نسبیتگرایی اخلاقی، تعاریف متعددی دارد. مطابق یکی از تعاریف مشهور، به دیدگاهی اطلاق میشود که منکر اصول اخلاقیای است که از اعتبار جهانشمول برخوردار باشند.
سه نوع نسبیتگرایی اخلاقی در طول یکدیگر مطرح شدهاند: 1. توصیفی؛ 2. فرااخلاقی؛ 3. هنجاری.
نقدهایی بر انواع نسبیتگرایی اخلاقی وجود دارد، مانند:
گرچه نسبیتگرایی در شکل افراطی آن بهتر میتواند به اهداف نسبیتگرایان کمک کند، ولی پذیرش آن دشوارتر است؛ زیرا اوّلاً: نیازمند استقرای تام اخلاقیات تمام اشخاص یا جوامع در طول تاریخ بوده، ثانیاً: باید نشان داده شود حتی یک مورد اشتراک در ارزشهای اساسی هرگز وجود نداشته است.
سه نوع نسبیتگرایی اخلاقی در طول یکدیگر مطرح شدهاند: 1. توصیفی؛ 2. فرااخلاقی؛ 3. هنجاری.
نقدهایی بر انواع نسبیتگرایی اخلاقی وجود دارد، مانند:
گرچه نسبیتگرایی در شکل افراطی آن بهتر میتواند به اهداف نسبیتگرایان کمک کند، ولی پذیرش آن دشوارتر است؛ زیرا اوّلاً: نیازمند استقرای تام اخلاقیات تمام اشخاص یا جوامع در طول تاریخ بوده، ثانیاً: باید نشان داده شود حتی یک مورد اشتراک در ارزشهای اساسی هرگز وجود نداشته است.
پاسخ تفصیلی
بحث پیرامون نسبیتگرایی اخلاقی یکی از مهمترین و دیرپاترین عناوین تأملات فلسفی در اخلاق بوده است که تحقیق همهجانبه درباره آن از فرصت این نوشته خارج است؛ از اینرو تنها بهطور خلاصه و در حد اشاره به این موضوع خواهیم پرداخت.
تعریف نسبیتگرایی
به طور کلی، نسبیتگرایی را میتوان نظریهای دانست که نوع یا انواع خاصی از حقایق کلی و جهانشمول را انکار میکند. نسبیتگرایی در حوزههای مختلفی؛ مانند معرفت و اخلاق مطرح است و قدر مشترک همه آنها این است که موضوع خاصی مانند معرفت یا اخلاق را، به طور ذاتی و اساسی، مربوط به چارچوب خاصی دانسته و منکر این هستند که آن چارچوب تنها چارچوب حقیقی یا حتی موجهترین چارچوب باشد. بعضی نسبیتگراها این چارچوب را از فردی به دیگری متفاوت میدانند و برخی از فرهنگی به فرهنگ دیگر، یا از جامعهای به جامعه دیگر. نسبیتگرایان معرفتی معتقدند همه حقایق نسبیاند. به عبارت دیگر؛ هیچ معرفت یا حقیقت کلی و جهانشمولی درباره جهان وجود ندارد. جهان در معرض تفسیرهای گوناگون است؛ زیرا از یک سو، خود فاقد ویژگیهای ذاتی است و از سوی دیگر، مجموعهای از معیارهای معرفتی که به لحاظ مابعدالطبیعی بر سایر معیارها ترجیح داشته باشد، وجود ندارد.
