ظهور دین اسلام، با اعلام جاودانگی آن و پایان یافتن دفتر نبوت توام بوده است. قرآن کریم با صراحت، پایان یافتن نبوت را اعلام و پیغمبر بارها آن را تکرار کرده است. در میان مسلمین اندیشه ظهور پیغمبر دیگر، مانند انکار یگانگی خدا یا انکار قیامت، با ایمان به اسلام همواره ناسازگار شناخته شده است. از این رو، تلاشی که در میان دانشمندان اسلامی پیرامون این موضوع به عمل آمده است، از یک سوی، در این جهت بوده که می خواسته اند به عمق این اندیشه پی ببرند و راز ختم نبوت را کشف کنند. و از سوی دیگر، پاسخ به پرسش هایی بوده که امروزه در قالبهای نوینی شکل گرفته و در آینده نیز دگر باره در قالبهای مدرن تری به بازار عرضه خواهد شد. پرسش هایی از قبیل اینکه: آیا ختم نبوت و عدم ظهور نبی دیگر بعد از خاتم النبیین به معنی کاهش استعدادهای معنوی و تنزل بشریت در جنبه های روحانی است؟ چگونه می توان فرض کرد که با اعلام ختم نبوت پلی که جهان انسان را به جهان غیبت متصل میکند یکسره خراب گردد و دیگر پیامی به بشر نرسد و بشریت بلاتکلیف گذاشته شود؟ چرا آن همه پیامبر بعد از هر شریعتی ظهور کردند و آنها را تبلیغ و ترویج و نگهبانی کردند، اما بعد از اسلام حتی یک پیامبر اینچنین نیز ظهور نکرد؟ آیا قوانین عصر نبوت میتوانند در این روزگار جوابگو باشند؟ و... .
اسلام که خود عرضه کننده اندیشه ختم نبوت است پاسخ این پرسشها را نیز داده است. اسلام اندیشه ختم نبوت را آنچنان طرح و ترسیم کرده است که نه تنها ابهام و تردیدی باقی نمیگذارد، بلکه آن را به صورت یک فلسفه بزرگ درمیآورد. از نظر اسلام، اندیشه ختم نبوت نه نشانه تنزل بشریت و کاهش استعداد بشری و نازا شدن مادر روزگار است و نه دلیل بینیازی بشر از پیام الهی است و نه با پاسخگویی به نیازمندیهای متغیر بشر در دورهها و زمانهای مختلف ناسازگار است، بلکه علت و فلسفه دیگری دارد.
منتها درجهی کمال
فرض این است که بهترین میوه جهان طبیعت به عنوان پیامبر خاتم عرضه گشته، و ابر و باد و مه و خورشید و فلک افتخار دارند که بهترین خلق اولین و آخرین را در دامن خود پروریده و جهان بشریت را از چنین نعمتی بهرهمند ساختهاند. وقتی قرآن میفرماید: «و ان الی ربک المنتهی» (نجم: 42) پایان کار به سوی پروردگار تو است، بدین معنا است که شخص پیامبر صلی الله علیه وآله تحت تربیت و ربوبیت حقتعالی به آخرین درجات کمال بار یافته و به منتها درجه رسیدن او از آیه «فکان قاب قوسین او ادنی» نیز فهمیده میشود، بنابراین «انا لله و انا الیه راجعون» بر قلب پیامبر نازل گشته و مصداق بارز آیه است، پس بالاتر از آن مقامی فرض ندارد و همتایی بر او فرض ندارد، در نتیجه دلیلی بر آمدن پیامبر بعد و سخن جدید نیست.
حقیقت دین که بیان کننده خواستهای فطرت و راهنمای بشر به راه راست است یکی بیش نیست. بنابراین با بسته شدن دفتر نبوت، ارتباط انسان با جهان غیب در سایه ولایت، عقل، فطرت و شهود تام، قطع و برچیده نیست و در صورت عمل به دستاوردهای وحیانی از یک رهبر آسمانی سعادت بشر تامین میگردد
پشتوانه ای محکم
نبوت دارای پشتوانهای به نام ولایت است، با قطع گردیدن نبوت، مقام ولایت قطع نمیشود، بلکه در پیشوایان دین به خصوص، و در دیگر اولیاء نیز هست، پیشوایان معصوم چون دارای امامت و ولایت اند پس از قطع وحی و ترسیم خطوط دین توسط پیامبر، همچنان به پاسداری، تفسیر و شکوفایی آن آموزگاری میکنند، حقایق دین، اصول اعتقادی، اخلاقی، اجتماعی، فقهی، پزشکی، نظامی و... را شکوفا میسازند. پس این توهم که با رحلت پیامبر صلی الله علیه وآله، بشر از ولایت تشریعی آزاد شد، سخن سنجیده ای نیست، بلکه جانشینان پیامبران و به ویژه جانشینی پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله همان کار پیامبری را ادامه می دهند، پیامبر نیستند ولی از ناحیه ولایت کار پیامبرانه می کنند، آیه ای که میفرماید: «انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلاة و یوتون الزکوة و هم راکعون»؛ (مائده: 55) یعنی ولایتی که در الوهیت و نبوت مطرح است در وجود شخص امام معصوم نیز وجود دارد، این ولایت فوق ولایت معنوی، قرب نوافل و فرایض است، این همان ولایت تشریعی است که قطع نمیشود.

