عبدالله بن عباس گفت: همراه رسول خدا (ص) در حجة الوداع به حج رفتیم. او حلقه درب کعبه را گرفت، پس رو به ما کرد و گفت: آیا شما را به نشانههای قیامت[1] خبر ندهم؟
در آنروز نزدیکترین فرد به او سلمان (ره) بود، گفت: بلی یا رسول الله.
پیامبر گفت: از نشانههای قیامت، ضایع کردن نماز، پیروی از شهوات و هواها، بزرگ شمردن اصحاب ثروت و فروختن دین به دنیاست. در این هنگام است که قلب مؤمن در درونش آب میشود همان طور که نمک در آب ذوب میشود، به دلیل آنچه از زشتی و منکر میبیند و نمیتواند آن را تغییر دهد.
سلمان گفت: یا رسول الله (ص)! آیا چنین کسی وجود دارد؟!
فرمود: ای سلمان! به خدا قسم که جانم در دست اوست، اکنون أمرای ستمگر، وزرای فاسق، معروفترین ظالمان، و امنای خائن که آنها را سرپرستی میکنند، همینگونه هستند.
سلمان گفت: ای رسول خدا! آیا چنین کسی وجود دارد؟!
فرمود: ای سلمان! به خدایی که جانم در دست اوست سوگند، در این هنگام منکر معروف میشود؛ معروف منکر میشود، خائن امین شمرده میشود؛ امین خیانت میکند؛ دروغگو راستگو شمرده میشود؛ راستگو دروغگو به حساب میآید.
سلمان گفت: ای رسول خدا، آیا چنین است؟!
فرمود: ای سلمان! سوگند به خدایی که جانم در دست اوست، در این هنگام زنان به امیری میرسند؛ کنیزان مورد مشورت قرار میگیرند، کودکان بر منبرها مینشینند؛ دروغ شاهکار به حساب میآید؛ زکات دادن خسارت و دریافت فیء غنیمت و خراجشمرده میشود؛ انسان به پدر و مادر جفا میکند و به دوست خود نیکی میورزد وستاره دنبالهدار طلوع میکند.
سلمان گفت: ای رسول خدا، آیا چنین است؟!
فرمود: ای سلمان! سوگند به آن خدایی که جانم در دست اوست، در این هنگام زن با همسر خود تجارت میکند، باران تابستانی میبارد، فرد بخشنده و بزرگوار بسیار کم میشود؛ مرد تنگدست تحقیر میشود؛ بازارها به هم نزدیک میشوند وهمگرایی پیدا میکنند. در این صورت این جملات را گویند: چیزی نفروختم و چیزیسود نبردم، پس خدا را نمیبیند و زندگی را سخت میبیند.
سلمان گفت: ای رسول خدا، آیا چنین کسی وجود دارد؟!
فرمود: به خدایی که جانم در دست اوست سوگند، ای سلمان! در این هنگام اقوامی بر آنها سرپرستی میکنند که اگر با آنها صحبت کنند آنان را به قتل میرسانند و اگر ساکت شوند حقشان را مباح میشمارند، اموالشان را به خود اختصاص میدهند؛ حرمتشان را میشکنند؛ خونشان را میریزند؛ قلبهای آنان پر از شک و تردید و ترس میشود. پس آنها را ترسو، و بزدل، وحشت زده و وحشت آور میبینی.
سلمان گفت: ای رسول خدا (ص)! آیا چنین است؟!
فرمود: ای سلمان! سوگند به خدایی که جانم در دست اوست، در این هنگام چیزی از مغرب و چیزی از مشرق آورده میشود و امتم را رنگ میکنند، وای بر ضعیفان امتم، و وای بر آنها که به خدا پناه میبرم؛ به کودکان ترحم نمیشود، بزرگان مورد احترام قرار نمیگیرند، با توهین و اهانت برخورد میشود، جنازه آدمیان ریشه کن گردد، و قلبهای آنان خانه شیطان شود.
سلمان گفت: ای رسول خدا (ص)! آیا این چنین است؟!
