|مؤسسه تخصصی آل یاسین|

emailآخرین رویدادها:  
  • آثـار ماندگـار 6
  • آثـار ماندگـار 5
  • رونمایی از کتاب شهیده ولایت
  • آثـار ماندگــار 4
  • آثـار ماندگــار 3
  • آثـار ماندگــار 2
  • اســوه تاریخ
  • آثـار ماندگـــار 1
adsپیوندها
امام خمینی
امام خامنه ای
archiveبایگانی
random-hadisحدیث تصادفی
سخنی از بهشت
adsاعلانـات

شهید اردهال

بازدید : ۶۶۱ بار

حضرت سلطانعلی (علیه السلام) فرزند بلافصل امام باقر (علیه السلام) و برادر بزرگوار امام صادق (علیه السلام) و ابوالزوجه امام کاظم (علیه السلام) می باشد در سنه 113هـ ق مردم فین و کاشان و چهل حصاران نماینده ای به نام عامر بن ناصر را همراه با هدایای زیادی و تعدادی افراد دیگر روانه مدینه ساخته و از امام باقر (علیه السلام) تقاضای پیشوا و مبلغ برای هدایت و راهنمایی نمودند. این گروه بعد از گذشت هفته ها در راه به خدمت امام باقر (علیه السلام) رسیدند. امام باقر (علیه السلام) از آنها استقبال گرمی نمود و فرمودند که به من اجازه دهید تا فردا با خدای خود در مورد تقاضای شما مشورت نمایم. فردا امام باقر (علیه السلام) فرمودند آنچه جدم به تو فرموده من هم مأمور به آن می باشم و فرزندم علی را به همراه شما برای تبلیغ دین به آن دیار می فرستم. پس از دیدن این خواب امام باقر (علیه السلام) دستور می دهد که سفر فرزندش سلطانعلی (علیه السلام) را مهیا نمایند و تا دروازه مدینه این گروه را همراهی می نماید. چند کیلومتری مانده به فین بشیر بر مردم کاشان و چهل حصاران و فین مژده می دهد که امام باقر (علیه السلام) نور چشمش حضرت سلطانعلی (علیه السلام) را برای راهنمایی و ارشاد همه مردم به این منطقه روانه ساخته است در آن زمان  قریب به 3000 نفر گرداگرد حضرت سلطانعلی (علیه السلام) جمع شدند و مقدمش را به منطقه گرامی داشتند. او مدتی در فین و کاشان و به مدت 3 سال در مشهد اردهال به تبلیغ دین مبین اسلام مشغول بود و روزهای جمعه در منطقه اقامه نماز جمعه می نموده است.

از وصایای حضرت سلطانعلی (علیه السلام) به عبدالکریم باریکرسفی

1- آنکه برادر و نور دیده «سلطان محمود» که از ترس دشمنان در خانه عبدالکریم پنهان شده پیدا نمایی تا او را به مردم چهل حصاران و فین رسانی که آسیبی به وی نرسد (اما آن حضرت از شهادت عبدالکریم خبری نداشت.)

2- نامه ای به برادرم حضرت امام صادق (علیه السلام) بنویس و عرض حال کن و تمام وقایع و شرح غربت و مظلومی مرا به او رسانده و ذکر کنید که مردم با من چه ها کردند و نگذاشتند تا یک مرتبه دیگر خدمتت برسم.

3- سلام مرا به دوستان فین و چهل حصاران برسان و بگو قبر مرا در همان محلی که به شما نشان داده ام قرار دهند و تخلف نورزند.

اهمیت زیارت حضرت سلطانعلی بن امام محمد باقر (علیه السلام)

امام صادق (علیه السلام) فرمودند: من زار أخی سلطانعلی بأردهال کمن زار جدی سید الشهداء بکربلاء؛ هر کس برادرم سلطانعلی را در مشهد اردهال زیارت کند همانند کسی است که جدم امام حسین (علیه السلام) را در کربلا زیارت کرده باشد.

امام رضا (علیه السلام) به موسی بن خزرج فرمودند: آیا می شناسی موضعی به نام اردهال؟ گفت: بله، من در آنجا 2 قطعه ملک دارم سپس امام رضا (علیه السلام) به او فرمود: به آن تمسک جو و آنرا حفظ کن و 3 مرتبه فرمودند: نعم الموضعُ الاردهال؛ یعنی مشهد اردهال موضع خوبی است.

امام علی (علیه السلام) در خطبه ملاحم فرمودند: در دوره آخر الزمان منطقه مشهد اردهال از امنیت خاصی برخوردار است که مردم به آن پناه می برند.

نامه ای که امام صادق (علیه السلام) بعد از شهادت پدر بزرگوارشان امام باقر (علیه السلام) به برادر گرامی خود حضرت سلطانعلی (علیه السلام) نوشت

در این نامه ابتدا شهادت پدر را مندرج ساخت و فرمود: (شنیده ام خاوه را طوعاً و رغبتاً به شما منتقل نموده اند باید حاصل آن را به مستحقین و اهل علوم و ابناءالسبیل برسانی و خود مداخله نکنی بلکه به خود آنها واگذاری و با ایشان نیکویی و مهربانی کنی چنانچه خدای تعالی با تو کرده، امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنی و...)