نسبیتگرایی اخلاقی، تعاریف متعددی دارد. مطابق یکی از تعاریف مشهور، به دیدگاهی اطلاق میشود که منکر اصول اخلاقیای است که از اعتبار جهانشمول برخوردار باشند.[1]
انواع نسبیتگرایی اخلاقی
سه نوع نسبیتگرایی اخلاقی در طول یکدیگر مطرح شدهاند:
1. نسبیتگرایی توصیفی (descriptive relativism): مطابق این دیدگاه؛ میان افراد یا جوامع مختلف، ارزشهای اخلاقی وجود دارند که تفاوتهای جوهری یا بنیادینی با هم دارد. مراد از تفاوتهای جوهری یا بنیادین، تفاوتهایی است که ناشی از تطبیق اصول یا ارزشهای مشترک بر موارد مختلف یا در شرایط متفاوت نیست. به عبارت دیگر؛ تفاوت بنیادین دو اخلاق این است که دو فرهنگ، دو اصل رفتاری متقابل را بپذیرند.[2] نسبیتگرایی توصیفی در شکل افراطی، «همه» ارزشهای اخلاقی اساسی و پایه را میان افراد یا جوامع متفاوت میداند. اما در شکل معتدل، معتقد است حداقل «برخی» از ارزشهای اخلاقی اساسی و پایه، متفاوت هستند.
2. نسبیتگرایی فرااخلاقی (metaethical relativism): مطابق این دیدگاه، در میان نظامهای اخلاقی که تفاوتهای اساسی و بنیادین دارند، بیش از یک نظام میتواند دارای حقیقت یا بهترین توجیه باشد و یا بنابر تقریر افراطی، همه نظامها درست و یا دارای بهترین توجیه هستند. نسبیتگرایان افراطی معتقدند هر اخلاقی همانقدر درست یا موجه است که اخلاقهای دیگر! نسبیتگرایان معتدل، منکر اخلاق درست واحد هستند، اما معتقدند که برخی اخلاقها از دیگران درستتر یا موجهترند.
3. نسبیتگرایی هنجاری (normative relativism): مطابق این دیدگاه، به لحاظ اخلاقی خطا است که در مورد رفتار و کارهای فرد، گروه، یا جامعهای که ارزشهای اخلاقی اساساً متفاوتی دارد، داوری نمود، چه رسد به اینکه بخواهیم براساس چنین داوریای در امور آنها دخالت نموده یا بکوشیم آنها را وادار کنیم تا مثل ما عمل کنند.[3]
ارزیابی نسبیتگرایی اخلاقی
نقدهایی به انواع نسبیتگرایی اخلاقی وجود دارد که خلاصه آن در ذیل بیان میشود:
الف. اگرچه نسبیتگرایی در شکل افراطی آن بهتر میتواند به اهداف نسبیتگرایان کمک کند، ولی پذیرش آن دشوارتر است. زیرا اوّلاً: نیازمند استقرای تام اخلاقیات تمام اشخاص یا جوامع در طول تاریخ بوده، ثانیاً: باید نشان داده شود حتی یک مورد اشتراک در ارزشهای اساسی هرگز وجود نداشته است.
ب. بر فرض که نسبیتگرایی حتی در شکل افراطی آن، درست باشد، مانعی برای قائل شدن به وجود ارزشهای کلی و فراشمول نخواهد بود. و هیچ دلیل عقلیای وجود ندارد که با آن بتوان از وجود اختلافات، عدم وجود حقیقتی واحد و فراشمول را نتیجه گرفت.
ج. درک درست بسیاری از شواهدی که برای نسبیتگرایی ذکر میشوند، نیازمند ارائه تحلیل روشنی از تفاوت اخلاق با آداب و رسوم است. متأسفانه گاهی عدم درک این تفاوت موجب سرایت دادن حکم یکی از آن دو به دیگری شده است. مثلاً، قراردادی بودن و به دنبال آن نسبی بودن آداب و رسوم به ارزشهای اخلاقی نیز تعمیم داده شده است.