فرمود: ای سلمان! قسم به خدایی که جانم در دست اوست، در این هنگام (از نظر شهوات) مردان به مردان و زنان به زنان اکتفاء میکنند، بر پسران حمله میبرند چنانچه کنیز در خانه و خانواده خود مورد حمله قرار میگیرد، مردان به زنان و زنان به مردان شباهت پیدا میکنند، زنان دبل و قبلدار و گیس بافته بر مرکبها سوار میشوند، پس بر این گروه از امتم لعنت خدا باشد.
سلمان گفت: یا رسول اکرم (ص)! آیا این چنین است؟!
فرمود: قسم به آن خدایی که جانم در دست اوست، در این هنگام مسجدها همچون کلیساها و کنیسهها زینت داده میشود، مصحفها و قرآنها زیور گردند، منارهها بلند شوند، صفها زیاد شوند ولی قلبها با هم در دشمنی باشند و زبانها با هم اختلاف کنند.
سلمان گفت: ای رسول خدا (ص)!، آیا این چنین است؟!
فرمود: سوگند به خدا که جانم در دست اوست، در آن هنگام مردان امتم به طلا زیور کنند؛ حریر و پارچه ابریشمی بپوشند؛ از پوست پلنگ برای خود فرش و قالی درستکنند.
سلمان همان سخن قبل را تکرار کرد.
فرمود: سوگند به خدایی که جانم در دست اوست، در این هنگام ربا ظاهر میشود، به عینه با رشوه معامله کنند، ارزش دین پائین میآید و دنیا بالا برده میشود.
سلمان باز سؤالش را تکرار میکند.
فرمود: ای سلمان! سوگند به خدایی که جانم در دست اوست، در این هنگام طلاق زیاد میشود، حدّی برای خدا برپا نمیشود، و چیزی به خدا ضرر نمیرساند.
سلمان گفت: ای رسول خدا (ص)! آیا این چنین است؟!
فرمود: ای سلمان! سوگند به خدایی که جانم در دست اوست، در این هنگام زنان در ظاهر خواننده و نوازنده میشوند و آنها را بدترین امتم سرپرستی میکنند.
سلمان گفت: ای رسول خدا (ص)! چنین کسانی وجود دارند؟!
فرمود: ای سلمان! سوگند به خدایی که جانم در دست اوست، در این هنگام ثروتمندان برای تفریح حج میکنند، افراد متوسط جامعه برای تجارت حج میگذارند، فقیران برای تظاهر و آوازه خود حج بجا میآورند، در این هنگام مردم قرآن را برای غیر خدا یاد میگیرند و با حالت نوازندگی میخوانند، مردمی باشند که برای غیر خدا تفقه میکنند، زنازاده زیاد میشود، قرآن را با غناء میخوانند و برای دنیا تلاش میکنند.
سلمان گفت: یا رسول الله (ص)! این چنین است؟!
فرمود: ای سلمان! قسم به خدایی که جانم در دست اوست، آن زمانی است که محارم هتک حرمت میکنند؛ گناهان کسب گردند؛ بدان به خوبان تسلط یابند؛ دروغ آشکارشود؛ لجاجت ظاهر گردد؛ تنگدستی فاش شود؛ مردم به یکدیگر فخر فروشند؛ در بیراهه افتند، نرد و شطرنج و طبل و نوازندگی نیکو شمرده میشود؛ امر به معروف و نهی ازمنکر زشت شمرده میشود؛ تا اینکه در آن زمان مؤمن ذلیلترین امت است و پارسایان و بندگان آنها ظاهر میشوند و همدیگر را سرزنش میکنند. پس آنان در ملکوت آسمان به عنوان پلیدان و ناپاکان خوانده میشوند.
سلمان گفت: ای رسول خدا (ص)! آیا چنین است؟!
فرمود: سوگند به خدا که جانم در دست اوست، در این هنگام ثروتمند بر فقیر ترغیب نمیشود و اگر فقیری بین دو جمعه چیزی طلب کند کسی را نمییابد که چیزی در کف دست او قرار دهد.
سلمان باز سؤال خود را تکرار کرد.
فرمود: سوگند به خدایی که جانم در دست اوست، ای سلمان! در این هنگام روبیضه به حرف میآید.
