محمد بن محمد بن نعمان مشهور به شیخ مفید از بزرگترین علمای شیعه دوازده امامی در نیمه دوم قرن ۴ق و اوائل قرن ۵ق.او از احیاکنندگان بزرگ علوم اسلامی و از مروجان سختکوش فرهنگ شیعی و از نشردهندگان فقه امامیه است.
قبل از شیخ مفید، تمسک به ظواهر احادیث به شدت رواج داشت و بهره گرفتن از عقل و روش عقلی در استنباط احکام شرعی، منزلت چندانی نداشت و این امر در مسیر تکامل علوم و پیشرفت علما مانع ایجاد کرده بود.شیخ در برابر جمود حاکم قیام کرد و با تدوین اصول فقه عملا فقه جدیدی را پایه گذاری کرد.این شیوه اجتهاد، راه میانهای بود بین روش حدیثی شیخ صدوق و شیوه قیاسی ابن جنید در فقه.شیخ در آغاز برای استنباط احکام، اصولی را در کتاب التذکرة بأصول الفقه تدوین کرد و سید مرتضی در کتاب الذریعه و شیخ طوسی در کتاب عدة الاصول این ابتکار استاد را پی گرفتند.
شیخ را با توجه به کتاب وی، الاعلام فیما اتفقت الامامیة علیه من الاحکام، بنیانگذار فقه مقارن دانسته اند که با الانتصار سید مرتضی و الخلاف شیخ طوسی و تذکرة الفقهای علامه حلی این بنا تکمیل گردید و گسترش یافت.
نسب، لقب، ولادت
تولد او را در ۱۱ ذی القعده ذکر کرده اند که طبق گفته ابن ندیم و شیخ طوسی در سال ۳۳۸ق.و طبق گفته نجاشی در ۳۳۶ بوده است. وی در عکبری -شهری بر کرانه شرقی دجله در ده فرسنگی بغداد- در مکانی معروف به «سویقه بن بصری» زاده شد.پدرش شغل معلمی داشت و بدین جهت فرزندش (مفید) به لقب «ابن المعلم» مشهور بوده است.عکبری و بغدادی دو لقب دیگر مفید است که از زادگاه و مسکن وی گرفته شده است.
زندگینامه
مفید در کودکی به همراه پدر به بغداد آمد و فراگیری علم را در نزد دانشمندان بزرگ کلام چون ابوعبدالله حسین به علی بصری معروف به جُعَل -از شیوخ بزرگ معتزله در عصر خویش و سرآمد در فقه و کلام- و ابویاسر شاگرد متکلم نامی ابوالجیش مظفر بن محمد خراسانی بلخی که ظاهراً طاهر نام داشته آغاز کرد.مفید به پیشنهاد ابو یاسر در مجلس درس علی ابن عیسی رمانی -دانشمند معروف معتزلی مذهب- شرکت کرد.در اثر مناظرهای که میان رمانی و مفید پیش آمد و مفید پیروز شد، رمانی در نامهای به ابوعبدالله جعل سفارش مفید را بدو نمود.
چندانکه از روایات وی برمیآید از پنج سالگی به طریق اجازه، نقل روایت کرده است. وی در حدود ۴۰ سالگی ریاست شیعیان را در فقه و کلام و حدیث بر عهده داشت و در دفاع از عقائد شیعه، با علمای دیگر مذاهب مناظره میکرد. دوره حیات مفید، دورهای پر آشوب بود تا بدانجا که وی سه بار در سالهای ۳۹۲ یا ۳۹۳، ۳۹۸ و ۴۰۹ از بغداد تبعید شد. با این حال وی در نزد خلفا نیز از منزلتی والا برخوردار بود و از دشنامهایی که ترجمه نگاران سنی بخصوص خطیب بغدادی به وی میدهد میزان تأثیر وی در جامعه زمان خودش به دست میآید.از عبارت وی برمیآید که مردمان بسیاری به دست مفید، شیعه شدهاند و این امر خشم متعصبان را برانگیخته بود.
در تنازعات مذهبی روزگار شیخ مفید، مناطق شیعه نشین بغداد، چون کرخ و باب الطاق بارها دچار آتش سوزیهای هولناکی شد.در سال ۳۶۱ (یا ۳۶۲) در دوران حکومت عزالدوله در اثر تعصب سبکتکین حاجب، فتنه و آشوب در بغداد بالا گرفت و هر روز فزونتر از پیش گشت.در این هنگام وزیر عزالدوله، ابوالفضل شیرازی، دستور داد که در کرخ آتش افکنند.کرخ بخش مهم بغداد، ناحیه شیعه نشین این شهر و بزرگترین مرکز تجارتی پایتخت عباسی بود.در این حادثه مردان و زنان بسیاری سوختند.در سال ۳۶۳ بار دیگر در پی نزاعهای مذهبی کرخ به آتش کشیده شد.در سالهای آخر عمر شیخ مفید -سال ۴۰۸- قادر خلیفه عباسی به پشتگرمی محمود غزنوی به قتل و تبعید و حبس گروههای بسیاری از فرقههای مذهبی مخالف خود از جمله -به تعبیر مورخین سنی- رافضیان پرداختند.شیخ مفید در این دوران پرآشوب ریاست طایفه امامیه را بر عهده داشت.
مفید از حالات معنوی خاصی برخوردار بود.صدقات وی بسیار بوده، خشوع و فروتنی نیکویی داشت، بسیار نماز میخواند و روزه میگرفت و لباس خشن در برمیکرد، تا بدانجا که وی را با لقب «شیخ مشایخ الصوفیه» خواندهاند.