اخلاق و آداب و رسوم، هر دو ما را به سوی شیوه رفتاری خاصی سوق میدهند. بیتوجهی به اخلاق و آداب و رسوم معمولاً سرزنش و ملامت را به دنبال میآورد و رعایت آنها موجب ستایش و تمجید دیگران از فرد میشود. اما تفاوت آنها در چیست؟ به نظر میرسد آداب و رسوم، رفتارها و مقرراتی هستند که جامعه یا فرهنگ خاصی آنها را پذیرفته، و برای ایجاد هماهنگی و نظم، و اجتناب از سردرگمی و اختلاف و نابسامانی به اعضای خود توصیه میکند. آداب و رسوم به افراد هر گروه یا جامعهای کمک میکند تا رفتارهای خود را هماهنگ، تنظیم و قابل پیشبینی کنند؛ مثلاً، شکل و رنگ لباس در مجالس سوگواری یا آداب احوالپرسی یا شیوه پذیرایی از مهمان توسط هر جامعه یا فرهنگی مشخص میشود.
مردم میتوانند در مراسم عزا، لباس سیاه یا سفید بر تن کنند؛ اما به هرحال، باید بر نوع خاصی از لباس توافق نمود. در میان عربها و برخی کشورهای خاورمیانه میزبان دوست دارد که مهمان غذا را تمام کند و از غذا چیزی باقی نماند. این نشانگر آن است که مهمان غذا را دوست داشته است. اما نزد برخی ملل آسیای دور، اگر غذای مهمان اضافه بیاید، میزبان خوشحال میشود؛ زیرا متوجه میشود که غذا به اندازه کافی بوده است. حال اگر مهمانی بخواهد میزبان خود را خشنود کند، کافی است بداند که طبق آداب و رسوم آن جامعه، آیا اگر غذا را کامل بخورد بهتر است یا مقداری را در پایان باقی بگذارد. این مثالها نشان میدهد که دو نوع رفتار مختلف هر دو میتوانند از مقبولیت اجتماعی در جامعه و فرهنگ مربوط برخوردار باشند. حقیقت مطلب این است که ورای این تفاوت رفتاری، ارزشهای مشترکی نهفته است و آن همان خوبی مهمانداری و سپاس از مهماننوازی است. توجه به این نکته نیز لازم است که در شکلگیری آداب و رسوم، عواملی؛ مانند عقاید دینی، شرایط طبیعی و آب و هوا، وضعیت اقتصادی و غیره میتواند تأثیر داشته باشد.
به نظر میرسد اخلاقیات، هم اعمال و کارهای انسان را جهتدهی میکنند و هم او را به سوی آرمان یا آرمانهای مشخصی سوق میدهند. اما در مورد آداب و رسوم، لزوماً آرمانی تعقیب نمیشود. البته اگر چنین شد، آن نوع از آداب و رسوم بُعد اخلاقی نیز پیدا میکند. مثلاً اگر نوع خاصی از مراسم تدفین و خاکسپاری نشانگر احترام به خویشان در گذشته باشد و انواع دیگر نشانگر بیاحترامی باشد، در اینجا ما با آداب و رسوم محض سروکار نداریم. اما در مورد راه رفتن در پیادهرو از سمت راست یا چپ هیچ بُعد اخلاقیای وجود ندارد.
د. صرف تفاوت میان ضوابط اخلاقی مستلزم این نیست که همه ضوابط، حقیقی یا به یک اندازه درست باشند. هیچ استلزام منطقیای میان آنچه باور مردم است یا آنچه واقعیت است، وجود ندارد.
تفاوت باورها ممکن است ناشی از تفاوت افراد یا گروهها در مراتب خردمندی و فرزانگی باشد. گاهی نیز تفاوت باورها به خاطر این است که افراد از منظر محدود خود به حقیقت نگاه میکنند و به تعبیر مولوی: «هرکسی از ظن خود شد یار من». گاهی نیز اختلافنظرهای اخلاقی ناشی از اختلاف در باورهای دینی و به طور کلی جهانبینی افراد یا جوامع مختلف است. به هر تقدیر، از تفاوت آرا و باورها به هیچوجه نمیتوان نتیجه گرفت که حقیقت واحدی وجود ندارد، همانطور که اگر همه مردم اتفاق نظر داشته باشند، نمیتوان نتیجه گرفت که قطعاً نظر ایشان مطابق با حقیقت است. اختلاف یا توافق نظر مردم نه دلیل برای نفسی حقیقت است و نه دلیل برای اثبات آن.