و مطالبی دیگر نوشته و به برادر خود سلطان محمد داد (که او را با نهایت اشتیاق در خدمت برادر بود) و اندک زمانی شرفیاب حضرت سلطانعلی (علیه السلام) شد. حضرت سلطانعلی (علیه السلام) بعد از ملاحظه نامه چند روزی در فقدان پدر به گریه و زاری و سوگواری مشغول شدند. بعد از 3 سال اقامت در منطقه مشهد اردهال عده زیادی از مردم به او گرویدند و از محضرش کسب فیض می کردند. تا آنجا که «زرینه کفش» ملعون، نامه ای به «زبیر نراقی» حاکم نراق و والی قم «ازرق ابرح» نوشت و آنها را از اقامت 3 ساله حضرت سلطانعلی (علیه السلام) در منطقه با خبر ساخت و والی قم در پاسخ نامه «زرینه کفش» را تهدید به مرگ کرد و تنها از او تقاضای فرستادن سر حضرت سلطانعلی (علیه السلام) و شهادتش را نمود. زرینه با کمک زبیر لشگری شبانگاه آماده کرده و صبح فردای روزی که نماز جمعه بود راه فین و کاشان توسط دشمن مسدود گردید تا آنکه از منطقه فین و کاشان کسی برای کمک به مولا حضرت سلطانعلی  (علیه السلام) نیاید جنگ آغاز می شود و شخصی به نام عبدالکریم که خادم حضرت بود به مردم خاوه خبر می دهد که شما نشسته اید و پاره تن رسول خدا سلطانعلی (علیه السلام) را تنها گذارده اید. مردمان خاوه یک پارچه از خاوه بیرون می ریزند و هر چه سریعتر آماده جنگ می شوند. حضرت نامه ای به یکی از افراد می دهد تا مردم فین و کاشان را از وقوع جنگ در مشهد اردهال با خبر سازد ولی او در میان راه نامه اش گرفته می شود و سر از بدنش جدا می شود؛ و خبر به مردم فین و کاشان نمی رسد. پس از کشته شدن تعداد زیادی از سران دشمن و همچنین به شهادت رسیدن مردمان شجاع خاوه در رکاب حضرت سلطانعلی (علیه السلام) آن حضرت در لحظات آخر وارد دره ای شده و در آنجا اقامه نماز نمود و سپس در همان دره که نامش قتلگاه می باشد سر مبارکش توسط فرد پستی به نام ارقم شامی (لعنه الله) از بدن جدا گردید و با این عمل آسمان اردهال تیره شد؛ گرد و غباری عظیم منطقه را فرا گرفت و فرزند امام محمد باقر (علیهما السلام) مثل جد غریبش امام حسین (علیه السلام) مظلومانه و با لب تشنه به شهادت رسید و بنا بر نقل تواریخ سر نماز سر از بدن مطهر و مجروحش جدا نمودند.

داستان سرداب اعجاب انگیز

در ایوان صفای حرم مطهر سلطانعلی، سمت راست پله ها سردابی وجود دارد که تقریباً 6 متر طول و 3 متر عرض و 5/3 متر ارتفاع دارد. دربارة این سرداب و تابوت های داخل آن، سخنان زیادی گفته اند.

از جمله نقل شده است که «در سال 1313 شمسی اعتضاد الدوله، حکمران قم به مشهد اردهال (که از توابع قم بود)، آمد و فرمان داد تا روی سرداب را بشکافند. شخصاً داخل سرداب شده و حدود یکصد تابوت را مشاهده کرد که در هر یک جسدی سالم و از هم متلاشی نشده، در حالی که لباس زندگی به تن داشتند و روی گونه های بعضی خون خشکیده نمودار بود قرار داشت، او ایشان را از یاران سلطانعلی (علیه السلام) می شمارد.»

در سال 1341 شمسی حضرت آیت الله سید شهاب الدین مرعشی نجفی به قصد تأمین موتور برق به مشهد تشریف آوردند، نیمه شبی گوشه ای از سطح ایوان صفا را شکافتند، تا دریچه ای به سرداب باز کنند. پس از تهویه مصنوعی هوای داخل سرداب، یکی از جوانان محل، به وسیله چراغ زنبوری با کمک دیگران داخل سرداب می شود، پس از آن معظم له وارد محوطه سرداب می شوند.

به طوری که ایشان نقل فرمودند: در سمت شرقی سرداب، متجاوز از یکصد تابوت به اندازه های مختلف و رنگ های متفاوت در سه ردیف، روی یکدیگر گذاشته شده است که قسمتی از تخته های سرِ چند تابوت شکسته است و درون هر تابوت جسدی در لباس زندگی، صورت باز و موهای ژولیده نمودار است که با مختصر چیزی که به آنها اصابت کند، مانند پودر بر روی هم فرو می ریزد و متلاشی می شود، در عقب سرداب زیر دارالحفاظ لوحه ای از سنگ نصب و روی آن نام سید رکن الدین مسعود و تاریخ 954 حجازی شده است.

 

به نقل از پایگاه اطلاع رسانی آستان مقدس حضرت سلطانعلی (علیه السلام)

 

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • تاریخ نشر: پنجشنبه / ۲۷ فروردين ۱۳۹۴

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

پشتیبانی