مبانی فلسفی مهدویت از دو جهت قابل بررسی است: از جهت علت غایی و از جهت علت فاعلی.
یعنی؛ از سویی مقتضای هدف داشتن خلقت و محال بودن نقض غرض، وجود انسان کامل است و این که انسان کامل در سلسله ی علت غایی خلقت عالم قرار داشته باشد. و از سویی دیگر از زاویه ی علت فاعلی باید گفت: سنخیت علت و معلول اقتضا می کند که میان علت نخستین جهان که واحد من جمیع الجهات است و هیچ جهت کثرت در او نیست و میان معلولات عالم که متکثرات اند یک جهت وحدتی تحقق داشته باشد که از جهتی ارتباط با وحدت کل و از جهتی تناسب با عالم کثرت داشته باشد. این فقط در عالم نفس متحقق است، نفس انسان کاملی که متکثرات را تحت نفوذ بگیرد و این همان نفس پیامبر و اهل بیت است.
دعا به تعبیر روایات معصومین (ع)، علاوه بر عبادت بودن، محبوب بودن و مقرب بودن نزد ذات حق تعالی، در دسترسی به هر امر ممکن و مشروع مؤثر است. دعا را خداوند وسیله ای برای تقرب به خود و برآورده شدن حاجات قرار داده است. از مجموع روایات اسلامی که در آنها به تأثیر دعا بر آب و تأثیر آب در استجابت دعا، اشاره شده است، می توان پی برد که ارتباط تنگاتنگی بین این دو مقوله، وجود دارد.
طبق روایات خلقت ملائکه بعد از خلقت ارواح پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) و ائمه (علیهم السلام) بوده، همه آنها حتی جبرائیل، اسرافیل و دیگر ملائکه مقرب الهی قبل از قیامت خواهند مرد. درباره چگونگی مرگ ملائک احتمال دارد مراد، گسستن پیوند روح از قالب مثالی شان یا از کار افتادن فعالیت مستمر آنها باشد.
با نگاهی به زندگی انسان ها می بینیم که برخی از استعداد های ویژه ای برخوردارند که دیگران از آن استعداد محرومند. در نگاه اول چنین به نظر می رسد که این از طرف خداوند ظلمی است بر بندگان که آن استعداد و یا استعدادهای دیگر را ندارند و گاهی عدم این استعداد در مسیر زندگی شخص اثرگذار است.