درباره اقسام نسبیتگرایی و نقد و بررسی آن، مقالاتی نوشته شده است؛ از جمله:
1. واعظی، اصغر؛ ایزدی نیا، حمیده، تاریخمندی فهم و چالش نسبیت گرایی، مجله: شناخت، بهار و تابستان 1392، شماره 68.
2. خسروپناه، عبدالحسین، نسبیت گرایی، مجله: کلام اسلامی، پاییز 1384، شماره 55.
3. حسین زاده، محمد، شکاکیت و نسبیت گرایی، مجله: معرفت فلسفی، پاییز 1383، شماره 5.
4. دیوید ونگ، نسبیت گرایی اخلاقی، مترجم: صادقی، مسعود، مجله: ناقد، شهریور- آبان 1383، شماره 4.
تعریف نسبیتگرایی
به طور کلی، نسبیتگرایی را میتوان نظریهای دانست که نوع یا انواع خاصی از حقایق کلی و جهانشمول را انکار میکند. نسبیتگرایی در حوزههای مختلفی؛ مانند معرفت و اخلاق مطرح است و قدر مشترک همه آنها این است که موضوع خاصی مانند معرفت یا اخلاق را، به طور ذاتی و اساسی، مربوط به چارچوب خاصی دانسته و منکر این هستند که آن چارچوب تنها چارچوب حقیقی یا حتی موجهترین چارچوب باشد. بعضی نسبیتگراها این چارچوب را از فردی به دیگری متفاوت میدانند و برخی از فرهنگی به فرهنگ دیگر، یا از جامعهای به جامعه دیگر. نسبیتگرایان معرفتی معتقدند همه حقایق نسبیاند. به عبارت دیگر؛ هیچ معرفت یا حقیقت کلی و جهانشمولی درباره جهان وجود ندارد. جهان در معرض تفسیرهای گوناگون است؛ زیرا از یک سو، خود فاقد ویژگیهای ذاتی است و از سوی دیگر، مجموعهای از معیارهای معرفتی که به لحاظ مابعدالطبیعی بر سایر معیارها ترجیح داشته باشد، وجود ندارد.
نسبیتگرایی اخلاقی، تعاریف متعددی دارد. مطابق یکی از تعاریف مشهور، به دیدگاهی اطلاق میشود که منکر اصول اخلاقیای است که از اعتبار جهانشمول برخوردار باشند.[1]
انواع نسبیتگرایی اخلاقی
سه نوع نسبیتگرایی اخلاقی در طول یکدیگر مطرح شدهاند:
1. نسبیتگرایی توصیفی (descriptive relativism): مطابق این دیدگاه؛ میان افراد یا جوامع مختلف، ارزشهای اخلاقی وجود دارند که تفاوتهای جوهری یا بنیادینی با هم دارد. مراد از تفاوتهای جوهری یا بنیادین، تفاوتهایی است که ناشی از تطبیق اصول یا ارزشهای مشترک بر موارد مختلف یا در شرایط متفاوت نیست. به عبارت دیگر؛ تفاوت بنیادین دو اخلاق این است که دو فرهنگ، دو اصل رفتاری متقابل را بپذیرند.[2] نسبیتگرایی توصیفی در شکل افراطی، «همه» ارزشهای اخلاقی اساسی و پایه را میان افراد یا جوامع متفاوت میداند. اما در شکل معتدل، معتقد است حداقل «برخی» از ارزشهای اخلاقی اساسی و پایه، متفاوت هستند.
