|مؤسسه تخصصی آل یاسین|

emailآخرین رویدادها:  
  • آثـار ماندگـار 6
  • آثـار ماندگـار 5
  • رونمایی از کتاب شهیده ولایت
  • آثـار ماندگــار 4
  • آثـار ماندگــار 3
  • آثـار ماندگــار 2
  • اســوه تاریخ
  • آثـار ماندگـــار 1
adsپیوندها
امام خمینی
امام خامنه ای
archiveبایگانی
random-hadisحدیث تصادفی
سخنی از بهشت
adsاعلانـات

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ابوطالب» ثبت شده است

http://s4.picofile.com/file/8167655526/%DB%8C%D8%A8%D8%B5.jpg

ابوجعفر محمدن بن حبیب – رحمت خدا بر او باد – در کتاب موسوم به «امالی» می نویسد: ابوطالب (علیه السلام) هر گاه رسول خدا (صلوات الله علیه و آله) را می دید، به گریه می افتاد  می گفت: «وقتی او را می بینم، خاطره ی برادرم برایم زنده می شود» و عبدالله – پدر پیامبر – برادر پدری و مادری ابوطالب (علیه السلام) بود و ابوطالب (علیه السلام) و نیز عبدالمطلب شدیداً نسبت به او علاقه مند و دلسوز بودند. ابوطالب (علیه السلام) به شدت از این که خوابگاه پیامبر شناسائی شود و بر ابوطالب (علیه السلام) شبیخون آرند، می هراسید. از این رو، شبها علی (علیه السلام) را به جای او در بستر می خواباند. یکشب علی (علیه السلام) گفت: «ای پدر ممکن است من کشته شوم.» ابوطالب (علیه السلام) به او گفت: فرزندم، صبر کن که صبر شایسته تر است و هر زنده ای به سوی مرگ بازخواهد گشت همانا که ترا بذل این راه نمودیم و بلا و آزمایش بسیار سخت است آزمایش در راه دست و فرزندش – عبدالله و پیامبر – هر زنده ای اگرچه از زیادی عمر خسته شود سرانجام طعم مرگ را خواهد چشید علی (علیه السلام) در پاسخ پدر گفت: آیا مرا به صبر و پایداری در یاری احمد (صلوات الله علیه و آله) – پیامبر – فرمان می دهی؟ حال آنکه به خدا سوگند آنچه را که گفتم از سر ترس نبود ولی دست داشتم که یاری ام را ببینی و بدانی که  همواره مطیع و  فرمانبر تو هستم زود باشد که در راه خدا برای یاری احمد (صلوات الله علیه و آله) -پیامبر هدایت و ستوده در کودکی و نوجوانی – بکوشم 1

  • مؤسسه آل یاسین

پشتیبانی