سلمان عرض کرد: یا رسول الله، پدر و مادرم به فدایت، منظور از روبیضه چیست؟
فرمود: کسی است که حرف نمیزند ولی در کار عامه مردم به حرف میآید؛ آنها تا زمین بر اثر باران شل است زیاد توقف نمیکنند؛ مطمئن نیستند که زمین در مقابلشان ناتوان است، آنها به خواست خدا توقف میکنند و سپس ادامه میدهند تا زمین با آنها برخورد کند چیزی که طلا و نقره در درون خود پنهان دارد.[2]
سپس با دستان خود اشاره به ستونها کرد و فرمود: مثل این، در آن روز طلا و نقره نفع نمیرساند.
از اینکه رسول اکرم (ص) بعضی از نشانههای پنهان آینده را آشکار میکند جای هیچ تعجبی نیست؛ زیرا او در پشت آن اظهارات، حقیقت مهمی را مطرح میسازد؛ آن گسستگی از روح دین و ترک تعهد آموزشهای دین که بشریت را به نهایت فجاعت و غم، رهبری مینماید، اشاره میکند.
وقتی ما به نشانههای قیامت -که پیامبر آن را بیان کرد- با دقت بنگریم توجه به آن نگاه ما را به سمت خود میکشاند؛ اگر شخصی بسیاری از این نشانهها را که با واقعیتهای عصر ما منطبق است، مشاهده کند و در آن زمان نشانهها در ذهن او مجسم گردند راه فرار از ضلالت در مزرعه گمراهی و انحراف برای او نمیماند، به همین دلیل در حرکتهای خود سرگردان میشود و از دین خارج و به پوچی نزدیکتر میشود.
بدون هیچ شکی این تصور واجب است؛ زیرا خداوند این دو مسئولیت، -مسئولیت خاص و مسئولیت عام- را به دوش هر انسانی گذاشت. پس اگر انسان قادر به اصلاح و تغییر مسئولیت عام نباشد آن مسئولیت از او ساقط میشود ولی در مورد مسئولیت خاص، تأکید بر این است که با استقامت و انضباط دینی عهدهدار آنشود و آن را انجام دهد؛ چرا که مسئولیت خاص از او ساقط نمیشود، خداوند در قرآن در این مورد تأکید کرده است:
{یا أیها الَّذینَ آمَنوا عَلَیکم أنفُسَکم لا یضُرُّکم مَن ضَلَّ اءذا اهتَدَیتُم إلی اللهِ مَرجِعُکم جَمیعاً فَینَبِّئُکم بِما کنتُم تَعمَلونَ}؛[3]
ای اهل ایمان! شما ایمان خود رامحکم نگاه دارید، که اگر همه عالم گمراه شوند و شما به راه هدایت باشید زیانیبه شما نخواهد رسید، بازگشت همه به سوی خداست و همه شما را در (قیامت) بدانچه کردهاید، آگاه میسازد.
اما به مجرد این که انسان از انجام مسئولیت عام ناتوان شد نمیتواند آن مسئولیت را از خود ساقط کند، بلکه باید دوباره تلاش کند و به روشهای گوناگون متوسل شود تا شاید خداوند او را هدایت کند.
ما نباید تسلیم فشارهای انحراف و موج خروشان نفسانیات شویم، بلکه باید به دین پناه ببریم تا تضمینی برای سرانجام نیکیها باشد.
[1] با توجه به آنچه در متن روایت آمده منظور از «الساعة» ظهور امام زمان ارواحنا فداه است چون از ظهور آن حضرت به قیامت صغری تعبیر میشود و بعد از ظهور آن حضرت دنیا پر از عدل و داد میشود و روایات زیادی در شیعه و اهل تسنن به این مسئله اشاره کرده است و آنچه در این روایت ذکر شده نشانههای آخر الزمان و قبل از قیام حضرت بقیة الله ارواحنا فداه است. (محقق)
[2] قمی، تفسیر، ۲ / ۳۰۷ - ۳۰۳.
[3] مائده / ۵ / ۱۰۵.
- تاریخ نشر: سه شنبه / ۲۴ شهریور ۱۳۹۴