ابویعلی جعفری -داماد مفید- میگوید: وی جز پاسی از شب در بستر نمیخفت و سپس از جا برخاسته، نماز میخواند و یا مطالعه میکرد و یا تدریس مینمود و یا قرآن تلاوت میکرد.
سیمای ظاهری وی را چنین ترسیم کردهاند: شخصی لاغر اندام، میان قامت و گندمگون.
فرزندان
ظاهراً مفید، دو فرزند داشته است: یکی ابوالقاسم علی، و دیگری دختری که همسر ابویعلی جعفری بوده است.
جایگاه علمی
گویند وی تمامی کتابهای مخالفان را از حفظ نمود تا بتواند شبهههای آنها را پاسخ گوید. در خانه شیخ مفید مجلس بحثی برپا میشد که جمله علما از مذاهب گوناگون در آن شرکت میجستند، مفید با تمامی آنها به بحث میپرداخت. حاضرجوابی، تیزهوشی، سرعت انتقال، زیرکی و علم سرشار و زبان نیکوی وی و صبر و شکیباییش در مقابل دشمن به او امکان میداد که با دانشمندان گوناگون از فرقههای مختلف از معتزله و مجبره و زیدیه و اسماعیلیه و دیگران به مناظره بنشیند .
نظر بزرگان درباره شیخ مفید
شیخ مفید از دیدگاه دانشمندان شیعه و سنى داراى جایگاه رفیعی است که به کلماتى از بزرگان اشاره مىکنیم:
نجاشى، شاگرد نامدار و مورد اعتماد شیخ مفید درباره او مىگوید:
«محمد بن محمد بن نعمان ...شیخ و استاد ما است- که رضوان خدا بر او باد- فضل او در فقه و حدیث و ثقه بودن او مشهورتر از آن است که وصف شود.او تالیفات متعددى دارد»
شیخ طوسى، شاگرد ارزنده مکتب او، درباره استاد خود شیخ مفید در«فهرست» مىنویسد:
محمد بن محمد بن نعمان، معروف به ابن المعلم، از متکلمان امامیه است.در عصر خویش ریاست و مرجعیت شیعه به او منتهى شد.در فقه و کلام بر هر کس دیگر مقدم بود.حافظه خوب و ذهنى دقیق داشت و در پاسخ به سؤالات، حاضر جواب بود.او بیش از 200 جلد کتاب کوچک و بزرگ دارد.»
ابن حجر عسقلانى از علمای اهل سنت درباره شیخ مفید مىگوید: «او بسیار عابد و زاهد و اهل خشوع و تهجد بود و مداومت بر علم و دانش داشت.جماعت بسیارى از محضر او بهره بردند.او بر تمام شیعیان حق دارد.پدرش در«واسط» زندگى مىکرد و به آموزگارى مىپرداخت و در «عکبرى» کشته شد.گفته مىشود که عضد الدوله به ملاقات او مىشتافت و هنگام مریضى به عیادت او مىرفت»
عماد حنبلى، یکى دیگر از دانشمندان اهل سنت درباره او مىگوید:
«او بزرگى از بزرگان امامیه و رئیس بخش فقه و کلام و مباحثه بود.او با پیروان هر عقیده به مباحثه و مناظره مىپرداخت.موقعیت شایان توجهى در تشکیلات دولت آل بویه داشت.او صدقه فراوان مىداد.بسیار اهل خشوع و تهجد و اهل نماز و روزه و خوشلباس بود.
او مورد زیارت و ملاقات عضد الدوله قرار مىگرفت.نزدیک 76 سال عمر کرد و بیش از 200 جلد تالیف دارد.تشییع جنازه او شهرت دارد.در تشییع او بیش از 80 هزار نفر از شیعیان شرکت جستند و درگذشت او در ماه رمضان بود.رحمت خدا بر او باد..»
فقه شیعه قبل از شیخ مفید و نقش وی در فقه، اصول، و کلام
گرجی در تاریخ فقه و فقها مینویسد: قبل از شیخ مفید، فقه در بین علمای شیعه به صورت کنونی رایج نبود بلکه احادیث فقهی منقول از ائمه اطهار علیهم السّلام با سلسله سند عیناً در کتابها نقل میشد و فقها هیچ گونه تصرفی در متن حدیث نمیکردند و حتّی در نقل احادیث، سلسله سند آنها را نیز ذکر میکردند.بعدها این شیوه، اندکی تکامل یافت و فقها، به خود اجازه میدادند که در همان محدوده احادیث تا حدّی اجتهاد کنند و طبق مدلول و مضمون احادیث فتوی دهند، کتاب الشرائع ابن بابویه (پدر شیخ صدوق)و المقنع و الهدایة شیخ صدوق بر همین شیوه تألیف یافته است.در این دوره، تمسک به ظواهر احادیث به شدت رواج داشت و بهره گرفتن از عقل و اندیشه منزلت چندانی نداشت و این امر در مسیر تکامل علوم و پیشرفت علما مانع ایجاد کرده بود.با ظهور شیخ مفید این مانع جدی از مسیر حرکت اندیشمندان شیعی برداشته شد.
ما بر این باوریم که افزون بر همّت والا واطلاعات وسیع وگسترده اش، ذهن جوّال و بینش صحیح و دقیقش و...نباید از تقوی و اخلاص وی و از تاییدات الهی و توفیقات غیبی در ایجاد این همه آثار مفید و ارزنده غافل بود.صدور توقیعاتی چند از سوی صاحب الزمان(ع) و گفتار عالمان وارسته گواه ماست.
