|مؤسسه تخصصی آل یاسین|

emailآخرین رویدادها:  
  • آثـار ماندگـار 6
  • آثـار ماندگـار 5
  • رونمایی از کتاب شهیده ولایت
  • آثـار ماندگــار 4
  • آثـار ماندگــار 3
  • آثـار ماندگــار 2
  • اســوه تاریخ
  • آثـار ماندگـــار 1
adsپیوندها
امام خمینی
امام خامنه ای
archiveبایگانی
random-hadisحدیث تصادفی
سخنی از بهشت
adsاعلانـات

در سال 1345 هجری قمری در شهر پیشاور پاکستان مجلس مناظره ای بین تنی چند از علمای اهل سنت و عالم برجسته شیعی سلطان الواعظین شیرازی برگزار گردید که طی آن شش نفر از تجار سرشناس و خوانین با نفوذ پاکستان از عقائد باطل خود دست برداشته و به ریسمان محکم الهی چنگ زدند. این نوشتار بخشی از این واقعه است.

حافظ: رای اکثریت قاطع مردم بهترین دلیل بر مشروعیت خلافت ابوبکر است.

واعظ: این حرف هم درست نیست؛ زیرا از رسول اکرم (صلی الله علیه واله وسلم) منقول است که: «به زودی بعد از من فتنه ای برپا خواهد شد. پس در چنین زمانی شما با علی باشید؛ چون او اولین کسی است که در روز قیامت با من مصافحه می کند. او با من و در رتبه ی من است. او جداکننده ی حق از باطل است».1 این حدیث، ملاک حق را رأی علی (علیه السلام) می داند. نه رای اکثریت. هر جا علی باشد، حق هم همان جا است ولو اکثریت در جای دیگر باشند.

حافظ: این حدیث که نقل کردید یک حدیث واحد است و ارزش ندارد.

واعظ: چه زود فراموش کردید که علمای اهل سنت خبر واحد را حجت می دانند. علاوه بر این، دلیل ما فقط متکی به این یک حدیث نیست؛ بلکه در کتاب های شما از این قبیل احادیث فراوان است. نبی اکرم (صلی الله علیه واله وسلم) فرمود: «علی با حق است و حق با علی است و هیچ گاه این دو از هم جدا نمی شوند». 2

در حدیث دیگر آمده است: « ای جماعت انصار؛ آیا شما را به کسی که تمسک به او مانع از هر گونه گمراهی است، دلالت نکنم؟ عرض کردند: چرا ای رسول خدا! فرمود: همانا او علی است. پس به سبب دوستی من او را دوست بدارید و به سبب کرامت من او را اکرام کنید. همانا آنچه به شما گفتم طبق دستور خداوند و به توسط جبرئیل بود».3

خلاصه ی کلام اینکه اجماع بدون علی (علیه السلام) حجت نیست و اگر خلافت ابوبکر مشروع بود می بایست علی (علیه السلام) با او بیعت می کرد و حال آنکه ایشان بیعت نکرد و مخالفت نمود. اگر تاریخ سقیفه را با دقت مطالعه کنید به وضوح می یابید که دسیسه ای در کار بوده است؛ و عده ای می خواستند بدون اطلاع بنی هاشم کار را یکسره کنند تا به اغراض دنیوی خود برسند.

در منابع معتبر مضبوط است که علی (علیه السلام) بعد از شش ماه یعنی بعد از وفات فاطمه سلام الله علیها با ابوبکر بیعت کرد

حافظ: آقای عزیز! چرا شبهه پراکنی می کنید؟! هیچ دسیسه ای در کار نبوده است. اوضاع بحرانی بوده است و عجله در تعیین خلیفه از بابت مصالح اسلام و مسلمین بوده است.

واعظ: لازمه ی حرف شما این است که ابوعبیده ی جراح از امام علی (علیه السلام) نسبت به اسلام دلسوزتر بوده باشد؛ و او وجود خطر را درک کرده باشد اما خاندان پیامبر هیچ توجهی به اطراف نداشته باشند!

نواب: چه دلیلی داشته است که آنها تا این حد عجله کنند که حتی فرصت خبر کردن اهل بیت را نیز نداشته باشند؟

واعظ: فرصت داشتند؛ اما صلاح نمی دیدند که اهل بیت خبردار شوند. علت عجله ی آنها این بود که اگر صبر می کردند و نظر بزرگان صحابه و بنی هاشم را نیز جویا می شدند، دیگر شانسی برای برنده شدن نداشتند.

جالب این است که عمر سالها بعد گفت: «خلافت ابوبکر عجولانه بوده است. خداوند امر او را به خیر فرماید».4 و اما این قول عمر که سلطنت و نبوت با هم جمع نمی شود؛ مخالف صریح قرآن است. خداوند متعال می فرماید: «آیا برخی مردم به آنچه خداوند به آنها تفضلاً عطا فرموده است، حسد می ورزند. همانا ما بر آل ابراهیم کتاب و حکمت فرستادیم و به آنها ملک و سلطنت بزرگ عطا کردیم». 5 آیا ممکن است پیامبر بر خلاف نص صریح قرآن سخن بگوید؟! بر طبق این آیه به همان وجهی که در آل ابراهیم بین سلطنت و نبوت جمع بود، در دیگران نیز این دو امر قابل جمع است. علاوه بر اینکه خلافت غیر از سلطنت است. اگر جمع بین خلافت و نبوت محال است، پس چرا عمر همین علی را در شورای انتخاب خلیفه وارد کرد؟! جالب این است که نبوت با خلافت بلافصل جمع نمی شود؛ ولی با خلافت در رتبه ی چهارم جمع می شود!! آقایان محترم! تعصب را کنار بگذارید و حق را به صاحب آن بدهید. اگر از رموز سیاست خبر می داشتید، به راحتی می توانستید علت عجله ی عمر را درک کنید.

