«ولایت» عرفا همان «امارت و حاکمیت سیاسی» است که ترسیمکننده اصل حکومت - قطع نظر از نوع و مقبولیت آن- است، که میتواند والی عدل یا والی جور باشد. طبق این تفسیر عرفی از «ولایت»، ترکیب «حکومت ولایی» به نظر میرسد از نظر ادبی نادرست و از قبیل اضافه و نسبت یک چیز به خودش باشد.چون حکومت همان ولایت است و مثل آن است که گفته شود «ولایت ولایی».
در طول تاریخ اسلام چهار گونه دیدگاه و برخورد با قرآن کریم را می توان شناخت و آثار و شواهد آن را در فرهنگ اسلامی و حوزه های مرتبط با قرآن کریم مشاهده نمود.
هر یک از این چهار برخورد به گونه ای خاص به سراغ قرآن رفته اند و هر کدام با قرآن شناسی مخصوص به خود، نظامی خاص را برای «ارتباط با قرآن» و «استفاده» از آن پیشنهاد کرده اند که عبارتند از: الف) اصالت کمیت ب) اصالت کیفیت ج) کمیت گرایی د) کیفیت گرایی.
امام علی(علیه السلام) زن را ریحانه معرفی می کند، حضرت این عبارت را به صورت استعاره به کار برده است، تا موقعیت زن را در زندگی روشن سازد، به همین جهت زن را به زیبنده ترین صفت توصیف فرموده است.یکی از مباحث و مسائل مهمی که در فرهنگ نهج البلاغه مورد توجه و بیان قرار گرفته، موضوعی به نام زن و جایگاه آن است. هر چند با دقت و تأمل در این منبع ارزشمند به این مطلب اذعان خواهیم داشت که سید رضی، نتوانسته است اندیشه کامل و جامع امام علی(علیه السلام) را در خصوص زن در این کتاب ارزشمند جمع آوری کند،
«هیچ کس نباید تصور کند مى تواند از چنگال مرگ حتمى فرار کند، زیرا مرگ طلب کننده سریعى است، که نه آنها که بر جاى خود ایستاده اند از چنگال او رهایى مى یابند و نه آنها که فرار مى کنند مى توانند از دست او بگریزند!»
بعضی کلید واژه ها در فرهنگ اسلامی از چنان قداست و جایگاهی برخوردارند که دست یابی به حقیقت و ماهیت آنها به راستی و درستی امکان پذیر نیست، قلم فرسایی هایی که در حد تلاش انسان های بی بضائت صورت گرفته نیز نتوانسته حق مطلب را ادعا کند. کلید واژه هایی همچون امام حسین(علیه السلام) و ارتباط با یک ماه رحمانی از این موارد است. بازی با کلمات و عبارت پردازی به هر اندازه که زیبا باشد، اقرار به نقص و کاستی در خصوص این کلید واژه ها می کنند. باری به هر جهت، آب دریا را اگر نتوان کشید....هم به قدر تشنگی باید چشید.
کسی که پیوسته بر سجاده است و دستانش به دعاست اما مروت و صفا را تجربه نکرده و عاطفه و عشق و احساس را تمرین نمی کند، همچون باغبانی است که خرمن خرمن پوست در آغوش خاک می نهد غافل از آنکه حتی یکی کارگر نشده، و از خاک سر بلند نمی کند!
ندیده ای صندوق های سنگین را وقتی نمی تواند جابجا کنند مقداری از روی آن برمی دارند و آن را سرخالی کرده و آنگاه راحت جابجا می کنند، انسان نیز همین گونه است، یعنی هرگز نمی شود او را از فطرت خود جدا ساخت مگر آنکه عقل و خرد او را بگیرند، و اینجاست که به راحتی می توان چنین آدمی را به هر راه و سمت و سویی کشانید.
اقتدار به معنای توانمند شدن، توانایی و قدرت است. اقتدار از مهمترین موضوعات روابط بینالملل بوده و در ادبیات سیاسی به معنای «قدرت مشروع» میباشد، آنچنانکه گاهی همراستای «مشروعیت» به کار میرود. برای اقتدار عرصههایی را میتوان در نظر گرفت که عبارتاند از: اقتدار فرهنگی، اقتدار علمی، اقتدار سیاسی، اقتدار اقتصادی و اقتدار نظامی. در اسلام اقتدار واقعی از آن خدا و قدرتهایی است که از او سرچشمه میگیرند. در پاسخ تفصیلی بیشتر بدان خواهیم پرداخت.