2. نسبیتگرایی فرااخلاقی (metaethical relativism): مطابق این دیدگاه، در میان نظامهای اخلاقی که تفاوتهای اساسی و بنیادین دارند، بیش از یک نظام میتواند دارای حقیقت یا بهترین توجیه باشد و یا بنابر تقریر افراطی، همه نظامها درست و یا دارای بهترین توجیه هستند. نسبیتگرایان افراطی معتقدند هر اخلاقی همانقدر درست یا موجه است که اخلاقهای دیگر! نسبیتگرایان معتدل، منکر اخلاق درست واحد هستند، اما معتقدند که برخی اخلاقها از دیگران درستتر یا موجهترند.
3. نسبیتگرایی هنجاری (normative relativism): مطابق این دیدگاه، به لحاظ اخلاقی خطا است که در مورد رفتار و کارهای فرد، گروه، یا جامعهای که ارزشهای اخلاقی اساساً متفاوتی دارد، داوری نمود، چه رسد به اینکه بخواهیم براساس چنین داوریای در امور آنها دخالت نموده یا بکوشیم آنها را وادار کنیم تا مثل ما عمل کنند.[3]
ارزیابی نسبیتگرایی اخلاقی
نقدهایی به انواع نسبیتگرایی اخلاقی وجود دارد که خلاصه آن در ذیل بیان میشود:
الف. اگرچه نسبیتگرایی در شکل افراطی آن بهتر میتواند به اهداف نسبیتگرایان کمک کند، ولی پذیرش آن دشوارتر است. زیرا اوّلاً: نیازمند استقرای تام اخلاقیات تمام اشخاص یا جوامع در طول تاریخ بوده، ثانیاً: باید نشان داده شود حتی یک مورد اشتراک در ارزشهای اساسی هرگز وجود نداشته است.
ب. بر فرض که نسبیتگرایی حتی در شکل افراطی آن، درست باشد، مانعی برای قائل شدن به وجود ارزشهای کلی و فراشمول نخواهد بود. و هیچ دلیل عقلیای وجود ندارد که با آن بتوان از وجود اختلافات، عدم وجود حقیقتی واحد و فراشمول را نتیجه گرفت.
ج. درک درست بسیاری از شواهدی که برای نسبیتگرایی ذکر میشوند، نیازمند ارائه تحلیل روشنی از تفاوت اخلاق با آداب و رسوم است. متأسفانه گاهی عدم درک این تفاوت موجب سرایت دادن حکم یکی از آن دو به دیگری شده است. مثلاً، قراردادی بودن و به دنبال آن نسبی بودن آداب و رسوم به ارزشهای اخلاقی نیز تعمیم داده شده است.
اخلاق و آداب و رسوم، هر دو ما را به سوی شیوه رفتاری خاصی سوق میدهند. بیتوجهی به اخلاق و آداب و رسوم معمولاً سرزنش و ملامت را به دنبال میآورد و رعایت آنها موجب ستایش و تمجید دیگران از فرد میشود. اما تفاوت آنها در چیست؟ به نظر میرسد آداب و رسوم، رفتارها و مقرراتی هستند که جامعه یا فرهنگ خاصی آنها را پذیرفته، و برای ایجاد هماهنگی و نظم، و اجتناب از سردرگمی و اختلاف و نابسامانی به اعضای خود توصیه میکند. آداب و رسوم به افراد هر گروه یا جامعهای کمک میکند تا رفتارهای خود را هماهنگ، تنظیم و قابل پیشبینی کنند؛ مثلاً، شکل و رنگ لباس در مجالس سوگواری یا آداب احوالپرسی یا شیوه پذیرایی از مهمان توسط هر جامعه یا فرهنگی مشخص میشود.