امامت و خلافت در قرآن - دیدگاه‌ها

شیخ: اگر غفلتی بوده یا نبوده، ربطی به من و شما ندارد؛ چون ما در آن روز نبودیم لذا حق نداریم چنین قضاوت هایی را داشته باشیم. مسلماً آنها دلیلی برای این کارشان داشته اند. آیا غیر از این است که در نهایت، اجماع صورت گرفت و همگی به خلافت ابوبکر رضایت دادند؟ پس نباید در برابر این اتحاد مخالفت نمود؛ بلکه همگی بایستی همان راهی که آنان رفتند را ادامه دهیم.

واعظ: مرحبا به این استدلال!! آفرین به این عقیده!! پس بنا به گفته ی شما هر گاه سه نفر در یک جایی جمع شدند و چیزی را تصویب کردند و به زور همگی را به اطاعت خود واداشتند، بر ما واجب می شود از آنها تبعیت کنیم ولی این را بدانید که فرد مسلمان واقعی به هیچ وجه پیروی کورکورانه و جاهلانه از احدی را نمی پذیرد.

شیخ: به چه دلیل آراء و اجماع عده ی کثیری از صحابه را فقط به این خاطر که علی به آن رأی نداده است، نادیده می گیرید؟

واعظ: از ابوایوب انصاری در هنگامی که به وی به خاطر پیروی از علی (علیه السلام) و بیعت نکردن با ابوبکر اعتراض کرده بودند؛ منقول است:«از رسول خدا (صلی الله علیه واله وسلم) شنیدم که به عمار فرمود: ای عمار! اگر تمام مردم به راهی می روند و علی به تنهایی به راه دیگر م یرود تو به همان راهی برو که علی می رود و از بقیه ی مردم بی نیازی بجوی. ای عمار! علی تو را از هدایت بر نمی گرداند و تو را بر هلاکت دلالت نمی کند. ای عمار! اطاعت علی اطاعت من است و اطاعت من اطاعت خداست» . 6

از رسول اکرم (صلی الله علیه واله وسلم) منقول است که: «به زودی بعد از من فتنه ای برپا خواهد شد. پس در چنین زمانی شما با علی باشید؛ چون او اولین کسی است که در روز قیامت با من مصافحه می کند. او با من و در رتبه ی من است. او جداکننده ی حق از باطل است»

حافظ: شما ضمن صحبت هایتان سخن عجیبی گفتید. چرا ادعا می کنید که علی و بنی هاشم با ابوبکر بیعت نکردند؛ در حالی که تمامی علما نوشته اند که علی و بنی هاشم و اصحاب همگی با خلیفه بیعت کردند؟

واعظ: بلی! ما هم می دانیم که بنی هاشم بیعت کردند؛ اما چه زمانی و چگونه؟ بزرگان از مورخین نوشته اند که علی و بنی هاشم بعد از شش ماه و پس از تهدید به قتل و تحمل اهانت های بسیار بیعت کردند.

حافظ: واقعاً از شما بعید است که سخنان عوام شیعه را مورد استناد قرار می دهید. این را بدانید که قطعاً علی با کمال میل از همان روز اول با ابوبکر بیعت کرد.

واعظ: فرمایش شما صحیح نیست. واقعیت تاریخی مسلّم آن است که بیعت علی امیرالمۆمنین (علیه السلام) بعد از وفات حضرت فاطمه (سلام الله علیها) صورت گرفت. در منابع معتبر مضبوط است که علی (علیه السلام) بعد از شش ماه یعنی بعد از وفات فاطمه سلام الله علیها با ابوبکر بیعت کرد. به خدا قسم! علمای اهل سنت در پیشگاه حق و حقیقت مسئول هستند؛ زیرا آنان امر را بر مردم مشتبه می کنند و حقایق تاریخی را ساخته و پرداخته ی شیعیان معرفی می کنند، در حالی که در کتاب های خودشان موجود است.

ادامه این مناظره در سلسله مقالاتی، طی روزهای آینده به شما دوست عزیز تقدیم می شود. امیدواریم این همراهی زمینه شناخت مذهب حق و گروه رستگاران را فراهم کند .

 

پی نوشت ها:

1- ذخایر العقبی، محب طبری ص 56 قسم 1 باب فضائل علی

2- ربیع الابرار، زمخشری 2/236 باب الحیر و الصلاح

3- حلیه الاولیاء حافظ ابی نعیم احمد بن عبدالله اصفهانی، ج1، ص 63 ترجمه 4

4- تاریخ الامم و الملوک، طبری 2/446 حوادث سال 11

5- سوره نساء آیه 54

6- مناقب، خوارزمی ص 193- 194 ح 232 فصل سوم؛ و دیلمی در الفردوس بماثور الخطاب 5/384 ح 8501

 

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

پشتیبانی