
فرزند برومند علاّمه نقل می کند که، وقتی خواستم بعد از رحلت مرحوم علاّمه در سال 1390 از نجف به ایران بیایم. رفتم خدمت آیت الله سیّد محمّد تقی بحرالعلوم که از نوههای مرحوم علاّمه بحر العلوم است، وقتی چشمش به من افتاد شروع کرد به گریه کردن گفتم: به خاطر چه گریه میکنید؟! فرمودند: بعد از اینکه مرحوم پدرت رحلت کرد با خود فکر می کردم که امام علی چگونه از زحمات علاّمه تشکر میکند! تا اینکه یک شب در خواب دیدم که قیامت بر پا شدهاست، و مردم در صحرای محشر هستند و همه توجه به یک طرفی کردهاند فهمیدم که آن حوض کوثر است رفتم طرف حوض کوثر دیدم که حضرت امیر المؤمنین در کنار حوض ایستاده اند، و محبّین خودش را با کاسههای بلوری که پر از آب زلال است سیراب میکنند، یک وقت صدایی از بین مردم بلند شد، گفتند: که علاّمه امینی به حوض کوثر و به محضر علی (علیهالسلام) مشرف می شوند، من منتظر بودم که امام چگونه با علاّمه برخورد میکنند. دیدم امام کاسه را زمین گذاشت و دو دست مبارکش را از حوض پر کرد، و آب را به صورت علاّمه پاشید و علاّمه را با دستان مبارک حضرت فرمود: بَیّضَالله وَجهک بَیّضتَ و جوهنا؛ خدا صورت تو را سفید کند که تو صورت ما را سفیدکردی. در این هنگام فهمیدم مقام علامه را در نزد امیرالمؤمنین به خاطر تألیف کتاب الغدیر چه قدر است.