شریف ابویعلی، داماد مفید، می نویسد:
(ما کان ینام من اللیل اِلاّ هجعةً، ثم یقوم یصلّی او یطالع او یدرس او یتلوا القران)تهذیب(، 33/، مقدمه
جز پاسی از شب نمی خفت.آن گاه به پا می خواست و نماز می گزارد، یا کتاب می خواند، یا درس می گفت، یا قرآن تلاوت می کرد.
تأسیس مشرب فقهی جدید از سوی شیخ مفید
شیخ با نیروی ادراک قوی خود در برابر جمود حاکم قیام کرد و مشرب فقهی جدیدی را بر اساس قواعد و اصول منظم پایه گذاری کرد و شاگردانش، سید مرتضی و شیخ طوسی، این راه را ادامه دادند.این شیوه اجتهاد، راه میانهای بود بین روش حدیثی شیخ صدوق و شیوه قیاسی ابن جنید در فقه.او در آغاز برای استنباط احکام، اصولی را در کتاب التذکرة بأصول الفقه تدوین کرد و سید مرتضی در کتاب الذریعه و شیخ طوسی در کتاب عدة الاصول این ابتکار استاد را پی گرفتند.البته شیخ هم خود در این شیوه از استاد خود، ابن ابی عقیل عمانی، الهام گرفته بود.
شیخ در شیوه اجتهادی خود برای عقل جایگاه بلندی قائل بود و یکی از راههای رسیدن به شناخت مفاهیم کتاب و سنّت را عقل میدانست و حتّی بر این اعتقاد بود که اگر حدیثی مخالف احکام عقل باشد مردود است.
شیخ مفید با همان صلابت و قدرتی که در برابر اندیشه حدیثگرایی ایستاد با کسانی هم که قیاس را ملاک استنباط احکام قرار میدادند نیز به مقابله پرداخت و از استاد خود، ابن جنید، به دلیل تبعیت از این شیوه با شدّت توأم با احترام انتقاد کرده و با برهان قوی آن را رد میکرد و کتابهایی در ردّ تألیفات ابن جنید نگاشت، مانند نقض رسالة الجنیدی إلی اهل مصر و النقض علی ابن الجنید فی اجتهاد الرأی.او خود در این باره مینویسد:
اما کتابهای ابوعلی بن جنید، او آنها را به احکامی آمیخته و در آنها به ظن عمل کرده و روش ناپسند مخالفین ما، قیاس را به کار بسته است و از این طریق مسائل منقول از امامان علیهم السّلام و دیدگاههای شخصی خود را درهم آمیخته و این دو را از همدیگر جدا نساخته است، هر چند که اگر آنها را از یکدیگر جدا هم میساخت، باز در آثار او حجتی نمیبود، زیرا او در نقل روایات تنها به متواترها اعتماد نکرده بلکه اخبار آحاد را هم تکیهگاه خود قرار داده است.
بنابراین شیخ مفید با طرد فقه مبتنی بر حدیثگرایی و کنار گذاشتن روش فقهی مبتنی بر رأی شخصی و قیاس، راه سومی را در فقه هموار نمود.در این شیوه اجتهاد، شیخ بین اخبار متعارض جمع کرده و از به کارگیری اخبار آحاد عاری از قرائن صحت خودداری و با تدوین اصول فقه عملا فقه جدیدی را پایه گذاری نموده است.
حضور در مناظرات علمی
چون شیخ در عصری میزیست که علمای بزرگی از مذاهب مختلف اسلامی در مرکز حکومت اسلامی، بغداد، زندگی میکردند و مجالس بحث و گفتگوی علمی بین آنها متداول بود و بیشتر اوقات این مناظرات پیش خلفا برگزار میشد طبعاً شیخ برای دفاع از مبانی اعتقادی شیعه در این جلسات حاضر میشد و با مخالفین به مناظره میپرداخت و به شبهات آنان پاسخ میداد و این مباحثات به گونهای ارائه میشد که هرگونه کینه و دشمنی را از دل مخالفین میزدود، به طوری که هنگام فوت این شخصیت بزرگ علمی و مذهبی مردم بغداد از مخالف و موافق به شدت متأثر بودند و با شرکت گسترده خود در تشییع، این تأثر را به نمایش گذاشتند.
با توجه به موقعیت اجتماعی زمان شیخ مفید بین مذاهب مختلف اسلامی آراء فقهی و کلامی مطرح و طبیعتا با یکدیگر تطبیق داده میشد و هر صاحب رأیی برای اقناع طرف مقابل دلیل و برهان اقامه میکرد و شیخ در این عرصه با تکیه بر مبانی استوار شیعه به خوبی درخشید و در این زمینه کتاب ارزشمندی به نام الاعلام بما اتفقت علیه الامامیة من الاحکام تألیف کرد و در واقع نخستین بنای فقه مقارن به دست این عالم توانا تأسیس شد و با انتصار سید مرتضی و الخلاف شیخ طوسی و تذکرة الفقهای علامه این بنا تکمیل گردید و گسترش یافت.
شیخ در مقدمه الاعلام چنین مینویسد:
اکنون من احکام فقهی مورد اتفاق امامیه و مسائل فقهی اتفاقی اهل سنّت و یا برخی از فرقههای آنان را که با نظر امامیه اختلاف دارند، در اینجا گرد آوردهام تا به اول کتاب اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات افزوده شود و کسی در این کار بر من سبقت ندارد.
شیخ مفید از احیاکنندگان بزرگ علوم اسلامی و از مروجان سخت کوش فرهنگ شیعی و از نشردهندگان فقه امامیه است.