بلوغ اجتماعی بشر
ظهور پیاپی پیامبران تنها معلول تغییر و تکامل شرایط زندگی و نیازمندی بشر به پیام نوین و رهنمایی نوین نیست، بلکه از یک جهت، معلول نابودیها و تحریف و تبدیلهای کتب و تعلیمات آسمانی بوده است. بشر چند هزار سال پیش نسبت به حفظ مواریث علمی و دینی ناتوان بوده است و از او جز این انتظاری نمیتوان داشت. آنگاه که بشر به مرحله ای از تکامل میرسد که میتواند مواریث دینی خود را دست نخورده نگهداری کند، علت عمده تجدید پیام و ظهور پیامبر جدید منتفی میگردد و شرط لازم (نه شرط کافی) جاوید ماندن یک دین، موجود میشود. در حقیقت، یکی از ارکان خاتمیت، بلوغ اجتماعی بشر است به حدی که میتواند حافظ و نگهبان مواریث علمی و دینی خود باشد و خود به نشر و تبلیغ و تعلیم و تفسیر آن بپردازد.
آیه «انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون»(حجر:9) به منتفی شدن مهمترین علت تجدید نبوت و رسالت از تاریخ نزول قرآن به بعد اشاره میکند، و در حقیقت، تحقق یکی از ارکان ختم نبوت را اعلام میدارد. در این آیه با قاطعیت کم نظیری از محفوظ ماندن قرآن از تحریف و تغییر و نابودی سخن رفته است.
پیامبری از درون
خداوند به وسیله پیامبر خطوط کلی را از خارج تامین کرده و نیز در درون بشر یک نیروی فوق العاده و شگفت به نام خرد قرار داده است، عقل شریعتی است در نهان انسان و وحی شریعتی است در برون، وقتی عقل و نقل به عنوان دو بال از ابزار دینشناسی قرار گیرند میتوانند زوایای احکام، اخلاق،عقاید، و سایر نیازمندیهای بشر را در هر منطقه و هر زمان تامین کنند، گرچه تا قیامت (به فرض) حجتی ظهور نکند و از پس پرده غیبت بیرون نیاید، عقل مصون از مغالطه (به برکت وحی) هر روز شکوفاتر میشود.
پیشوایان معصوم چون دارای امامت و ولایت اند پس از قطع وحی و ترسیم خطوط دین توسط پیامبر، همچنان به پاسداری، تفسیر و شکوفایی آن آموزگاری میکنند، حقایق دین، اصول اعتقادی، اخلاقی، اجتماعی، فقهی، پزشکی، نظامی و... را شکوفا میسازند
بدیهی است عقل از منابع دین است نه چیزی در برابر دین، پس دلیل را به دینی و عقلی تقسیم کردن یک اشتباه بزرگ است، عقل از ابزار و کواشف دین و اراده خدا است، عقل است که میتواند بفهمد نقل و وحی چه گفته اند، توسط عقل است که آیات ارزیابی می شوند، و روایات را درهم آمیخته و از آمیزه آنها استنباطات و استخراجات صورت میپذیرند، عقل به عنوان چراغ پر فروغ و قوی در خدمت دین است، از این رو شریعت اسلام پایدار و ماندگار است آنسان که دین پا بر جا است خاستگاه این پایداری و پویایی، تداوم ربوبیت حقتعالی است که هر لحظه ی بشر را تدبیر کرده و ابزار و آلات استنباط و استخراج قوانین تازه را فراهم کرده است. براهین نقلی که از قرآن و سنت به دست میآیند، همچنین تقریر و فعل معصومان موجب تکامل دین هستند، عقل نیز در کنار اینها قرار دارد نه در برابرشان. عقل در کنار نقل و به عنوان چراغ فروزانی است که جنبه پویندگی دارد تا اگر نبوت ختم شد کنار ولایت، مبین وحی و قرآن باشد.
لازم به ذکر است که شهود و عرفان با توجه به موازین آنها ـ کشف و شهود موافق با شهود معصوم ـ نیز حجت است، این مجموعه فعالانه در تلاش و کوشش اند تا پاسخ صحیح و مثبت به نیازهای فکری و عملی جامعه داده، و انسان را از سرگشتگی نجات بخشند.
در امتداد ربوبیت حق
با توجه به آنچه گفته شد، اندیشه ختم نبوت بر این پایه است که مایه دین در سرشت بشر نهاده شده است، از این رو حقیقت دین که بیان کننده خواستهای فطرت و راهنمای بشر به راه راست است یکی بیش نیست. بنابراین با بسته شدن دفتر نبوت، ارتباط انسان با جهان غیب در سایه ولایت، عقل، فطرت و شهود تام، قطع و برچیده نیست و در صورت عمل به دستاوردهای وحیانی از یک رهبر آسمانی سعادت بشر تامین میگردد. بر این اساس مردم به حال خود رها نشده اند و ربوبیت حقتعالی همچنان ادامه دارد.