حادثه ای در نود سال پیش یعنی هشتم شوال 1344 رخ داد که در آن روز، وهابی با پشتیبانی نظامی و سیاسی آل سعود، مردم را با زور اسلحه جمع کرده و به سوی بقیع حرکت دادند و هر چه گنبد و ضریح در آن بود ویران کردند. وهابی ها از ترس عواقب کار خود، از تخریب حریم نبوی خودداری کردند؛ اما دایره جنایت آنها به بقیع محدود نشد و هر چه قبر و بارگاه که در مکه و مدینه و اطراف آنها مانند احد وجود داشت را با خاک یکسان کردند.
«بقیع» آرامگاه مردان و زنان مؤمنی است که دل های عاشقان را به سوی خود پرواز می دهد. غربت بقیع از چند جنبه است و دل را آتش می زند؛ غربت بهترین های خلق که در میان سرزمینی پر از خاک، بدون بارگاه هم می درخشند! و از آن بالاتر غربت عرشیان در میان فرشیان که حضورشان را نه تنها غنیمت ندانستند که بی هیچ کوتاهی، ستمها بر آنان روا داشتند. براستی چرا بنای بارگاه و گلدسته و آرامگاهی باشکوه بر ساکنان بقیع را جایز نداسته اند؟! این مقاله به بررسی این موضوع می پردازد.
منطق تکوینی؛ همان منطق فطری و طبیعی است که در همه انسانها - درس خوانده و درس نخوانده- به طور مشترک وجود دارد.[1] توضیح اینکه؛ انسان ذاتاً موجودی متفکّر است. این موهبت ممتاز و خدادادی بر اساس نوع خلقت الهی تکویناً به شیوه خاصی عمل میکند و در این عملکرد خود، از دستور و قانون قراردادی کسی پیروی نمیکند؛ بلکه بر اساس خلقت خدادادی، مسیر طبیعی و فطری خود را میپیماید.