
شب نیمهی شعبان همراه با جشن و شادی شیعیان برای میلاد امام حاضرشان نزدیک است. همه خوشحالیم از اینکه امام ما هر چند در پس پرده غیبت، اما شاهد و مراقب ماست؛ گرچه از دیدگان نهان است اما از یادها نخواهد رفت و محبتش در اعماق جان ما ریشه دارد و هنوز منتظرش هستیم و انشاءالله تا ظهور بر ولایتش ثابتقدمیم. اما چطور میتوانم در میان این همه شادی، سنگینی یک تردید در قلبم را نادیده بگیرم!، ناآرامی از یک ترس کهنه که هر سال در قلبم پررنگتر میشود و حلقهی خنده و شادی و سرورم را تنگتر میکند.
در دوستی و محبت به امامم هیچ تردیدی ندارم و شاید بتوان گفت که از منتظرین ایشان هستم. نه اینکه اصلا گناهی نکرده باشم، اما پشیمان شدم و توبه کردهام. سعیم بر این است که ازگناه دوری کنم؛ اهل نماز و روزه هستم و گاهی هم سری به مستحبات میزنم؛ تاکنون چهل بار دعای عهدم را خواندهام، حداقل روزی یکبار دعای فرج مولایم را در قنوت یا بعد از نماز میخوانم و گاهی از فراق یا مظلومیت ایشان دلتنگ میشوم.