جهان اسلام در عصر شیخ مفید
از رحلت رسول الله صلى الله علیه و آله حدود 300 سال مىگذشت.در این مدت امامان و شیعیان تحت فشار بنىامیه و در خفقان خشن بنىعباس بسر مىبردند.شکنجههاى روحى و جسمى و اذیت و آزار خلفا و حکمرانان همچنان ادامه داشت تا اینکه در اواسط قرن چهارم هجرى محدودیت، شیعیان به مقدار قابل ملاحظهاى کاهش یافت.
خلفاى فاطمى - که شیعه اسماعیلى بودند - در مصر دولت نیرومندى تشکیل این دولت ابهت و جلال دربار بغداد کاسته شد و از طرفى سیف الدوله حمدانى و امراى آن خاندان در شام حکومت مىکردند که آنها نیز افتخار شیعى بودن را داشتند.
در کنار این دو غوریان، صفاریان و طاهریان و از همه مهمتر دولت آل بویه که از شیعیان مخلص و فرزانه اهل بیت علیهمالسلام بودند در قسمتهایى از ایران و عراق قدرت یافتند.
دو سال پیش از ولادت شیخ مفید، احمد معزالدوله - در سال 334 - با ورود خود به بغداد و تاسیس شاخهاى از حکومت آل بویه در این شهر صفحه نوینى در تاریخ بغداد گشود.فرصتى فراهم شد و شیعیان در پناه آل بویه از آزادى موجود بهره برده و عقاید خویش را نشر دادند.
سال 352 اولین عزادارى علنى شیعیان در عاشورا بر پا شد و در پى آن جشن عید غدیر روحى تازه در کالبد شیفتگان شیعى دمید.
عزالدوله در سال 367 هجرى به امارت رسید و در سال 367 با ریاست عضدالدوله، بغداد رونقى تازه یافت و شور و نشاط علمى قابل توجهى به دست آورد.
شیخ مفید در این عصر مىزیست و با توجه به اوضاع، از مقام و منزلتى بسیار برخوردار بود.به طورى که عضدالدوله به هنگام بیمارى شیخ به دیدار او رفت و از وى عیادت کرد.شفاعت مفید در حق دیگران پذیرفته مىشد و رهنمودهایش مورد قبول قرار مىگرفت و این در حالى بود که 36 ساله بود.
نامههای امام زمان (عج) به شیخ مفید
دفتر زندگى شیخ مفید، صفحات نورانی دارد که در آنها، نامههای مبارک امام زمان حضرت بقیة الله الاعظم عجل الله فرجه به چشم مىخورد.
دانشمند بزرگوار، احمد بن علی طبرسی در اواخر کتاب «احتجاج» برخی از توقیعهای )نامه) حضرت «ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف» را که به شیخ مفید صادر کرده، آورده است.
در این نامهها حضرت حجت )عج) شیخ مفید را مشمول عنایات خاص و الطاف مخصوص خود قرار داده است.به عنوان نمونه امام زمان(ع) در خطابهایش به شیخ مفید چنین مىفرماید:
1- للاخ السدید و الولی الرشید الشیخ المفید؛ به برادر با ایمان و دوست رشید، شیخ مفید ....
ترجمه برخی از فرازهای این نامه چنین است:
این نامهاى است به برادر با ایمان و دوست رشید، شیخ مفید أبو عبد اللَّه محمّد بن محمّد بن نعمان که از جمله پیمانهایى است که به ودیعت نهاده شده و از بندگان خدا اخذ گردیده است.
بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم، سلام بر تو اى دوست مخلص در دین که در اعتقاد به ما با علم و یقین امتیاز دارى.
ما شکر وجود تو را به پیشگاه خداوندى که جز او خدائى نیست برده و از ذات بىزوالش مسألت مىنمائیم که رحمت پیاپى خود را بر آقا و مولى و پیغمبر ما محمّد و اولاد طاهرین او فرو فرستد، و به تو- که پروردگار توفیقات را براى یارى حقّ مستدام بدارد و پاداش تو را با سخنانى که از جانب ما مىگوئى با صداقت افزون گرداند - اعلام مىدارم که: به ما اجازه داده شده که تو را به شرافت مکاتبه مفتخر سازیم و موظّف بداریم که آنچه به تو مىنویسیم به دوستان ما که نزد تو هستند برسانى....
هر چند ما در جایى منزل کردهایم، که از محلّ سکونت ستمگران دور است و این هم به علّتى است که خداوند صلاح ما و شیعیان با ایمان ما را تا زمانى که دولت دنیا از آن فاسقان است در این دیده است، ولى در عین حال از اخبار و اوضاع شما کاملا آگاهیم و چیزى از آن بر ما پوشیده نمىماند.
ما از لغزشهایى که از برخى شیعیان سر مىزند از وقتى که بسیارى از آنان میل به بعضى از کارهاى ناشایستهاى نمودهاند که نیکان گذشته از آنان احتراز مىنمودند و پیمانى که از آنان براى توجّه به خداوند و دورى از زشتىها گرفته شده و آن را پشت سر انداختهاند اطّلاع داریم، گویا آنان نمىدانند که ما در رعایت حال شما کوتاهى نمىکنیم و یاد شما را از خاطر نبردهایم، و اگر جز این بود از هر سو گرفتارى به شما رو مىآورد و دشمنانتان، شما را از میان مىبردند، تقوا پیشه سازید و به ما اعتماد کنید و چاره این فتنه و امتحان را که به شما رو آورده است از ما بخواهید ....»
