آید و خود را آنگونه که باید انتخاب نماید؛ و راه هدایت به همین مىخوانَد. امیرمؤمنان على (علیه السلام) در نامهاى به معاویه او را از این جهت نکوهش کرده است که وى نخواسته بر تمنیات پست خود و بر زمینههاى منفى تربیتى خویش فائق آید و همان راهى را انتخاب کرده است که پدرانش پیش از او انتخاب کرده بودند :
وَ لَمْ یَطْلُبْ عُلُوَّ الْقَدْرِ فِیهَا
وَ عِزَّ النَّفْسِ إِلاَّ کُلُّ طَاغٍ
وَ إِنْ نَالَ النُّفُوسُ مِنَ الْمَعَالِی
فَلَیْسَ لِنَیْلِهَا طِیبُ الْمَسَاغِ
إِذَا بَلَغَ الْمُرَادَ عُلاً وَ عِزًّا
تَوَلَّى وَ اضْمَحَلَّ مَعَ الْبَلاَغِ
کَقَصْرٍ قَدْ تَهَدَّمَ حَافَتَاهُ
إِذَا صَارَ الْبِنَاءُ إِلَى الفَرَاغِ
أَقُولُ وَ قَدْ رَأَیْتُ مُلُوکَ عَصْرِی
أَلاَ لاَ یَبْغِیَنَّ الْمُلْکَ باَغٍ دیوان الامام الحسین (علیه السلام) ، ماردینی ، ص ۱۳۰-۱۲۹
جز انسان طغیانگر کسى در دنیا قدرتطلبى و عزّتجویى نمىنماید.
و اگر کسانى به برترىهاى دنیایى برسند، در این دستیابى، هیچ خوشى و گوارایى نخواهد بود.
هرگاه آدمى به قدرتطلبى و عزّتجویى دست یابد، در همان حال آنها بدو پشت مىکنند و رو به فروپاشى مىروند.
همانند کاخى که دو جانب آن فروریزد، چون ساختمان آن به پایان رسد.
من پادشاهان دوران خود را دیدهام و هشدار مىدهم که هیچ ستمگرى درپى برترىجویى و ستمگرى در زمین برنیاید.
امّا گفته تو که ما فرزندان عبد منافیم؛ درست است که تبار ما یکى است، امّا امیّه در پایه هاشم نیست، و حرب را با عبدالمطّلب در یک رتبت نتوان آورد، و ابوسفیان را با ابوطالب قیاس نتوان کرد. آنکه در راه خدا هجرت نمود چونان کسى نیست که رسول خدا آزادش فرمود؛ و خاندانى را که حَسَبى است شایسته، همچون کسى نیست که خود را بدان خاندان بسته؛ و نه با ایمانِ درستکردار چون دروغگوى دغلکار. بدا پسرى که پیرو پدر شود و درپى او به آتش دوزخ در شود.
منبع:
کانال استاد دلشاد
- تاریخ نشر: يكشنبه / ۲ مهر ۱۳۹۶