مردم میتوانند در مراسم عزا، لباس سیاه یا سفید بر تن کنند؛ اما به هرحال، باید بر نوع خاصی از لباس توافق نمود. در میان عربها و برخی کشورهای خاورمیانه میزبان دوست دارد که مهمان غذا را تمام کند و از غذا چیزی باقی نماند. این نشانگر آن است که مهمان غذا را دوست داشته است. اما نزد برخی ملل آسیای دور، اگر غذای مهمان اضافه بیاید، میزبان خوشحال میشود؛ زیرا متوجه میشود که غذا به اندازه کافی بوده است. حال اگر مهمانی بخواهد میزبان خود را خشنود کند، کافی است بداند که طبق آداب و رسوم آن جامعه، آیا اگر غذا را کامل بخورد بهتر است یا مقداری را در پایان باقی بگذارد. این مثالها نشان میدهد که دو نوع رفتار مختلف هر دو میتوانند از مقبولیت اجتماعی در جامعه و فرهنگ مربوط برخوردار باشند. حقیقت مطلب این است که ورای این تفاوت رفتاری، ارزشهای مشترکی نهفته است و آن همان خوبی مهمانداری و سپاس از مهماننوازی است. توجه به این نکته نیز لازم است که در شکلگیری آداب و رسوم، عواملی؛ مانند عقاید دینی، شرایط طبیعی و آب و هوا، وضعیت اقتصادی و غیره میتواند تأثیر داشته باشد.
به نظر میرسد اخلاقیات، هم اعمال و کارهای انسان را جهتدهی میکنند و هم او را به سوی آرمان یا آرمانهای مشخصی سوق میدهند. اما در مورد آداب و رسوم، لزوماً آرمانی تعقیب نمیشود. البته اگر چنین شد، آن نوع از آداب و رسوم بُعد اخلاقی نیز پیدا میکند. مثلاً اگر نوع خاصی از مراسم تدفین و خاکسپاری نشانگر احترام به خویشان در گذشته باشد و انواع دیگر نشانگر بیاحترامی باشد، در اینجا ما با آداب و رسوم محض سروکار نداریم. اما در مورد راه رفتن در پیادهرو از سمت راست یا چپ هیچ بُعد اخلاقیای وجود ندارد.
د. صرف تفاوت میان ضوابط اخلاقی مستلزم این نیست که همه ضوابط، حقیقی یا به یک اندازه درست باشند. هیچ استلزام منطقیای میان آنچه باور مردم است یا آنچه واقعیت است، وجود ندارد.
تفاوت باورها ممکن است ناشی از تفاوت افراد یا گروهها در مراتب خردمندی و فرزانگی باشد. گاهی نیز تفاوت باورها به خاطر این است که افراد از منظر محدود خود به حقیقت نگاه میکنند و به تعبیر مولوی: «هرکسی از ظن خود شد یار من». گاهی نیز اختلافنظرهای اخلاقی ناشی از اختلاف در باورهای دینی و به طور کلی جهانبینی افراد یا جوامع مختلف است. به هر تقدیر، از تفاوت آرا و باورها به هیچوجه نمیتوان نتیجه گرفت که حقیقت واحدی وجود ندارد، همانطور که اگر همه مردم اتفاق نظر داشته باشند، نمیتوان نتیجه گرفت که قطعاً نظر ایشان مطابق با حقیقت است. اختلاف یا توافق نظر مردم نه دلیل برای نفسی حقیقت است و نه دلیل برای اثبات آن.
درباره اقسام نسبیتگرایی و نقد و بررسی آن، مقالاتی نوشته شده است؛ از جمله:
1. واعظی، اصغر؛ ایزدی نیا، حمیده، تاریخمندی فهم و چالش نسبیت گرایی، مجله: شناخت، بهار و تابستان 1392، شماره 68.
2. خسروپناه، عبدالحسین، نسبیت گرایی، مجله: کلام اسلامی، پاییز 1384، شماره 55.
3. حسین زاده، محمد، شکاکیت و نسبیت گرایی، مجله: معرفت فلسفی، پاییز 1383، شماره 5.
4. دیوید ونگ، نسبیت گرایی اخلاقی، مترجم: صادقی، مسعود، مجله: ناقد، شهریور- آبان 1383، شماره 4.