2- در نامهای دیگر آمده است: این نامهاى است از ما به تو؛ اى برادر و اى ولىّ، و اى مخلص در محبّت ما، و اى پاک و یاور وفادار ...
3- در تاریخ پنجشنبه بیست و سوم ذو الحجّه سال چهار صد و دوازده نامه دیگری از امام زمان به او رسید: بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم، سلام خدا بر تو باد! اى یارىکننده حقّ، اى خواننده به سوى او با کلمه صدق و راستى ...
فتوای نادرست شیخ مفید و اصلاح آن توسط امام زمان(عج)
شیخ مفید سوالی را به طور غیر عمد و به اشتباه جواب داد ولی حضرت ولى عصر (عج ) با پیغامى آن را اصلاح فرمود.پس از مدتى که مرحوم مفید آگاه شد و در پى آن از دادن فتوا منصرف شد، آن حضرت طى نامهاى خطاب به شیخ فرمود: «بر شماست که فتوا بدهید و بر ماست که شما را استوار کرده و نگذاریم در خطا بیفتید.»
رویای عجیب شیخ مفید درباره درس گفتن به امام حسن(ع) و امام حسین(ع)
شبی شیخ مفید در خواب دید که در مسجد کرخ از مساجد بغداد نشسته است و فاطمه زهرا سلام الله علیها دست امام حسین(ع) و امام حسین(ع) را گرفته بود و به نزد شیخ مفید آمد و فرمود: «یا شیخ! علّمهما الفقه» یعنی «ای شیخ به این دو، فقه تعلیم بده».
شیخ از خواب بیدار شده و در حیرت افتاد که این چه خوابی بود و من کی هستم که به دو امام فقه تعلیم دهم؟ از سوی دیگر خواب دیدن امامان معصوم(ع) خواب شیطانی نیست.
وقتی صبح شد، شیخ به مسجدی که در خواب دیده بود رفت و در آنجا نشست؛ ناگهان دید که زنی جلیل و محترم که دست دو پسر را در دست دارد وارد مسجد شد.وی به نزد شیخ آمد و گفت: «یا شیخ علمهما الفقه».شیخ تعبیر خواب را فهمید و به تعلیم و تربیت آنان همت گماشت و بسیار به آن دو بزرگوار احترام مینمود.
آن دو پسر، «سید رضی» (کسی که بعدا نهجالبلاغه را گردآوری کرد) و «سید مرتضی» معروف به علم الهدی بودند.
پاسخ امام علی (ع) به شیخ مفید
در مسالهاى فقهى بین شیخ مفید و شاگردش سید مرتضى اختلاف نظر شد و با بحث و ارائه دلیل مشکل حل نشد.
هر دو راضى به قضاوت امام امیرالمومنین على علیهالسلام شدند.مساله را بر کاغذى نوشته و بالاى ضریح مقدس حضرت گذاشتند.صبح روز بعد که کاغذ را برداشتند دستخطى مزین به چنین نوشتهاى دیدند که: «انت شیخى و معتمدى و الحق مع ولدى علم الهدى» (اى شیخ) تو مورد اطمینان من هستى و حق با فرزندم علم الهدى است.
مناظره شیخ مفید با خلیفه دوم عمر بن خطاب
در قرآن کریم آمده است: «الاّ تَنْصُروُهُ فَقَدْ نَصَرهُ اللهُ اِذْ اَخْرَجَهُ الَّذینَ کَفَروُا ثانِیَ اثْنَیْنِ اْذْ هُما فی الْغارِ اِذْ یَقُولُ لِصاحِبِهِ لاتَحْزَنْ اِنَّ اللهَ مَعَنا فَاَنْزَلَ اللهُ سَکِینَتَهُ عَلَیْهِ وَ اَیَّدَهُ بِجُنُود لَمْ تَرَوْها ...»
اگر پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ را یاری نکنید، خداوند او را یاری خواهد کرد (همانگونه که در سختترین ساعات، او را تنها نگذارد) آن هنگام که (در جریان هجرت) کافران او را (از مکه) بیرون کردند، در حالی که دومین نفر بود (و یک نفر همراه او بیش نبود) در آن هنگام که آن دو، در غار بودند، و او به همراه خود میگفت: غم مخور، خدا با ما است، در این موقع خداوند آرامش خود را بر او(پیامبر) فرستاد، و با لشگرهایی که آنها را نمیدیدند او را تقویت نمود....(توبه/ 40)
علمای اهل تسنّن، این آیه را از دلائل معروف فضائل ابوبکر میدانند، و ابوبکر را به عنوان «یار غار» خوانده، و برای تأیید خلافت او به آن تکیه مینمایند.
طبرسی در کتاب احتجاج نقل میکند که شیخ مفید (ره) گفت: شبی در خواب دیدم به راهی میروم، ناگاه چشمم به جمعیّتی افتاد که به دور مردی حلقه زده بودند، و آن مرد برای آنها موعظه میگفت، پرسیدم آن مرد کیست؟ گفتند: «عمربن خطّاب» است.
نزدش رفتم و سخنانش را قطع کرده و گفتم: ای شیخ بگو دلیل بر برتری ابوبکر، در آیه غار (ثانی اثنین اذهما فی الغار ...) چیست؟
عمر گفت: شش نکته در این آیه وجود دارد که بیانگر فضیلت ابوبکر است.
آنگاه آن شش نکته را چنین برشمرد:
1- خداوند در قرآن (آیه 40/ توبه) از پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ یاد کرده، و ابوبکر را دومین نفر قرار داده است (ثانِیَ اثْنَیْن).
2- خداوند در آیه فوق، آن دو (پیامبر و ابوبکر) را در کنار هم، در یک مکان یاد کرده، و این بیانگر پیوند آن دو است (اِذْ هُما فِی الْغارِ).
3- خداوند در آیه مذکور، ابوبکر را به عنوان صاحب (رفیق) پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ یاد نموده تا آنها را هم رتبه کرده باشد.(اِذْ یقول لِصاحِبِهِ)
4- خداوند از مهربانی پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ به ابوبکر خبر داده، آنجا که طبق آیه مذکور، پیامبر به ابوبکر میگوید وَ لا تَحْزَنْ؛ «اندوه مخور.»
5- پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ به ابوبکر خبر داده که خداوند یاور هر دوی ما به طور مساوی، و مدافع ما است (اِنَّ اللهَ مَعَنا).
6- خداوند در این آیه از نازل شدن سکینه و آرامش به ابوبکر خبر داده است، زیرا پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ همیشه دارای آرامش بود و نیازی به فرود آمدن آرامش نداشت (فَاَنْزَلَ اللهُ سَکِینَتَهُ عَلَیْهِ).
این شش نکته از آیه مذکور، بیانگر برتری ابوبکر است، که برای تو و دیگران قدرت بر ردّ آن نیست.
شیخ مفید(ره) میگوید: من به عمر گفتم: به راستی حقّ رفاقت با ابوبکر را ادا کردی، ولی من به یاری خدا به همه آن شش نکته پاسخ میدهم، مانند باد تندی که در روز طوفانی، خاکستری را میپراکند، و آن این است:
1- دومین نفر قرار دادن ابوبکر دلیل فضیلت او نیست.گزارشی از تعداد است.زیرا مؤمن با مؤمن، و همچنین مؤمن با کافر، در یک جا قرار میگیرند، وقتی که انسان بخواهد یکی از آنها را ذکر کند میگوید دوّمین آن دو (ثانی اثنین).
2- ذکر پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ و ابوبکر در کنار هم، نیز دلالتی بر فضیلت ابوبکر ندارد، زیرا ـ چنان که در دلیل نخست گفتیم ـ در یک جا جمع شدن، دلیل بر خوبی نیست، چه بسا مؤمن و کافر در یک جا جمع میشوند، چنانکه در مسجد پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ که شرافتش از غار بیشتر است، مؤمن و منافق و ...میآمدند و در آنجا کنار هم اجتماع میکردند، از این رو در قرآن میخوانیم:
«فَمالِ الَّذِینَّ کَفَروُا قِبَلَکَ مُهْطِعِینَ ـ عَنِ الْیَمِینِ وَ عَنِ الشِّمالِ عِزِینَ؛ این کافران را چه میشود که با سرعت نزد تو میآیند، از راست و چپ، گروه گروه.» (معارج/36 و 37)
و همچنین در کشتی نوح علیهالسلام، هم پیغمبر بود و هم شیطان و حیوانات، پس اجتماع در یک مکان، دلیل فضیلت نیست.
3- اما در مورد مصاحبت، این نیز دلیل فضیلت نیست، زیرا مصاحب به معنی همراه است، و چه بسا کافر با مؤمنی همراه باشد، چنانکه خداوند در قرآن کریم میفرماید:
«قالَ لَهُ صاحِبُهُ وَ هُوَ یُحاوِرُهُ اَکَفَرْتَ بِالَّذِی خَلَقَکَ مِنْ تُرابٍ ...: همراه (با ایمان) او که با او به گفتگو پرداخته بود، گفت: آیا به خدائی که تو را از خاک آفریده کافر شدی؟» (کهف ـ 37)
4- اما این که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «لاتَحْزَنْ»؛ (محزون مباش) این دلیل خطای ابوبکر است نه دلیل فضیلت او، زیرا حزن ابوبکر، یا اطاعت بود یا گناه؛ اگر اطاعت بود، پیامبر صلی الله علیه و آله از طاعت، نهی نمیکرد، بلکه به آن دعوت میکرد، و اگر گناه بوده نهی از آن درست باشد و آیات و دلیلی نیامده که ابوبکر امتثال کرده باشد و از اندوه خوری کناره کرده باشد.
5- پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «اِنَّ الله مَعَنا»؛ (خدا با ماست) دلیل آن نیست که منظور هر دو باشند، بلکه پیامبر به او اعلام کرده که خدا همراه من است، منظور شخص پیامبر به تنهایی است، و پیامبر از خودش تعبیر به جمع کرده است، چنانکه خداوند در قرآن از خود با لفظ جمع یاد کرده و میفرماید:
«اِنّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ اِنّا لَهُ لَحافِظُونَ»؛ «ما ذکر(قرآن) را فرو فرستادیم، و ما قطعاً آن را نگهبانیم.» (حجر/ 9)
و گفتهاند ابوبکر گفته: ای رسول خدا اندوه من برای برادرت علی بن ابیطالب است که چه بلایی سرش میآید (همان شب، علی در بستر پیامبر خوابیده بود که نقطه هجوم مشرکان برای قتل پیامبر بود) و پیغمبر فرمود: خدا با ما است، یعنی با من و برادرم علی بن ابیطالب
6- اما این که گفتی سکینه و آرامش بر ابوبکر نازل شده، این خلاف قرآن است، زیرا سکینه بر آن کس نازل شد که طبق قسمت آخر آیه، لشکر نامرئی خدا به یاری او شتافت، که پیامبر اکرم باشد.
اگر بر ابوبکر سکینه فرود آمده باید موید به لشکریان نامرئی خدا شده باشد و اگر بخواهی بگویی هر دو (سکینه و یاری لشکر نامرئی) برای ابوبکر بود، باید پیامبر صلّی الله علیه و آله را در این جا از نبوّت خارج سازی.
بنابراین اگر به این جمله (آیه غار) برای رفیقت استدلال نکنی بهتر است.
شیخ مفید گفت: عمر دیگر نتوانست، پاسخ مرا بدهد، و مردم از دورش پراکنده شدند، و من از خواب بیدار شدم.
اساتید
عصر شیخ مفید عصر شکوفایی علم بود و از این رو شیخ توانست از محضر اعاظم محدثین، متکلمین و فقهای فریقین استفاده کند.مؤلف کتاب اعیان الشیعة پنجاه و شش تن از این بزرگان را معرفی میکند.مشهورترین آنها عبارتند از:
شیخ صدوق (متوفای ۳۸۱)
ابن جنید اسکافی (متوفای ۳۸۱)
ابن قولویه (متوفای ۳۶۹)
ابوغالب زراری (متوفای ۳۶۸)
محمّد بن عمران مرزبانی (متوفای ۳۸۴)
ابوبکر محمّد بن عمر جعابی (متوفای ۳۵۵)
ابوعبدالله حسین بن علی جعل بصری (متوفای ۳۶۹)
علی بن عیسی رمّانی (متوفای ۳۸۴).
شاگردان
شیخ مفید یکی از دانشمندان بزرگ شیعه است که در پای درس این شخصیت برجسته شاگردان مبرّز بسیاری حضور مییافتند که در اینجا به نام برخی از آنها اشاره میشود:
سید مرتضی (متوفای ۴۳۶)
سید رضی (متوفای ۴۰۶)
شیخ طوسی (متوفای ۴۶۰)
نجاشی (متوفای ۴۵۰)
سلَّار دیلمی (متوفای ۴۶۳)
ابوالفتح کراجکی (متوفای ۴۴۹)
ابویعلی محمّد بن حسن جعفری (متوفای ۴۶۳).
آثار
معرفی برخی آثار
الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد: کتاب ارشاد شیخ مفید نخستین و دقیقترین کتاب در شرح حال ائمه اطهار علیهم السّلام، علمای پس از شیخ در شرح حال ائمه اطهار بیشتر به این کتاب اعتماد کردهاند.این کتاب به زبانهای فارسی، اردو و انگلیسی برگردانده شده است.
المقنعة: کتاب ارزشمندی است در ابواب فقه و از قدیمترین متون فقهی شیعه به شمار میآید.شیخ طوسی آن را به طور مبسوط به نام تهذیب الاحکام (یکی از کتب اربعه) شرح کرده است.
الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة : این کتاب به زبان فارسی و فرانسه برگردانده شده است.
الأمالی یا المجالس : مشتمل بر ۴۲ مجلس، که توسط استاد ولی به فارسی ترجمه شده است.
العیون و المحاسن : در این کتاب مناظرات شیخ با مخالفین ذکر شده است و سید مرتضی منتخبی از آن را به نام الفصول المختارة من العیون و المحاسن گرد آورده و در نجف به چاپ رسیده است و آقا جمال الدین خوانساری آن را به فارسی ترجمه کرده است.
اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات: در این کتاب آرای خاص شیعه امامیه در مسائل کلامی ذکر شده است.
الاعتقاد بصواب الانتقاد: این کتاب شرح انتقادی کتاب عقاید شیخ صدوق است.
الافصاح فی الامامة: این کتاب بحث مستوفایی است در اثبات امامت امیر المؤمنین علی علیهالسلام.
المسألة الکافیة فی ابطال توبة الخاطیة: در این کتاب درباره مسأله توبه عائشة و طلحة و زبیر بحث شده است.
کتاب المزار: این کتاب در دو قسمت تدوین یافته است: قسمت اول درباره فضیلت کوفه و کربلا و زیارت امیر المؤمنین و امام حسین علیهما السّلام و قسمت دوم درباره فضیلت زیارت رسول اکرم صلَّی الله علیه و آله و حضرت فاطمه و سایر ائمه علیهم السّلام است.
دو تن از شاگردان برجسته شیخ مفید، شیخ طوسی، و ابوالعباس نجاشی، فهرست هایی از تالیفات عالمان شیعه گرد آورده اند که در آن، آثار استاد خویش را نیز ثبت کرده اند.شیخ طوسی می نویسد:
(مفید، نزدیک به دویست تألیف کوچک و بزرگ دارد.فهرست کتابهایش معروف است).
شیخ طوسی، پس از عبارت فوق، نام بخشی از آثار وی را می آورد و اضافه می کند که همه آنها را در نزد استادش مفید،درس آموخته است.
(الفهرست) شیخ طوسی، 158/،شماره696
پس از وی، ابوالعباس نجاشی، به گونه ای گسترده تر یکصد و هفتاد و چهار کتاب از آثار استادش را نام می برد.(رجال نجاشی)، ج326/2، شماره 1068
وفات
شیخ مفید در سال 413 هجرى، در بغداد و پس از 75 سال تلاش و خدمت ارزنده درگذشت و مورد تجلیل فراوان مردم و قدردانى علما و فضلا قرار گرفت.
شیخ طوسى، که خود در تشییع جنازه او حضور داشته است، مىگوید: روز وفات او از کثرت دوست و دشمن براى اداى نماز و گریستن بر او، همانند و نظیر نداشته است.هشتاد هزار تن از شیعیان او را تشییع کردند و سید مرتضى علم الهدى بر او نماز گزارد و در حرم مطهر امام جواد علیهالسلام، پایین پاى آن حضرت، نزدیک قبر استادش ابن قولویه، مدفون شد.
سید مرتضى که سالیانى از علم و دانش شیخ مفید خوشه چینى کرده بود زبان سوگ گشود و قصیدهاى با این مطلع سرود:
من على هذه الدیار اقاما / اوضفا ملبس علیه و داما
در این دیار چه کسى ساکن شده است، جامه جاودانگى پوشیده و همیشه باقى مانده است.
در گذشت شیخ مفید، مصیبت بزرگ برای آل پیامبر بود سرسلسله داغداران و سوگواران این ماتم عظمى، قلب حضرت بقیة الله عجل الله فرجه بود.از غیب، بر قبر شیخ مفید نوشته شد:
لا صوت الناعی بفقدک انه / یوم على آل الرسول عظیم
ان کنت قد غیبت فی جدث الثرى / فالعدل و التوحید فیک مقیم
و القائم المهدیّ یفرح کلما / تلیت علیک من الدروس علوم
صداى آنکه خبر مرگ تو را اطلاع داد به گوش نرسد که مردن تو روزى است که بر آل رسول مصیبت بزرگى است.
اگر در زیر خاک پنهان شدهاى حقیقت عدل و توحید و خداپرستى در تو اقامت گزیده است.
قائم مهدى (ع) خوشحال مىشد هرگاه تو از انواع علوم تدریس مىکردى.
پانویس
النجاشی، فهرست اسماء مصنفی الشیعة (رجال النجاشی)، ص۳۹۹، رقم ۱۰۶۷.
رجوع کنید به: شبیری، گذری بر حیات شیخ مفید، ۷.
الطوسی، الفهرست، ص۲۳۹.
رجال النجاشی، ص۴۰۲.
شبیری، گذری بر حیات شیخ مفید، صص۸-۷.
شبیری، گذری بر حیات شیخ مفید، ص۳۹.
الطوسی، الفهرست، ص۲۳۹.
نجاشی، ۱۴۰۷، صص ۴۰۳-۴۰۲.
شبیری، گذری بر حیات شیخ مفید، ص۸-۹.
شبیری، ناگفتههایی از حیات شیخ مفید، صص۵۸-۵۹.
شبیری، گذری بر حیات شیخ مفید، ص۲۳-۲۴.
شبیری، گذری بر حیات شیخ مفید، ص۲۴.
تاریخ بغداد، ج۳، ص۲۳۱؛ النجوم الزاهرة، ج۴، ص۲۵۸؛ به نقل شبیری، گذری بر حیات شیخ مفید، ص۲۵.
شبیری، ناگفتههایی از حیات شیخ مفید، صص۹۵-۹۷.
شبیری، گذری بر حیات شیخ مفید، ص۲۶.
شبیری، گذری بر حیات شیخ مفید، ص۲۶-۲۷.
شبیری، گذری بر حیات شیخ مفید، ص۲۷ و ص۱۰۴.
شبیری، گذری بر حیات شیخ مفید، ص۳۷؛ نیز شبیری، ناگفتههایی از حیات شیخ مفید، ص۱۱۸.
سیر اعلام النبلاء، ج۱۷، ص۳۴۴؛ به نقل شبیری، گذری بر حیات شیخ مفید، ص۲۳.
منتظم، ج۸، ص۱۱؛ به نقل شبیری، گذری بر حیات شیخ مفید، ص۲۳-۲۴.
ابن ندیم، ص۲۴۶؛ فهرست شیخ، رقم۶۹۴؛ الامتاع والمؤانسة، ج۱، ص۱۴۱؛ به نقل شبیری، گذری بر حیات شیخ مفید، ص۲۴.
مقدمه تهذیب، ص۱۷ و ۱۹؛ به نقل شبیری، گذری بر حیات شیخ مفید، ص۲۴.
الطوسی، الفهرست،ص۲۳۸.
الندیم، ۱۳۵۰،ص۲۲۶.
الندیم، ۱۳۵۰،ص۲۴۷.
گرجی، ابوالقاسم، تاریخ فقه و فقها، صص ۱۴۴-۱۴۷.
گرجی، ابوالقاسم، تاریخ فقه و فقها،ص۱۴۳.
گرجی، ابوالقاسم، تاریخ فقه و فقها،ص۱۴۳.
گرجی، ابوالقاسم، تاریخ فقه و فقها، صص ۱۴۳-۱۴۴.
گرجی، ابوالقاسم، تاریخ فقه و فقها،ص۱۴۴.
گرجی، ابوالقاسم، تاریخ فقه و فقها،ص۱۴۴.
گرجی، ابوالقاسم، تاریخ فقه و فقها،ص۱۴۴.
گرجی، ابوالقاسم، تاریخ فقه و فقها،ص۱۴۴.
گرجی، ابوالقاسم، تاریخ فقه و فقها،ص۱۴۴.
گرجی، ابوالقاسم، تاریخ فقه و فقها،ص۱۴۴.
گرجی، ابوالقاسم، تاریخ فقه و فقها،ص۱۴۴.
گرجی، ابوالقاسم، تاریخ فقه و فقها،ص۱۴۴.
دانشگاه انقلاب، شماره ۹۷، ص۱۸۱-۱۸۲.
- تاریخ نشر: چهارشنبه / ۴ آذر ۱۳۹۴